بریدههایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
۴٫۰
(۱۴۷)
امان از آن روزی که در کنار ظالمین زورگو زندگی کنی که حتی از فکر کردن به آزادی هم محرومت میکنند... آن زمان است که زندگی به جهنمی بیش، شبیه نیست.
simin
زمستان فصل ثروتمندان است. اگر پول داشته باشی، سرما برایت یک بازی و تفنن است که بتوانی پالتو پوست گرم و گرانقیمتی بخری و خودت را برای بازی اسکی آماده کنی...
و برعکس اگر پولی نداشته باشی، آن سرما فقط زجر است و عذاب و دیدن منظرهٔ زیبای برف برایت تنفر برانگیز میشود.
𝐸𝓁𝒾
از درد نمیترسم... درد با ما زاده شده و با ما بزرگ میشود و آنقدر در وجود ما عجین میگردد که آن را مانند دستها و پاهایمان جزئی از وجودمان میدانیم.
Ali Salehi
به راستی که "زندگی" واژهٔ عجیبی است. زخمهای روی بدن خیلی زود التیام مییابند و کمکم که اثر زخمها از بین خواهند رفت، فراموش میکنیم که روزی از همین زخمها خون میچکید.
hamid
کودک من شجاع باش و به این دنیا قدم بگذار. تو بدان حتی تخم یک گیاه که به آرامی سر از خاک بیرون میآورد هم شجاع است. با این که میداند وزیدن یک باد تند یا لگد یک بچهٔ بازیگوش او را به فنا خواهد برد، با اینحال با شجاعت تمام برای ادامهٔ زندگی میجنگد و رشد میکند و گردافشانی میکند و جنگل را به وجود میآورد.
زینب آذرگشب
هزاران سال است که انسانها به امید "فردای بهتر" زادوولد میکنند و دل خوش میکنند به این که فرزندانشان "فردای بهتری" نسبت به خودشان داشته باشند و این "فردای بهتر" در داشتن خانهای گرم و نرم خلاصه میشود. البته که اگر از سرما بلرزی، داشتن یک خانهٔ گرم خیلی دوستداشتنی و مفید است؛ اما به طور قطع عامل خوشبختی تو نیست و از حقوق تو دفاع نخواهد کرد و تو همچنان باید دروغها و تزویرها و سنگدلیها را تحمل کنی.
بهار قربانی
رمانتیک بودن چیز زیبایی است، اما حقیقت چیز دیگری است.
🌸فطرس🌸
بابت میلیونها اسپرمی که زندهاند و تبدیل به یک جنین نمیشوند هم باید ناراحت شوم!... هرچه باشد آنها هم موجودات زندهاند و اگر از زیر میکروسکوپ به آنها نگاه کنیم خواهیم دید که شبیه قورباغههایی در حال ورجهوورجه هستند. پس برای مرگ هرکدام از آنها هم باید گریست؟!
Abolfazl
چون خودت را دوست نداری، به دنبال کمبودهایت در دیگری هستی و یا شاید هم به دنبال راهی برای نجات از تنهایی و بی کسی. از نظر خیلیها اینها همان عشق هستند، اما از نظر من عشق از آنچه آنها میگویند کمتر است. مانند سیری بعد از گرسنگی که درد معده به دنبال دارد و یا شاید هم به معنای حالت تهوع باشد. چگونه است که هیچ حسی نمیتواند این کلمه را برای من معنی کند؟!....
بیصبرانه به دنبال کشف معنایش هستم. شاید عشق همان توصیفی است که مادرم میکند: همان حسی که یک مادر بعد از بغل کردن فرزند کوچک و بیدفاعش به آن دچار میشود.
زینب آذرگشب
. مادر شدن یه شغل یا حتی یک وظیفه نیست، بلکه حقی است شبیه هزاران حق دیگر که باید آن را فریاد بزنی و به گوش همه برسانی
goddess
حجم
۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان