بریده‌هایی از کتاب یافتن جوهر درون

آناییز نین شاعر گفته است: «دنیا را آن‌طور که هست نمی‌بینم: آن‌طور که خود هستم، می‌بینمش.»

در برنامه‌ریزی برای پیش رفتن، مهم است که سه قانون اصلی را که در عمق بحث‌هایم نهفته است، به خاطر داشته باشید. اول این‌که زندگی شما منحصر به فرد است. می‌توانید از تجربیات دیگران استفاده کنید، اما نمی‌توانید و نباید آن‌ها را برای خود تکرار کنید. دوم این‌که شما زندگی خودتان را می‌سازید و می‌توانید آن را بازآفرینی کنید. در انجام دادن این کار بزرگ‌ترین منابع، قوه‌ی تخیل و حس امکان‌پذیری هستند. سوم این‌که زندگی شما نهادی است و نه خطی. قادر به برنامه‌ریزی کل سفر خود نیستید و البته نیازی به انجام دادن آن نیست. آنچه برای برنامه‌ریزی لازم دارید، قدم‌های بعدی است.

«شغلی را انتخاب کنید که دوست دارید، و در این صورت حتی یک روز در زندگی‌تان مجبور به کار کردن نخواهید بود.

«فکر می‌کنیم پول برای مدتی طولانی شادی بزرگی را با خود به همراه می‌آورد، اما در واقع شادی کمی را برای مدتی کوتاه به ما ارزانی می‌دارد.»

وقتی بیست‌ساله بودم برای اولین بار در زندگی‌ام کدو دیدم و در بیست و پنج‌سالگی بادمجان را شناختم. هنوز آرزو می‌کنم کاش آن اتفاق نمی‌افتاد.

ممکن است چیزهای زیادی وجود داشته باشد که شما در انجام دادن آن‌ها خوب باشید، فقط اگر خود را در معرض آن‌ها قرار دهید.

مهم‌ترین قدم در زندگی، برداشتن قدم اول است. باید شروع کنید: عازم کشتیرانی شوید.

«تلخ‌ترین واقعیت برای من این است که می‌بینم شخصی یک موقعیت شغلی را قبول می‌کند فقط به این دلیل که حقوق بالایی دارد و سپس همه‌ی پولش را خرج وسایلی می‌کند که او را خوشحال کند، چون ساعات کاری برایش بسیار رنج‌آور است. کسانی که کاری را انجام می‌دهند که دوست دارند، احساس می‌کنند اصلاً کار نمی‌کنند و فقط زندگی می‌کنند.»

منابع انسانی همانند منابع طبیعی است: آن‌ها معمولاً زیر لایه‌ی اولیه دفن می‌شوند و شما مجبور هستید برای یافتن آن‌ها تلاش کنید.

بشر دارای قدرت تخیل و خلاقیت بی‌حد و حصر ذاتی است. قدرت تخیل یک توانایی است که می‌تواند آنچه را در حال حاضر وجود ندارد به ذهن انسان وارد کند. با قدرت تخیل می‌توانید از زمان حال خارج شوید و نگاهی به گذشته بیندازید. با قدرت تخیل می‌توانید به دنیای شخصی افراد وارد شوید و از دید آن‌ها دنیا را بنگرید و آنچه حس می‌کنند حس کنید. می‌توانید با آن‌ها همدل شوید. با قدرت تخیل می‌توانید آینده را پیش‌بینی کرده و سعی کنید آن را به زندگی خود وارد کنید. این قدرت آینده‌نگری، همدلی و پیش‌بینی سه خصوصیت از بهترین منابع انسان در شکل دادن و دوباره شکل دادن زندگی خود هستند. قدرت تخیل سرچشمه‌ی خلاقیت است. خلاقیت به معنای عملی کردن تصورات است. به بیانی دیگر تخیلْ کاربردی است؛ مجموعه‌ای از قدرت‌های خلاقیت که مهم‌ترین دستاوردهای بشر را رقم می‌زند: در حیطه‌ی هنر و دانش، تمام زبان‌هایی که به آن‌ها سخن می‌گوییم، فناوری‌هایی که به وجود می‌آوریم، و پندارها و ارزش‌های فرهنگی که به آن‌ها معتقد هستیم.

در حقیقت، شادی ... در امریکای مدرن نادرتر از زمانی است که رفاه کمتر بوده. همان‌طور که سطح رفاه بالا می‌رود، شادی در امریکا نزول می‌کند ... هرچه بیشتر به دست می‌آوریم بیشتر احساس پوچی می‌کنیم.

فیلیس دیلر، یک بار گفت که سه سال اول زندگی یک کودک را صرف آموزش راه رفتن و حرف زدن به او می‌کنیم و بعد از آن دوازده سال در مدرسه به آن‌ها می‌گوییم بنشینند و دهانشان را ببندند. نباید تعجب کنیم که خیلی از آن‌ها بگویند این شرایط سخت است. کودکان انرژی فیزیکی بالا و کنجکاوی عمیقی نسبت به دنیای اطراف خود دارند.

انسان چیزی را دوست دارد که در انجام دادنش خوب باشد.

اگر ترس‌هایتان را دفع نکنید، مدت مدیدی شما را آزار خواهند داد.

تخته‌ی بصری یک کلاژ از تصاویر است که آرمان‌ها، امیدها و رؤیاهای شما را به تصویر می‌کشد. ایجاد تخته‌های بصری یک روش بسیار خوب برای دسته‌بندی و «ارائه» چیزهایی است که می‌خواهید در زندگی به وجود آورید. ساختن یک تخته‌ی بصری می‌تواند لذت‌بخش و آرامش‌بخش باشد و اثر درمانی داشته باشد. برای ساختن یک تخته‌ی بصری ابتدا تعدادی مجله را که به آن‌ها علاقه‌مند هستید، سرگرمی‌تان هستند یا در شما ایجاد شور و اشتیاق می‌کنند، انتخاب کنید و سپس عکس‌ها، تصاویر و عباراتی را که با شما سخن می‌گویند جدا کنید. می‌توانید در اینترنت نیز جست‌وجو کنید. از عکس‌های شخصی استفاده نکنید چرا که معرف گذشته هستند نه آینده،

امکان دارد به منظور یافتن جوهر خود، باورهایی را که درباره‌ی خود دارید و خودتان به شخصه آن‌ها را پذیرفته‌اید و یا دیگران آن‌ها را به شما قبولانده‌اند، مورد پرسش و تردید قرار دهید. تفکر و تعمق درباره‌ی استعدادهای طبیعی و تجربیاتی که اغلب آن‌ها به گذشته برمی‌گردند و چیزهایی که دوست دارید در آینده کشف کنید، همگی بخش مهمی از یافتن جوهر هستند

فکر کردن به معنای آگاهی نیست. در فصل پنج به این موضوع خواهیم پرداخت. برخی اوقات بنا بر گفته‌ی اکهارت تولی در کتاب نیروی حال فکر کردن بیش از حد، منجر به محدودیت آگاهی شخص می‌شود. اگر شما نیز همانند من و بسیاری از انسان‌هایی که می‌شناسم هستید، احتمالاً تجربه‌ی معمول ذهنتان یک رشته افکار و احساسات سریع و تهی است. این دژآوای درونی می‌تواند مشابه برفک‌های سفید روی صفحه‌ی تلویزیون باشد که با سیگنال‌های اساسی برخورد می‌کند. یکی از اهداف مدیتیشن این است که این پارازیت ذهنی را کاهش دهد تا قادر شوید سطوح عمیق‌تر آگاهی را تجربه کنید

یافتن جوهر سفری اکتشافی برای یافتن خود است. همان‌طور که در پیشگفتار به آن اشاره کردم، یک سفر دوراهه است: یک سفر درونی برای کشف آنچه درونتان نهفته است و یک سفر برونی برای کشف فرصت‌هایی که در محیط اطرافتان وجود دارد.

وقتی در جوهر خود باشید، نظرتان درباره‌ی زمان عوض می‌شود. اگر کاری را انجام دهید که واقعاً دوست دارید، یک ساعت برایتان مانند پنج دقیقه می‌گذرد؛ اگر کاری را انجام دهید که دوست ندارید، پنج دقیقه برایتان مانند یک ساعت می‌گذرد. در تمام مراحل شغلی‌ام، همسرم، ترز، همیشه می‌گفت: «می‌توانم در پایان روز به تو بگویم آن روز چه کار کرده‌ای.» اگر در هیئت بررسی همیشگی حضور داشته باشم یا کار مدیریت را در آن روز بر عهده بگیرم، ده سال پیرتر از آنچه هستم به نظر می‌رسم؛ اگر در جایی برای مناسبتی سخنرانی یا تدریس کنم و در کارگاه یا یک سمینار حضور داشته باشم، ده سال جوان‌تر به نظر می‌رسم. در جوهر خود بودن، به شخص انرژی می‌دهد. در جوهر خود نبودن انرژی را از شخص می‌گیرد

«اکثر انسان‌ها به بیش از نیمی از آرزوهای خود نرسیده‌اند و با علم به این موضوع می‌میرند که ناکامی بسته به نوع انتخاب‌های خودشان بوده است.»