بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌ شنبه‌ ها با موری | صفحه ۲۹ | طاقچه
کتاب سه‌ شنبه‌ ها با موری اثر میچ البوم

بریده‌هایی از کتاب سه‌ شنبه‌ ها با موری

۴٫۴
(۲۳۸)
«بعضی روزها هست که گریه می‌کنم و اشک می‌ریزم و برای خودم ماتم می‌گیرم. بعضی روزها خیلی عصبانی و بدعنق می‌شوم؛ اما این روزها زیاد طول نمی‌کشد. عاقبت به خودم می‌آیم و می‌گویم، من می‌خواهم زندگی کنم...
olivereader
گذشته را همان‌گونه که گذشته بپذیر
olivereader
فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمی‌دهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند. ما درس‌های اشتباهی را به آن‌ها می‌آموزیم؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمی‌روم.
مهشاد
گاهی اوقات، زمانی که داری کسی را از دست می‌دهی به هر چیزی که می‌توانی، چنگ می‌زنی.
🍃نــہـــالــــے🍃
مشکل اینجاست که ما باور نداریم که همگی شبیه هم هستیم. سفید و سیاه، کاتولیک و پروتستان، زن و مرد. اگر همه‌ی مردم را به یک‌چشم ببینیم، اگر قبول کنیم که همه شبیه هم هستیم، شاید بتوانیم زیر سقف یک خانواده در کل جهان دورهم جمع بشویم و همان‌طور که برای خودمان اهمیت قائل هستیم برای آن خانواده هم باشیم. «اما باور کن زمانی که مرگت نزدیک باشد، این مسئله را به‌وضوح می‌بینی. همه‌ی ما مثل هم یک شروع-تولد- و یک پایان-مرگ- داریم. پس چطور می‌توانیم باهم متفاوت باشیم؟
🍃نــہـــالــــے🍃
«در تجارت مردم برای پیروز شدن مذاکره می‌کنند. آن‌ها مذاکره می‌کنند تا به چیزی که می‌خواهند برسند. شاید تو به این موضوع عادت داشته باشی اما عشق فرق می‌کند. عشق یعنی زمانی که تو به همان اندازه که نگران شرایط خودت هستی، نگران شرایط کس دیگری هم باشی.
طاهره ملکی
اگر ما بدانیم که درنهایت می‌توانیم با مردن کنار بیاییم، بعد بالاخره می‌توانیم سخت‌ترین کار دنیا را انجام بدهیم.» و این کارِ سخت چیست؟ «کنار آمدن با زندگی...رسیدن به صلح و آرامش با زندگی.»
pejman
«زندگی مجموعه‌ای است از پس‌روی‌ها و پیش‌روی‌ها. تو می‌خواهی کاری را انجام بدهی اما مجبور می‌شوی به کار دیگری تن بدهی. گاهی چیزی باعث آزارت می‌شود با اینکه به‌خوبی می‌دانی که نباید این‌گونه باشد. قدر برخی چیزها را نمی‌دانی درحالی‌که به‌خوبی می‌دانی که نباید هیچ‌چیز را به دست فراموشی بسپاری.»
ونوشه
«پذیرای هر آنچه باش‌که قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی. گذشته را همان‌گونه که گذشته بپذیر، بی آن‌که سعی در نفی آن داشته باشی، بی آن‌که آن را نادیده بگیری؛ بیاموز که خود را ببخشی و از بخشش دیگران غافل نشو؛ و هیچ‌گاه تصور نکن که برای انجام این کارها دیر شده است.»
ونوشه
زمانی که تمام این قضایا شروع شد، از خودم پرسیدم، آیا می‌خواهم مثل خیلی از افراد، تارک ‌دنیا شوم یا اینکه قرار است زندگی کنم؟ من تصمیم گرفتم که زندگی کنم- یا حداقل سعی کنم آن‌گونه که می‌خواهم زندگی کنم؛ با شرافت، شجاعت، شوخ‌طبعی و آرامش. «بعضی روزها هست که گریه می‌کنم و اشک می‌ریزم و برای خودم ماتم می‌گیرم. بعضی روزها خیلی عصبانی و بدعنق می‌شوم؛ اما این روزها زیاد طول نمی‌کشد. عاقبت به خودم می‌آیم و می‌گویم، من می‌خواهم زندگی کنم... «تا به‌حال که در انجام این‌کار موفق بودم. آیا می‌توانم به همین روش ادامه دهم؟ نمی‌دانم؛ اما حاضرم روی خودم شرط ببندم که می‌توانم.»
کاربر ۱۴۸۷۱۹۴
«پذیرای هر آنچه باش‌که قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی. گذشته را همان‌گونه که گذشته بپذیر، بی آن‌که سعی در نفی آن داشته باشی، بی آن‌که آن را نادیده بگیری؛ بیاموز که خود را ببخشی و از بخشش دیگران غافل نشو؛ و هیچ‌گاه تصور نکن که برای انجام این کارها دیر شده است.»
ونوشه
«خب، اولین دلیلش این است که فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمی‌دهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند. ما درس‌های اشتباهی را به آن‌ها می‌آموزیم؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمی‌روم. این‌که فرهنگ خودت را بسازی.
نرگس کریمی
زمانی به خودم قول داده بودم که هیچ‌گاه کارم را برای پول رها نکنم، قول داده بودم که به ارتش صلح بپیوندم و در مکان‌های زیبا، خارق‌العاده و بکر زندگی کنم. اما در عوض، نزدیک به ده سال بود که در دیترویت ماندگار شده بودم، در یک شغل ثابت، یک بانک مشخص و یک سلمانی
نرگس کریمی
«زمانی که مردم از من درباره‌ی بچه‌دار شدن یا نشدن سؤال می‌پرسند، من هیچ‌گاه به آن‌ها نمی‌گویم چه‌کار کنند. من تنها می‌گویم: هیچ تجربه‌ای مانند بچه‌دار شدن وجود ندارد. همین. هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد. نه دوستان و نه معشوقه... هیچ‌کدام نمی‌توانند جای آن را بگیرند. اگر می‌خواهی، تمام و کمال مسئول زندگی یک انسان دیگر باشی و یاد بگیری چگونه به عمیق‌ترین وجه عشق بورزی و به کسی دل‌بسته باشی، باید بچه‌دار شوی.»
دريا
من چند قانون می‌شناسم که درباره‌ی عشق و ازدواج صدق می‌کنند: اگر به دیگری احترام نگذاری، دچار مشکل خواهی شد. اگر برخی مواقع کوتاه نیایی، دچار مشکل خواهی شد. اگر نتوانی آزادانه در مورد هر آنچه بین شما رخ می‌دهد صحبت کنی، دچار مشکل خواهی شد؛ و اگر در زندگی ارزش‌های مشترکی نداشته باشید، دچار مشکل خواهید شد. ارزش‌های شما باید شبیه هم باشد. «و مهم‌ترین این ارزش‌ها چیست، میچ؟» بله؟ «اعتقاد تو به اهمیت ازدواج.»
Sadegh
به خاطر داری که درباره‌ی پیدا کردن معنای زندگی باهم صحبت کردیم؟ من آن‌ را نوشته بودم اما حالا از حفظ هستم: خودت را وقف عشق به دیگران کن، خودت را وقف جامعه اطرافت کن و خودت را وقف ساختن چیزهای جدیدی کن که به تو هدف و معنا بدهد.»
Sadegh
چرا مردم مدام می‌گویند: «آه، اگر من دوباره جوان می‌شدم.» هیچ‌وقت نمی‌شنوی که کسی بگوید: «ای‌کاش شصت‌وپنج‌ساله بودم.» او لبخند زد: «می‌دانی این تفکر به چه چیزی برمی‌گردد؟ نارضایتی از زندگی. زندگی‌های خالی. زندگی‌هایی که هیچ معنایی نیافته‌اند. چون اگر بتوانی معنای زندگی‌ات را پیدا کنی، دیگر هیچ‌گاه نمی‌خواهی به گذشته برگردی. دلت می‌خواهد روبه‌جلو حرکت کنی. دلت می‌خواهد چیزهای بیش‌تری ببینی، کارهای بیش‌تری انجام بدهی.
Sadegh
زمانی که درک کنی که قرار است بمیری، همه‌چیز را متفاوت خواهی دید.» آه کشید: «چگونه مردن را یاد بگیر تا چگونه زیستن را بیاموزی.»
Sadegh
معلم هیچ‌گاه نمی‌تواند بگوید که تأثیراتی که می‌گذارد تا چه حد است؛ معلم بر روی ابدیت اثر می‌گذارد.
Sadegh
باید رعایت حال دیگران را بکنی یا کودک درون خودت؟ باید به ارزش‌ها و سنت‌های گذشته برگردی یا آن‌ها را بی‌خاصیت به‌حساب بیاوری؟ به دنبال موفقیت باشی یا ساده‌زیستی؟
Sadegh

حجم

۱۸۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۸۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۲۹,۹۹۹
تومان