بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

بریده‌هایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

انتشارات:نکوراد
امتیاز:
۴.۰از ۱۵۳ رأی
۴٫۰
(۱۵۳)
پیش پزشک رفتم تا بدانم برای مراقبت بیش‌تر از تو باید چه کارهایی انجام دهم، اما پزشک به من گفت که صبر کنم شاید که باردار نباشم و از من خواست تا دو هفتهٔ دیگر مجدداً به او مراجعه کنم تا مطمئن شود که تو زاییدهٔ تخیلات من نیستی. اما من فقط به این خاطر مجدداً به او مراجعه خواهم کرد که به او بگویم که همهٔ علم پزشکی‌اش در مقابل حس قوی مادرانهٔ من هیچ است. یک مرد چگونه می‌تواند احساس یک مادر را درک کند؟! مردها هیچ وقت این حس را تجربه نخواهند کرد و حال باید دید که این برای مردان یک نقص است یا برتری؟!... شاید تا دیروز این‌گونه فکر می‌کردم که یک برتری است، اما امروز مطمئنم که یک نقص بزرگ است؛ چرا که این حس خیلی قشنگ و غرورآفرین است که یک انسان بتواند یک انسان دیگر را در خود پرورش دهد و روحی دیگر را در کنار روح خود بدمد و خود را به جای یک نفر، دو نفر احساس کند. لحظاتی هست که از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجی و هیچ عاملی نمی‌تواند این خوشحالی را از تو بگیرد. نه دردهایی که پیش رو داری و نه محدودیت‌هایی که به آن‌ها دچار خواهی شد و نه آزادی‌هایی که از دست خواهی داد، هیچ کدام نمی‌تواند تو را از این حس آرامش‌بخش دور کند.
Hossein Gh
این سؤال اکثر زنهاست که چرا فرزندی به دنیا بیاورم که از گرسنگی و سرما عذاب بکشد یا مورد تحقیر و خیانت واقع شود و یا در اثر یک بیماری یا جنگ از بین برود؟!.... این‌ها مادرانی هستند که به آیندهٔ خوب فرزندشان امیدی ندارند و از کوتاهی عمر و عواقب بدش می‌ترسند. البته شاید آن‌ها حق داشته باشند و شاید هم نه. کسی چه می‌داند؟!.... اما آیا نیستی و عدم بهتر از درد و رنج است؟!... من این‌طور فکر نمی‌کنم؛ چرا که حتی در زمانی‌که بابت تمام دردها و رنج‌ها و ناکامی‌هایم در حال اشک ریختن هستم باز هم فکر می‌کنم زجر کشیدن بهتر از نبودن است و اگر با همین طرز فکر به زندگی و عدم زندگی بیاندیشم، قاطعانه می‌گویم که متولد شدن بهتر از هرگز به دنیا نیامدن است.
معصومه
اما اگر تو پسر باشی، من باز هم خوشحال خواهم بود؛ حتی شاید بیش‌تر از این‌که دختر باشی، چرا که از خیلی ملالت‌ها و تحقیرها و زور شنیدن‌ها در امان می‌مانی. آن وقت دیگر هیچ کس نیمه شب از بدن تو سواستفاده نخواهد کرد. نیازی به صورت زیبا برای مورد پذیرش واقع شدن نداری. به هنگام همخوابگی با معشوقت مجبور نیستی قضاوت‌های ناعادلانه را بپذیری. هیچ کس به تو نخواهد گفت که حوا باعث به وجود آمدن گناه شد و تو از این بابت زجر نخواهی کشید. نیازی نیست ثابت کنی که خدا پیرزنی سپیدموی هست یا دختری دلبر و جذاب، نیاز نیست مدام برای اثبات خود بجنگی... می‌توانی به راحتی از همهٔ دستورها نافرمانی کنی. می‌توانی به راحتی عاشق شوی، بدون دغدغهٔ این‌که شبی از خواب بیدار شوی و ببینی که در غرقاب قضاوت‌ها غوطه‌ور هستی... می‌توانی از خودت حمایت کنی، بدون آن‌که مورد ناسزا و دشنام قرار بگیری.
njme
در اوج بدبختی باز هم فکر نمی‌کنم دوست نداشتم به این دنیا بیایم، چون فکر می‌کنم چیزی بدتر از نبودن نیست.
osve
واقعیت این است که هنوز نمی‌دانم معنای واقعی عشق چیست. به نظر من عشق فقط یک فریب است برای سرگرم کردن روح ناآرام انسان.
farzane
و خنده‌ای دارد بس دلنشین... نمی‌دانم چرا این‌گونه می‌خندد؛ شاید به این علت که پیش از این زیاد گریه کرده است؛ زیرا تنها کسانی که در گذشته‌شان زیاد گریه کرده‌اند می‌توانند قدر لحظات شاد اکنون‌شان را به خوبی بدانند و این‌گونه بخندند.
farzane
به راستی که "زندگی" واژهٔ عجیبی است. زخم‌های روی بدن خیلی زود التیام می‌یابند و کم‌کم که اثر زخم‌ها از بین خواهند رفت، فراموش می‌کنیم که روزی از همین زخم‌ها خون می‌چکید.
Mina.Hp
هدف از موجود بودن چیست؟... در دنیایی که من در آن بودم و تو آن را رحم می‌نامیدی، هدف به دنیا آمدن بود؛ اما در دنیایی که تو در آن زندگی می‌کنی هدف رسیدن به مرگ است و این یعنی باید از عدم وارد عدم می‌شدم...»
Mina.Hp
مادر بودن یک "وظیفه" نیست، بلکه یک "انتخاب" است
Mina.Hp
زمستان فصل ثروتمندان است. اگر پول داشته باشی، سرما برایت یک بازی و تفنن است که بتوانی پالتو پوست گرم و گران‌قیمتی بخری و خودت را برای بازی اسکی آماده کنی...
Mina.Hp
به زودی خواهی فهمید که گریه کردن بسیار آسان، ولی خندیدن سخت است.
Mina.Hp
شاید بهتر باشد که فقط از خوبی‌های این دنیا بگویم، از دنیایی به دور از سختی. اما نمی‌خواهم به تو دروغ بگویم... بگویم دنیا مثل یک فرشی از ابریشم است و می‌توان با پایی برهنه رویش قدم گذاشت و هیچ برآمدگی و سنگ و کلوخی روی آن یافت نمی‌شود. کودک من، این دنیا چنان سنگ‌هایی دارد که به محض اصابت پاهایت با آن‌ها باعث خونریزی‌شان می‌شود؛ سنگ‌هایی که حتی با کفش‌هایی از فولاد هم نمی‌توان از آن‌ها رد شد.
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
مادر شدن یه شغل یا حتی یک وظیفه نیست، بلکه حقی است شبیه هزاران حق دیگر که باید آن را فریاد بزنی و به گوش همه برسانی. اما اغلب مواقع این فریاد به شکست منتهی می‌شود. و تو هرگز نباید دلسرد شوی، چرا که مبارزه و تلاش برای رسیدن به مراتب زیباتر از خود رسیدن به مقصد و پیروزی است.
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
همیشه کسی وجود دارد که می‌کشد تا زنده بماند. از انسان‌ها گرفته تا ماهیان و پرندگان و حشرات بر این قانون استوارهستند. بزرگ‌تر کوچک‌تر را می‌خورد و تا آن‌جا که می‌دانم فقط درختان و گیاهان هستند که از آب و هوا و آفتاب استفاده می‌کنند.
arash
هیچ چیز به اندازهٔ جذب دو موجود به طرف هم نمی‌تواند آزادی را از آن‌ها سلب کند، زیرا این باعث می‌شود که خود را فراموش کرده و همهٔ حقوق و عزت نفس و آزادی‌مان را از دست بدهیم؛ درست مثل یک تلاش مذبوحانه برای رسیدن به ساحلی که اصلاً وجود ندارد، ساحلی به نام عشق و اگر هم بر فرض محال به آن رسیدی از خودت می‌پرسی آیا ارزشش را داشت؟!...
naomi
تو بدان حتی تخم یک گیاه که به آرامی سر از خاک بیرون می‌آورد هم شجاع است. با این که می‌داند وزیدن یک باد تند یا لگد یک بچهٔ بازیگوش او را به فنا خواهد برد، با این‌حال با شجاعت تمام برای ادامهٔ زندگی می‌جنگد و رشد می‌کند و گردافشانی می‌کند و جنگل را به وجود می‌آورد.
باران
دختر بودن، یعنی یک جنگ بی پایان... اگر تو با جنسیت دختر به دنیا بیایی باید چیزهای زیادی را بیاموزی تا بتوانی برای اثبات خودت بجنگی و به همه ثابت کنی که اگر خدایی هست، می‌تواند پیرزنی سپیدموی یا دختری جذاب باشد و یا این‌که به همه بفهمانی که چیدن سیب ممنوعه توسط حوا باعث به وجود آمدن گناه نشده، بلکه باعث به وجود آمدن کنجکاوی باشکوهی به اسم «نافرمانی» شده...
elara
عشق فقط یک فریب است برای سرگرم کردن روح ناآرام انسان
elara
تنها دو خواسته از تو دارم: اول این‌که از نعمت به دنیا دعوت شدنت به خوبی استفاده کنی و دوم این‌که زیر بار خفت و خواری نروی... خفت مثل یک حیوان درنده همیشه در کمین ما نشسته و هرروز با چهرهٔ عقل و کمال و مصلحت خود را نمایان می‌کند و به ندرت هستند کسانی که در مقابلش تسلیم نشوند.
عاشق کتاب
کودک من، زندگی یعنی خستگی، یعنی یک جنگ تکراری که هر روز باید آن را تجربه کنی و برای هر لحظه شادی کوتاه‌مدتش باید تاوان سنگینی بپردازی. اما از کجا باید بدانم که از بین بردنت کار اشتباهی است؟!... از کجا بدانم که نمی‌خواهی دوباره به سکون بازگردی؟!... تو که امکان حرف زدن با من را نداری. زندگی تو تنها یک قطره متشکل از یاخته‌های مختلف است که به یک گرهٔ باز نشدنی تبدیل شده... شاید هم نتوان اسمش را زندگی گذاشت، بلکه می‌توان گفت نشانه‌ای از امکان زندگی است. با این وجود حاضرم تمام آنچه دارم بدهم تا تو فقط با یک اشاره یا علامت به من کمک کنی تا جواب سوالم را دریابم. مادرم می‌گوید این علامت را از سمت من دریافت کرده و همین باعث رضایت او به تولدم شده بوده...
Farshid

حجم

۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۸۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان