بریدههایی از کتاب فرزندم چنین باش (ترجمه نامه سیویکم نهجالبلاغه)
۴٫۷
(۲۲)
آموزش نوجوان باید از کتاب خدا آغاز شود و مربّی، در نخستین گام، عطر کلام الهی را به مشام جان او بپاشد و فضای پاک اندیشۀ او را با زیباترین و درستترین کلامها و دانشها بیاراید، تا برای همیشه فکر او از اشتباه بیمه شود.
sadeghi
دل نوجوان چون خاک خوب و آماده، پذیرای هر بذر است. پس باید، هرچه زودتر، هستههای عشق و ایمان را افشاند، وگرنه زمین را نااهلان از شرّ و فساد پر سازند. لذا به تربیت تو همّت گماشتم، پیش از آنکه دلت سخت و سترون گردد و مرغ اندیشهات در هوای دیگر پرواز کند،
sadeghi
در همۀ کارها، چه سخت و چه آسان، خود را به دامان خدا بیفکن و به آستان مقدّسش پناهنده شو و خود را بدو سپار، که پناهگاهی امن و جانپناهی استوار است.
اظهار نیازت تنها به آفریدگارت باشد و جز آستان بلند او سر به هیچ درگاهی مسای، که هرچه هست، از «عطا» و «مصلحت»، آنجاست.
sadeghi
با زشتیها و پلشتیها با دست و با زبان بستیز و از حاکمیت گناه و فساد با تمام توان جلوگیر باش و از تبهکاران دوری گزین و در راه خدا و ارزشهای الهی بهپا خیز و به نهایت جهاد کن و از هیچ سرزنشگری مهراس.
sadeghi
فرزندم! در وصیتم ژرف بیندیش و آنرا در عمق جانت پذیرا باش و هیچگاه از آن رخ برمتاب، که بیتردید برترین سخن آن است که سودمند افتد. بدانکه دانش برای دانش، در عمل مساوی با بیدانشی است، همانگونه که دانش غیرراستین ارزش آموختن ندارد و در راه خیر و خدمت به کار نیاید.
msadeq
جبران زیان خاموشی، آسانتر از تلافی خسارتهای گفتار است؛ که نگهداری آنچه در انبان است به گرۀِ محکم آن است.
Dexter
بیتردید آن «اندکی» که مستقیم از آفریدگار میرسد، بسی بزرگتر و گرامیتر از «افزون» آفریدگان است.
Dexter
از هجوم لشکر «آز» بترس، که تو را در کنار آبشخور هلاک بر زمین کوبد.
Dexter
شخصیت خود را از هر پستی و ابتذال پاس دار، گرچه تن دادن بدان پستی، تو را به اوج مقام و مال رسانَد؛ چه، شخصیت از دست رفتهات را هیچ بهایی جبران نخواهد کرد. بندۀ دیگران مباش، که خداوند آزادهات آفرید.
Dexter
در کار و زندگی لطف و مدارا پیشه کن و بدانکه هرگز بر قلّۀ بلند آرزوهایت دست نخواهییافت و از اجل محتومی که برایت رقم زده شده است نتوانی گذشت. پس در کار و زندگی، مدارا پیشه کن. و در کوشش برای کسب روزی با پرهیز از «آز» نیکو باش، که ای بسا «تلاش کسبی» که سرمایه را نابود سازد. پس هرکس خود را به آب و آتش زند و از هر راه سعی در کسب مال کند، روزی نخواهد یافت، و نیز عدل و انصاف پیشهور، محرومیت از روزی را به دنبال نخواهد داشت.
Dexter
دنیاپرستان چون سگهای ولگردند که جز «هیاهو» و زخم زدن به روح آرامش، هنری ندارند و یا چون درندگان زیانآوری که بیجهت بر سر هم زوزه میکشند و پُرزورشان ناتوانشان را میدرد و میخورد، و بزرگشان بر کوچکشان چیره میگردد. چون شترهای به بند کشیده شده و یا مست و سرگشتهاند که در بیابانی سخت و لمیزرع در دامچالههای بلا گرفتار آمدهاند: نه شبانی که از آنها مراقبت کند، و نه چرانندهای که به چراگاهشان رهنمون گردد.
Dexter
پسر جانم! مرگ را بسیار به یاد آر و نیز پس از آنرا، از رویدادها و موقعیتهای خطرناک و پراضطرابی که بهناگاه خود را در آن مییابی، تا آنگاه که پیک اجل در رسد، پیشاپیش توشۀ خود را برگرفته و بار خود را بستهباشی، نه آنکه غافلگیرانه گریبانت گیرد و فرصت هیچ کارت ندهد.
Dexter
بههوش باش و بترس از اینکه مرگ در حال گناه و زشتی در رسد و تو خودفریبانه وعدۀ توبه را زمزمه کنی، که از اصل توبه بازمانی و در نتیجه خود را به هلاکت افکنی
Dexter
مرگ مرکب تندپای انتقال از «محدودیت» به «بینهایت» است. و تو در اقامتگاهی درنگ میکنی که از آنِ تو نیست و ندانی کی از آن سفر خواهیکرد
Dexter
فرزندم! بدانکه دنیا کوچکتر از آن است که نمایشگاه عظمت انسان باشد، بلکه جلوهگاه ابعاد و بازتاب کامل کردار او آخرت است
Dexter
و چه بسا چیزی از او خواهی ولی تو را ندهد، چون بهتر از آنراـ در این سرا یا دیگر سراـ به تو داده است، و یا خواهد داد. و چه بسا چیزی از او طلب کنی که اگر بدان رسی دینت تباه گردد.
پس زیبنده نیست که تنها برای نیستشوندهها دستِ نیاز برآری، بلکه سزاوار آن است که از خدای عزیز «خیر ماندگار» و بیرنج خواهی، که نه مال برای تو مانَد و نه تو برای آن مانی.
Dexter
پروردگار عزیز راه بازگشت و رضایت خویش را بازگذاشته است. پس هرگاه که از صمیم دل فریادش کنی، «سوز دلت» را دریابد و چون با او رازگویی و «نجوا» کنی، بیهیچ کاستی آنرا بشنود. پس او را با همۀ وجود «محرمی توانمند و آگاه» یابی که بار نیازت را به درگاهش افکنی، و سفرۀ دل نزد او باز کنی، و شِکوۀ اندُهان پیش او بری، و در مشکلات جانکاهت دست به دامان او زنی، تا فروغ مهرش «ابر غم» از آسمان دلت بزداید، و بر سامان دادن امورت از او کمک خواهی و از خزاین بیانتهای احسانش «آن خواهی» که هیچکس را جز او توان بخشش «آن» نَبوَد؛ چون: افزونی عمر، و سلامت تن، و روزیگشاده و پربرکت.
Dexter
بههوش باش! آنکه گنجینههای آسمان و زمین در اختیار اوست، تو را رخصت نیایش داده و اجابت آنرا ضمانت کرده است.
بلکه تو را فراخوانده است که دست نیاز بهسوی آن بینیاز برآری، تا جودش بر تو فرو ریزد و مهربانی خواهی تا بر تو مهر ورزد.
Dexter
اگر درویشی یافتی که بارت را تا رستخیز بر دوش کشد و در فردای قیامت که بدان نیازمندی در اختیارت گذارد، از این فرصت سود بجو و تا آنجا که بتوانی رهتوشهات را بر دوشش گذار، که اگر او را از کف دهی شاید دیگربار نیابیاش و اگر در «صبح توانمندیت»، نیازمندی از تو وام خواست تا در «غروب تنگدستیات» آنرا به تو بازگردانَد، فرصتی است که باید آنرا غنیمت شماری!
Dexter
تربیت و استغنا
نگهداری آنچه در اختیار داری، محبوبتر است از خواهش آنچه در دست دیگران بینی؛
و «شرنگ» نومیدی، شیرینتر از «شهد» نیازآوری به مردم است؛
و پیشۀ پررنجی که عفّت سایبان آن باشد، بهتر از توانمندی با گناه است. و انسان بهترین رازدار خویش است.
و ای بسا تلاشگری که در راه زیان خویش تلاش میکند!
ستاره
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
قیمت:
۲,۰۰۰
تومان