بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۴۰)
امیدوارم بتوانی قدرت شفا را در رنج و اندوه پیدا کنی.
ماه.
طوری به طبیعت گرایش دارم انگار برای اولین بار آن را میبینم.
ماه.
یک مرد خردمند به نام لِوین حرف خوبی زد. او گفت: عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.
ماه.
«عشق برنده میشود. عشق همیشه برنده است.»
ماه.
پذیرای هر آنچه باشکه قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی.
ماه.
انگار هر تندبادی میتواند او را از روی زمین بلند کند و تا ابرها به آسمان ببرد.
ماه.
تابهحال استادی داشتهاید که شما را بهعنوان موجودی خام اما باارزش ببیند؟ مثل جواهری که به کمی تجربه میتواند به گوهری درخشان بدل شود؟ اگر آنقدر خوششانس باشید که چنین استادی در مسیر زندگیتان پیدا شود، همیشه میتوانید راهتان را بهسوی او از نو پیدا کنید.
مری و راه های نرفته اش
عشق یعنی زمانی که تو به همان اندازه که نگران شرایط خودت هستی، نگران شرایط کس دیگری هم باشی.
مری و راه های نرفته اش
«مرگ پایان یک زندگی است، نه پایان یک رابطه.»
مری و راه های نرفته اش
«تا زمانی که یکدیگر را دوست داشته باشیم و عشقی که داشتیم را به خاطر بیاوریم، میتوانیم بمیریم بدون اینکه حقیقتاً بمیریم... بدون اینکه حقیقتاً نابود شویم.
تمام عشقی که تو بیافرینی، سر جاس خود باقی میماند. تمام خاطراتت بر جا میماند. تو در قلب تمام کسانی که در زمان زنده ماندن لمس کردی یا به آنان محبت کردی، زنده خواهی ماند.»
مری و راه های نرفته اش
اگر ما بدانیم که درنهایت میتوانیم با مردن کنار بیاییم، بعد بالاخره میتوانیم سختترین کار دنیا را انجام بدهیم.»
و این کارِ سخت چیست؟
«کنار آمدن با زندگی...رسیدن به صلح و آرامش با زندگی.»
مری و راه های نرفته اش
«میدانی که مرگ واگیردار نیست. مرگ بهاندازهی زندگی، طبیعی است. مرگ بخشی از توافق ماست.»
مری و راه های نرفته اش
«اخیراً کتابی خواندم که در آن نوشته بود بهمحض اینکه شخصی در بیمارستان میمیرد روی صورتش ملحفه میکشند و آن را از محفظهای سرسره مانند به پایین هل میدهند. آنها بهسرعت جسد را از جلوی چشمانشان دور میکنند. مردم طوری رفتار میکنند گویی مرگ، مرضی واگیردار است.»
مری و راه های نرفته اش
«من به خاطر عمرم که بهتدریج رو به اتمام است غصه میخورم اما همزمان برای فرصتی که به من دادهشده تا کارهای ناتمامم را به پایان برسانم، قدردانم.»
مری و راه های نرفته اش
بیماری دارد به روحم ضربه میزند اما روحم را تسخیر نخواهد کرد. بدنم را از آنِ خود میکند اما نمیگذارم مالک روحم شود
مری و راه های نرفته اش
«ریسمان این دنیا را نه زودهنگام رها کن و نه تا دیرهنگام به آن چنگ بزن!»
مری و راه های نرفته اش
«یا به هم عشق بورزید یا بمیرید.»
مری و راه های نرفته اش
در جنگلهای استوایی آمریکای شمالی، قبیلهای به نام دِسانا وجود دارد که دنیا را بهعنوان حجم ثابتی از انرژی میداند که بین تمام موجودات جهان جریان دارد. بنابراین هر تولدی، مرگی را به دنبال دارد و هر مرگی نیز تولدی. بدین ترتیب انرژی جهان بدون تغییر باقی میماند.
اهالی دسانا میدانستند زمانی که برای تهیهی غذا شکار میکنند، حیوان کشتهشده در دیوار ارواح سوراخ ایجاد میکند؛ اما آنها باور داشتند که این سوراخ پس از مرگ شکارچی، با روح او پر میشود. آنها میدانستند اگر مرگی در میان قبیله رخ ندهد، ماهی یا پرندهای هم به دنیا نمیآید.
مری و راه های نرفته اش
گفت: «یک نفر دیروز سؤال جالبی از من پرسید.»
پرسیدم، چه سؤالی؟
«اینکه آیا نگران این هستم که بعد از مرگم به دست فراموشی سپرده شوم؟»
خب؟ نگران هستید؟
«فکر نمیکنم نگران باشم. من افراد زیادی را در اطرافم دارم که باهم رابطهی نزدیک و صمیمانه داریم؛ و عشق است که بعد از مرگ، انسان را زنده نگه میدارد»
مثل مصراع یک ترانه بود « عشق است که بعد از مرگ، انسان را زنده نگه میدارد»
مری و راه های نرفته اش
«هر شب، زمانی که به خواب میروم، میمیرم؛ و صبح روز بعد، زمانی که بیدار میشوم، از نو متولد میشوم.»
-ماهاتما گاندی
مری و راه های نرفته اش
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
۱۴,۹۹۹۵۰%
تومان