بریدههایی از کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
نویسنده:جفری ای. یانگ، جانت اس. کلوسکو
مترجم:ساره حسینی عطار
انتشارات:انتشارات شمشاد
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۹۷ رأی
۳٫۷
(۵۹۷)
نکتهٔ منفی در مورد فرارکردن این است که هرگز موفق نمیشویم بر تله غلبه کنیم. از آنجایی که هرگز با حقیقت روبهرو نمیشویم، گیر میکنیم. نمیتوانیم عواملی که آنها را بهعنوان مشکل نپذیرفتهایم، تغییر دهیم. در عوض به همان رفتارهای خودشکنانه و روابط نابودگر ادامه میدهیم. با تلاش در جهت پیشروی در یک زندگیِ عاری از درد، خودمان را از فرصت تغییرِ آنچه که موجب رنجشمان میشود، محروم میسازیم.
با اتخاذ رویکرد فرار، با خودمان معامله میکنیم. در کوتاه مدت احساس رنجش نداریم اما در طولانی مدت از عواقب ناشی از این فرار رنج میبریم
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
اگر در خانوادهای بزرگ شویم که در آن با ما بدرفتاری شده، نادیده گرفته شدیم، سرمان فریاد کشیده شده، مدام مورد انتقاد واقع شدهایم و یا مطیع هستیم، پس همیشه نیز در چنین شرایط و موقعیتی نیز احساس راحتی میکنیم. هرچقدر هم که چنین شرایطی ناسالم باشد، اغلب افراد به دنبال خلق موقیتهایی هستند که در آنها بزرگ شدهاند. تمامِ ماهیت تسلیمشدن همین است؛ تکرار الگوهای کودکی در زندگی.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
دو کودکی که پدر و مادری بداخلاق داشتهاند، میتوانند رفتار متفاوتی داشته باشند. ممکن است یکی به فردی گوشهگیر، ترسیده و قربانی تبدیل شود و تا آخر عمر همینطور بماند و دیگری ممکن است کاملاً سرکش و ستیزهجو شده و حتی خانه را ترک کند تا بهعنوان یک نوجوان در خیابانها سرگردان شود.
بخشی از این مسئله به تفاوت خلقوخوی ما در هنگام تولد مرتبط است؛ گاهی به سوی وحشت، فعالیت، اجتماعیبودن و یا خجالتیبودن گرایش بیشتری داریم. خلقوخوی ما، ما را به جهات خاصی هدایت میکنند و گاهی دلیل چنین امری این است که ما والدین مختلفی را برای تقلید رفتارشان انتخاب میکنیم.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که در آن از ابراز وجود حمایت نمیشود، احتمالاً هر زمان که از نیازها، اولویتها و یا احساسات خود سخن گفتهاید، تنبیه شده و یا احساس گناه کردهاید. نیازها و احساسات والدینتان در اولویت بوده است. احساس ناتوانی داشتهاید. هرگاه رفتاری سرخوشانه و بی پروا داشتهاید شرمنده شدهاید. بر کار و موفقیت شما تأکید بیش از حد شده؛ حتی به قیمت از دستدادن تفریح و سرگرمیهایتان. والدین شما هرگز تا زمانی که به کمال نرسید از شما رضایت نخواهند داشت.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
پدرم هرگز از فردی که من بودم راضی نبود. همیشه سعی داشت مرا تغییر دهد یا به من بگوید که چه کاری انجام دهم. مادرم اکثر مواقع در تختخوابش بود. همیشه مریض و در رختخواب بود. سعی کردم تا جایی که میتوانم از او مراقبت کنم.
هویت کارلتون خیلی اهمیت نداشت. والدینش برای رسیدن به اهداف خودشان از او استفاده میکردند. مجبور بود نیازهای خودش را فراموش کند که مبادا موجب رنجش و خشم پدر یا مادرش شود. کودکیِ او دلخراش و فداکارانه بوده است. کارلتون میگوید: «حس میکنم هرگز کودکی نکردهام.»
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
آسیبهای وارده به عزت نفس ما، به احساس «شرمندگی» منتهی میشود. شرمندگی، رایجترین و غالبترین احساس در این حوزه است. اگر شما گرفتار تلهٔ شکست و نقص هستید، پس زندگی شما سرشار از شرمندگی نسبت به خودتان است.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
احساس امنیت اساسِ هر چیزِ دیگری است. فقدان چنین احساسی هر چیز کوچکی را غیرممکن میسازد. بدون این احساس نمیتوان در سایر امور به پیشرفتی دست پیدا کنیم. آنقدر انرژی صرف نگرانی در مورد امنیتداشتن میشود که دیگر چیزی باقی نمیماند.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
یک کودک برای رسیدن به امنیت، ارتباط با دیگران، استقلال فردی، عزت نفس، ابراز وجود و محدودیتهای واقعگرایانه، نیازهای اساسی دارد. اگر این نیازها برآورده شوند، کودک میتواند از نظر روانشناختی به رشد دست پیدا کند. در زمان کاستی در رفع نیازهای کودکان است که مشکلات گسترش می یابند. منظور ما از تلههای زندگی نیز همین مشکلات هستند.
آنچه برای رشد بدان نیز داریم
۱. امنیت اولیه ۲. ارتباط با دیگران ۳. استقلال فردی
۴. عزت نفس ۵. ابراز وجود ۶. محدودیتهای واقعگرایانه
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
محیط و وراثت بر ما اثر میگذارند و به ما شکل میدهند
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
در محیطِ مشابه، دو کودک ممکن است واکنش متفاوتی داشته باشند. ممکن است که هردو با بدرفتاری مواجه شوند، اما یکی از آنها ساکن و بیجواب میماند و دیگری میجنگد.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
یک تلهٔ زندگی، به شدت برای بقا و ماندگاری تلاش میکند. احساس الزامِ شدیدی برای حفظ آنها حس میکنیم. تلهٔ زندگی همان چیزی که ما میشناسیم. در عین دردناکبودن، راحت و آشنا نیز هست و بنابراین تغییر آن نیز امری بسیار دشوار است. علاوه بر اینها، تلههای زندگیِ ما معمولاً در دوران کودکی و بهعنوان «مصوباتی» مناسب، در خانوادهای که در میان آنها زندگی میکردهایم شکل گرفته است. این الگوها در دوران کودکی واقعگرایانه بودهاند؛ مشکل اینجاست که ما به تکرار آنها که دیگر هدف سودمندی نیز نیستند، ادامه میدهیم.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
این تلههای زندگی هستند که مشخص میکنند ما چطور فکر کنیم، احساس کنیم، عمل کنیم و آنها را به دیگران نیز منتقل کنیم. آنها موجب بروز احساسات قدرتمندی همچون خشم، ناراحتی و اضطراب میشوند. حتی زمانی که «ظاهرا» همه چیز داریم (موقعیت اجتماعی، یک ازدواج ایدهآل، احترام افرادی که با ما صمیمی هستند، موفقیت شغلی)، اغلب طعم شیرین زندگی را نمیچشیم و یا نسبت به موفقیتهایمان باور نداریم.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
الگوها به سختی تغییر میکنند. آنها توسط عوامل شناختی، رفتاری و احساسی حمایت میشوند که روش درمانی بایستی «تمامی» آنها را مورد توجه قرار دهد. اگر تغییر تنها در یک یا دو مورد رخ دهد، سودمند نخواهد بود.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
معمولاً اشخاصی هستند که کارهایشان با موفقیت انجام داده میدهند؛ اما این موفقیت فقط از نظر کسانی که از بیرون نظارهگر هستند، موفقیت محسوب میشود. دیگران فکر میکنند که شما به موفقیتهای زیادهای رسیدهاید اما شما این موفقیتها را ناچیز و معمولی میشمارید. این موفقیتها از نظر شما همان چیزی است که انتظارش را از خودتان داشتهاید و چیز قابل ملاحظهای به نظرتان نمیرسد.
در این مواقع، نشانههای بیماری جسمی خیلی رایج است؛ مثل کیت که دچار ناراحتی معده و سردرد شده بود. ممکن است دچار زخم معده، بیماری گوارشی، بیخوابی، خستگی شدید، حملات عصبی، تپش قلب، چاقی، کمر درد، مشکلات پوستی، التهاب مفاصل، یا هر مشکل جسمی دیگر شوید.
باغبان 🤗🌱
آیا از آنجا که نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح میدهید، هرگز به آنچه که میخواهید میرسید؟ و یا آیا هرگز نمیدانید که نیازهای شما حقیقتاً چه هستند؟
Ali Rostami
افراد وابسته تحمل تنهایی را ندارند. بسیاری از افراد وابسته، در پیداکردن افرادی که از آنها مراقبت کند بسیار با استعداد هستند. آنها از شخصی به سراغ شخص دیگر میروند و به ندرت پیش میآید که فاصلهای بیش از یک ماه در این میان باشد.
این مسئله الزاماً در مورد افرادی که ترس از ترکشدن «احساسی» دارند صدق نمیکند. این دسته از افراد میتوانند برای مدتی طولانی تنها باشند. آنها میتوانند از ترسِ رنجِ ناشی از ترکشدن مجدد، از هر رابطهٔ صمیمانه ای دوری کنند. آنها با تنهاشدن همچون یک کودک روبهرو شدهاند و میدانند که میتوانند جان سالم به در ببرند. مشکل این نیست. مشکلی اصلی فرآیند تخریب کنندهٔ ازدستدادن است. مشکل، داشتن یک رابطه و سپس ازدستدادن آن و بازگشتِ مجدد به تنهایی است.
کاساندرا
تمامِ ماهیت تسلیمشدن همین است؛ تکرار الگوهای کودکی در زندگی.
کاربر ۹۶۹۰۵۷
ما به روشهای مختلفی که با ما رفتار شده و با آنها بزرگ شدهایم، عادت میکنیم. اگر در خانوادهای بزرگ شویم که در آن با ما بدرفتاری شده، نادیده گرفته شدیم، سرمان فریاد کشیده شده، مدام مورد انتقاد واقع شدهایم و یا مطیع هستیم، پس همیشه نیز در چنین شرایط و موقعیتی نیز احساس راحتی میکنیم. هرچقدر هم که چنین شرایطی ناسالم باشد، اغلب افراد به دنبال خلق موقیتهایی هستند که در آنها بزرگ شدهاند.
کاربر ۹۶۹۰۵۷
همین که بپذیرید که نقصداشتن شما واقعیت ندارد، فرآیند بهبودی کار خود را آغاز میکند.
Taha Anari
سعی کنید در روابط صمیمانهٔ خودتان باشید.
Taha Anari
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۲۹ صفحه
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۲۹ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان