بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۴۰)
میدانی چه چیزی احساس رضایت واقعی را در تو ایجاد میکند؟»
چی؟
«سهیم شدن هر آنچه داری با دیگران.»
مثل پیشآهنگها حرف میزنید.
«منظورم پول نیست، میچ. منظورم زمان است. نگرانیهایت. داستانهایت.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
یک تضاد بزرگ بین آنچه ما میخواهیم و آنچه بدان نیازمندیم وجود دارد
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
تلویزیون همان مدل قدیمی بود، ماشینی که شارلوت میراند همان مدل قدیمی بود، ظرفها، نقره جات و حولهها، همه و همه قدیمی بودند. بااینحال خانه کاملاً عوضشده بود. خانهشان با عشق، آموزش و ارتباط پرشده بود. خانهشان با دوستی و صمیمیت، خانواده و صداقت و اشک پرشده بود. خانهشان باهمکاران و دانشجویان و مربیان مدیتیشن و فیزیوتراپها و پرستاران و گروهای موسیقی پرشده بود. بهنوعی به یک خانهی ثروتمند تبدیلشده بود...باوجود اینکه حساب بانکی موری خالی بود.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
نگاه به گذشته باعث میشود همهچیز را مقایسه کنی و با آن رقابت کنی؛ و سن مقوله رقابتی نیست
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
اگر بتوانی معنای زندگیات را پیدا کنی، دیگر هیچگاه نمیخواهی به گذشته برگردی. دلت میخواهد روبهجلو حرکت کنی. دلت میخواهد چیزهای بیشتری ببینی، کارهای بیشتری انجام بدهی. حتی نمیتوانی صبر کنی تا شصتوپنجسالهات شود.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«میچ من پیری را باکمال میل میپذیرم.»
باکمال میل؟
«خیلی ساده است. وقتی سنات بالا میرود، چیزهای بیشتری یاد میگیری. اگر در بیستودوسالگی در جا بزنی، همیشه بهاندازهی دوران بیستودوسالگی خام و جاهل میمانی. پیری صرفاً به معنای فرسودگی نیست.
پیری یعنی رشد کردن. پیری تنها این جنبهی منفی نیست که قرار است بمیری بلکه این جنبهی مثبت را دارد که درک میکنی که خواهی مرد و به همین دلیل بهتر زندگی خواهی کرد.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
شیر آب را باز کن. خودت را با جریان احساسات بشور. این احساسات به تو صدمه نمیزند. تنها به تو کمک میکند. اگر به ترس اجازه ورود بدهی، اگر آن را مثل یک پیراهن آشنا بر تن کنی، بعد میتوانی به خودت بگویی که «خیلی خب، این فقط ترس است، مجبور نیستم به آن اجازه بدهم تا من را تحت کنترل خود بگیرد. من آن را همانی میبینم که هست.»
برای تنهایی هم همینگونه است: خودت را رها میکنی، میگذاری اشکهایت فروبریزند، آن را کامل حس میکنی اما درنهایت میتوانی بگویی: خیلی خب، این لحظهی تنهایی من بود.
من از احساس تنهایی نمیترسم اما حالا میخواهم این تنهایی را کنار بگذارم و میدانم احساسات دیگری نیز در دنیا وجود دارد و من میخواهم تمام آنها را هم تجربه کنم.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
اگر احساساتت را سرکوب کنی، اگر به خودت اجازه ندهی که همگام با آنها قدم برداری، هیچوقت نمیتوانی از آنها جدا شوی چون سرت گرم ترسیدن از آنهاست. تو از درد میترسی، تو از غم میترسی. تو از آسیبهای احتمالی که عشق به دنبال دارد میترسی.
«اما اگر خودت را به دل این احساسات بیندازی، اگر اجازه بدهی تا اعماق آن غوطهور شوی، حتی بگذاری این احساسات تا بالای سرت هم بیایند، تمام آنها را کمال و تمام تجربه میکنی. میفهمی درد چیست.
میفهمی عشق چیست. میفهمی غم چیست؛ و تنها در آن زمان است که میتوانی بگویی: خیلی خب، من این حس را تجربه کردهام. من این حس را میشناسم. حالا لازم است برای یک لحظه از این حس جدا شوم.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
مگر خودتان همیشه نمیگفتید که باید در زندگی همهچیز را تجربه کنیم؟ تمام احساسات خوب و بد را؟
«بله.»
خب، چطور میتوان این کار را انجام داد اگر قرار است خودمان را از همهچیز جدا کنیم؟
«آه. میچ، ممکن است اینگونه فکر کنی اما جدا کردن به این معنا نیست که نگذاری تجربه در تو رسوخ کند. برعکس تو میگذاری تمام وجودت را فرابگیرد و اینگونه میتوانی از آن جدا شوی و آن را رها کنی.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
هیچ تجربهای مانند بچهدار شدن وجود ندارد. همین. هیچ جایگزینی برای آن وجود ندارد. نه دوستان و نه معشوقه... هیچکدام نمیتوانند جای آن را بگیرند. اگر میخواهی، تمام و کمال مسئول زندگی یک انسان دیگر باشی و یاد بگیری چگونه به عمیقترین وجه عشق بورزی و به کسی دلبسته باشی، باید بچهدار شوی
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
خانواده فقط عشق نیست، بلکه این است که به سایر اعضا نشان بدهی که مراقبشان هستی. این همان چیزی است که زمانی که مادرم مرد، دلتنگاش شدم- چیزی که من امنیت معنوی مینامم- اینکه بدانی خانوادهات مراقبت خواهند بود. هیچچیز دیگر در این دنیا این حس را به تو نخواهد داد؛ نه پول. نه شهرت
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
بدون عشق، ما پرندگانی با بالهای شکسته هستیم.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«حقیقت این است که امروزه هیچ بنیان و هیچ زمین محکم و امنی وجود ندارد که مردم بتوانند روی آن بایستند مگر خانواده. این موضوع از زمانی که مریض شدم برای من روشنتر شده است. اگر حمایت، عشق و توجه و نگرانی که از خانواده میگیری وجود نداشته باشد، چیز زیادی در دست نخواهی داشت. عشق بینهایت مهم است. همانطور که شاعر بزرگ ما اودِن گفته بود: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
امیدوارم بتوانی قدرت شفا را در رنج و اندوه پیدا کنی.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
اگر قبول کنی که احتمال دارد هرلحظه بمیری، ممکن است بهاندازه الآن جاهطلب نباشی.»
بهزور لبخند زدم.
«تمام چیزهایی که بیشتر وقتت را صرف آن میکنی- تمام کاری که انجام میدهی- ممکن است آنقدر مهم به نظر نرسد. ممکن است مجبور شوی برای مسائل معنوی جای بیشتری باز کنی.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
چرا اندیشیدن دربارهی مرگ تا این حد سخت است؟
موری ادامه داد: «چون بیشتر ما طوری به اینطرف و آنطرف میرویم گویی که در خواب راه میرویم. ما دنیا را بهطور کامل تجربه نمیکنیم چون نیمهخواب هستیم و بهصورت خودکار کارهایی را انجام میدهیم که فکر میکنیم باید انجام بدهیم.
و روبهرو شدن با مرگ تمام اینها را تغییر میدهد؟
«آه، بله. تو از مسائل جانبی فاصله میگیری و بر روی ضروریات تمرکز میکنی. زمانی که درک کنی که قرار است بمیری، همهچیز را متفاوت خواهی دید.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
اصلاٌ چطور میشود برای مرگ آماده شد؟
«کاری که بودائیها انجام میدهند، انجام بده. هرروز، پرندهای را روی شانههایت تصورکن که از او میپرسی: امروز موعدش است؟ آیا آمادهام؟ آیا تمامکارهایی که لازم است را انجام میدهم؟ آیا همان آدمی که باید، هستم؟»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
اینکه بدانی که قرار است بمیری و هرلحظه برای آن آماده باشی. اینگونه بهتر است. اینگونه میتوانی تا زمانی که زنده هستی، حقیقتاً زندگی کنی.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
او قول دیگری به خودش داد که تا آخرین لحظهی عمرش آن را حفظ کرد: هرگز شغلی را انتخاب نکند که بهواسطهی آن از دیگران کار بکشد و اینکه هیچگاه به خودش اجازه ندهد که از عرق ریختن دیگران صاحبمال و ثروت شود.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
۱۴,۹۹۹۵۰%
تومان