بریدههایی از کتاب هیچ چیز دوبار اتفاق نمیافتد
۴٫۲
(۴۴)
چهطور باید زندگی کرد ــ این را کسی، در نامهای از من پرسید،
کسی که من خودم میخواستم
دقیقاً همین سؤال را از او بپرسم.
ژنرالیسم
از سؤالهای بزرگ
به خاطر جوابهای کوچک، معذرت میخواهم.
ژنرالیسم
یک معجزه، برای اینکه نگاهی به اطرافت بیندازی:
دنیا، همهجا هست.
یک معجزهی اضافی، مثل همهچیز که اضافی است:
چیزی که غیرقابل فکر کردن است،
قابل فکر کردن است.
Parimah_zarabadi
یک معجزه که آنقدر که باید، تعجبآور نیست:
اگرچه دست، کمتر از شش انگشت دارد،
ولی هنوز هم بیشتر از چهار انگشت دارد.
Parimah_zarabadi
در رویا
کسی که تازه مُرده،
هنوز زنده است،
در سلامت کامل،
و در اوج جوانی و سرزندگیاش.
دنیای واقعی
جنازه را پیش رویمان میگذارد.
دنیای واقعی
شوخی ندارد.
ژنرالیسم
مرا ببخشایید جنگهای دور،
برای اینکه گُل به خانه آوردم.
رها
اگرچه دست، کمتر از شش انگشت دارد،
ولی هنوز هم بیشتر از چهار انگشت دارد.
سپهر
حقیقتِ تلخ این است که:
ما بیتجربه و خام به دنیا میآییم،
و بیهیچ شانسی برای یاد گرفتن، از دنیا میرویم.
آرزو ایرانمهر
همه، موضوعهای سیاسیاند.
چه دوست داشته باشی، چه نداشته باشی،
ژنهایت، سابقهی سیاسی دارند،
پوستت رنگ سیاسی دارد
و چشمهایت، نگاه سیاسی دارند.
هر چیزی که بگویی، منعکس میشود
و حتا اگر چیزی نگویی،
سکوتت برای خودش حرف میزند؛
آرزو ایرانمهر
از نقشی که بازی میکنم، هیچ نمیدانم.
فقط میدانم مال من است،
نمیتوانم با کسی عوضش کنم.
آرزو ایرانمهر
دنیای واقعی مجبور نیست از فراموشی بترسد.
دنیای واقعی خیلی خشن و مصمم است.
روی شانههایمان مینشیند،
به قلبهایمان فشار میآورد،
روی پاهایمان میافتد.
هیچ راه فراری از دنیای واقعی نیست؛
هر وقت از آن میگریزیم، به دنبالمان میآید،
و در مسیر فرارمان
هیچ توقفی وجود ندارد،
حتا جایی که واقعیت
منتظرمان نیست.
nafis
در سومین سیارهی خورشید،
در میان اینهمه رفتار وحشیانه،
هیچچیزی حیوانیتر از
داشتن یک وجدان آسوده نیست.
سمانه انصاف جو
در ستایشِ منفیبافی در مورد خود
باز هیچوقت خودش را مقصر نمیداند.
پلنگ نمیداند وجدان یعنی چه.
وقتی ماهی گوشتخوار به طعمهاش حمله میکند،
اصلاً احساس شرم نمیکند.
مار کاملاً به خودش مطمئن است.
شغال
پشیمانی را نمیفهمد.
شیرها و شپشها
در مسیرشان دچار شک و دودلی نمیشوند؛
چرا باید بشوند، وقتی میدانند کارشان درست است؟
اگرچه قلب نهنگ قاتل، صد کیلو وزن دارد،
اما قسمتهای دیگرش سبُک است.
در سومین سیارهی خورشید،
در میان اینهمه رفتار وحشیانه،
هیچچیزی حیوانیتر از
داشتن یک وجدان آسوده نیست.
tizaras
با عنوان عدالت و انصاف، کارش را شروع میکند
و بعد، خودش را پیش میبَرَد.
نفرت. نفرت.
از تماشای لذت عاشقانه، چهرهاش دَرهم میرود.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
هر آغازی
یک ادامه است
و کتاب حوادث
همیشه از نیمه گشوده میشود.
hou.hou
سه کلمهی خیلی عجیب
وقتی کلمهی آینده را بر زبان میآورم،
بخش اول کلمه، دیگر متعلق به گذشته است.
وقتی کلمهی سکوت را بر زبان میآورم،
آن را میشکنم.
وقتی کلمهی هیچ را بر زبان میآورم،
چیزی میسازم که دیگر در نبودن، جای نمیگیرد.
hou.hou
گوش کن:
چهطور قلبِ تو درونِ من میتپد.
آرزو ایرانمهر
شرایط سخت است، پس به خنده نیاز داریم؛
آرزو ایرانمهر
تاریخ، تعداد مُردگانش را رُند میکند.
هزار و یک نفر، تبدیل میشود به هزار نفر،
گویی آن یک نفر، هرگز وجود نداشته است
حسین پورقلی
نفرت، استاد تناقض است ــ
بین انفجارها و خاموشی مُردگان،
سرخی خون و سفیدی برف.
از همه مهمتر اینکه
از این تصویر تکراری خسته نمیشود:
تصویر جلاد تروتمیز
بالاسرِ قربانی لجنمالش.
Sina Iravanian
حجم
۶۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۶۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۳۸,۵۰۰
۱۹,۲۵۰۵۰%
تومان