بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۴۰)
«حقیقت این است که امروزه هیچ بنیان و هیچ زمین محکم و امنی وجود ندارد که مردم بتوانند روی آن بایستند مگر خانواده. این موضوع از زمانی که مریض شدم برای من روشنتر شده است. اگر حمایت، عشق و توجه و نگرانی که از خانواده میگیری وجود نداشته باشد، چیز زیادی در دست نخواهی داشت. عشق بینهایت مهم است. همانطور که شاعر بزرگ ما اودِن گفته بود: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.»
ادهمی
«چون بیشتر ما طوری به اینطرف و آنطرف میرویم گویی که در خواب راه میرویم. ما دنیا را بهطور کامل تجربه نمیکنیم چون نیمهخواب هستیم و بهصورت خودکار کارهایی را انجام میدهیم که فکر میکنیم باید
ادهمی
«همه میدانند که یک روز میمیرند اما هیچکس این امر را باور ندارد. اگر ما این موضوع را باور داشتیم، زندگی، رنگ دیگری داشت.»
من گفتم، پس ما در مورد مرگ، سر خودمان را کلاه میگذاریم.
«بله؛ اما روش بهتری هم وجود دارد. اینکه بدانی که قرار است بمیری و هرلحظه برای آن آماده باشی. اینگونه بهتر است. اینگونه میتوانی تا زمانی که زنده هستی، حقیقتاً زندگی کنی.»
اصلاٌ چطور میشود برای مرگ آماده شد؟
«کاری که بودائیها انجام میدهند، انجام بده. هرروز، پرندهای را روی شانههایت تصورکن که از او میپرسی: امروز موعدش است؟ آیا آمادهام؟ آیا تمامکارهایی که لازم است را انجام میدهم؟ آیا همان آدمی که باید، هستم؟»
ادهمی
هیچچیزی به نام «خیلی دیر» در زندگی وجود ندارد. او تا آخرین روزی که خداحافظی کرد، در حال تغییر بود.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«تا زمانی که یکدیگر را دوست داشته باشیم و عشقی که داشتیم را به خاطر بیاوریم، میتوانیم بمیریم بدون اینکه حقیقتاً بمیریم... بدون اینکه حقیقتاً نابود شویم.
تمام عشقی که تو بیافرینی، سر جاس خود باقی میماند. تمام خاطراتت بر جا میماند. تو در قلب تمام کسانی که در زمان زنده ماندن لمس کردی یا به آنان محبت کردی، زنده خواهی ماند.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«مرگ پایان یک زندگی است، نه پایان یک رابطه.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
باور نکردنیترین حسی بود که تا به آن لحظه تجربه کرده بودم. حس پذیرفتن آنچه در شرف وقوع بود و آرامش داشتن.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
موری به موضوع بخشش بازگشت و گفت: «میچ، دلیلی ندارد انتقام یا تعصب را ادامه بدهیم. این چیزها...»
بعد آهی کشید و ادامه داد:
«این چیزها بزرگترین پشیمانیهای من در زندگی هستند: غرور. خودبینی. چرا ما این کارها را میکنیم؟»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«قبل از مرگ ابتدا خودت را ببخش و بعد دیگران را.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
موری زیر لب گفت:
«مهربان باشید! و خودتان را مسئول یکدیگر بدانید. اگر ما فقط همین درسها را آموخته بودیم، دنیا جای خیلی بهتری بود.»
بعد نفس عمیق کشید و ذکر همیشگیاش را تکرار کرد:
«یا به هم عشق بورزید یا بمیرید»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«ریسمان این دنیا را نه زودهنگام رها کن و نه تا دیرهنگام به آن چنگ بزن!»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
ناگهان، وسط سرود «ما اول هستیم» از جایش بلند میشود و میگوید: «نفر دوم بودن چه ایرادی دارد؟»
دانشجویان به او نگاه میکنند. سرود قطع میشود. او مینشیند درحالیکه لبخند پیروزمندانهای بر لب دارد.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«میچ، مشکل اینجاست که ما باور نداریم که همگی شبیه هم هستیم. سفید و سیاه، کاتولیک و پروتستان، زن و مرد. اگر همهی مردم را به یکچشم ببینیم، اگر قبول کنیم که همه شبیه هم هستیم، شاید بتوانیم زیر سقف یک خانواده در کل جهان دورهم جمع بشویم و همانطور که برای خودمان اهمیت قائل هستیم برای آن خانواده هم باشیم.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
او گفت: «بااینحال، من چند قانون میشناسم که دربارهی عشق و ازدواج صدق میکنند: اگر به دیگری احترام نگذاری، دچار مشکل خواهی شد. اگر برخی مواقع کوتاه نیایی، دچار مشکل خواهی شد.
اگر نتوانی آزادانه در مورد هر آنچه بین شما رخ میدهد صحبت کنی، دچار مشکل خواهی شد؛ و اگر در زندگی ارزشهای مشترکی نداشته باشید، دچار مشکل خواهید شد. ارزشهای شما باید شبیه هم باشد.
«و مهمترین این ارزشها چیست، میچ؟»
بله؟
«اعتقاد تو به اهمیت ازدواج.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
او همیشه آماده بود تا احساساتش را آزادانه به معرض نمایش بگذارد
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
موری گفت: «من به حضور کامل اعتقاد دارم. این بدین معناست که باید با آدمی باشی که کنارت است. میچ، در این لحظه که من با تو صحبت میکنم، سعی میکنم تمام تمرکزم را روی آنچه بین ما میگذرد، بگذارم. به حرفهایی که هفتهی پیش زدیم فکر نمیکنم. به اتفاقاتی که قرار است این جمعه بیفتد فکر نمیکنم. به حضور در یک برنامهی دیگر کاپل یا دربارهی داروهایی که باید بخورم، فکر نمیکنم.
«من با تو حرف میزنم. من به تو فکر میکنم.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
ادامه بده! بهترینها هنوز مانده است،
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
کارهایی را انجام بده که از قلبت برمیآیند.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
به خاطر داری که دربارهی پیدا کردن معنای زندگی باهم صحبت کردیم؟ من آن را نوشته بودم اما حالا از حفظ هستم: خودت را وقف عشق به دیگران کن، خودت را وقف جامعه اطرافت کن و خودت را وقف ساختن چیزهای جدیدی کن که به تو هدف و معنا بدهد.»
موری لبخندزنان ادامه داد: «میبینی در این توصیه هیچ حرفی از حقوق ماهیانه زده نشده است.»
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
انسانها اینگونه مورد احترام بقیه قرار میگیرند: با سهیم شدن داراییهایشان با دیگران.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
۱۴,۹۹۹۵۰%
تومان