بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جمشیدخان‌ عمویم‌، که‌ باد‌ همیشه‌ او را با خود‌ می‌برد | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جمشیدخان‌ عمویم‌، که‌ باد‌ همیشه‌ او را با خود‌ می‌برد

بریده‌هایی از کتاب جمشیدخان‌ عمویم‌، که‌ باد‌ همیشه‌ او را با خود‌ می‌برد

۴٫۲
(۵۳)
کسی به‌درستی نمی‌داند که چه روزی باد جمشیدخان را با خود می‌برد. آن‌چه معلوم است این‌که اولین پروازش در یک شب سرد زمستانی، در یکی از زندان‌های خاص کرکوک اتفاق می‌افتد.
Pianita
من نگاهی به او انداختم و گفتم: «عموجون! باور کن من تموم عمرم آروز داشته‌م که یه بار... فقط یه بار مثل تو پرواز کنم.» خندید و گفت: «من هم تموم عمرم در آرزوی مملکتی بوده‌م که بادش آدم رو با خودش نبره.»
ترمه
«نوشتن کتاب در مورد خود، بزرگ‌ترین حماقته، بلاهت محضه... فقط احمقا می‌تونن راجع به خودشون کتاب بنویسن... . کتاب برای این به وجود اومده که آدم از طریق اون بتونه خودشو فراموش بکنه، نه این‌که توی حفره‌های تاریک و دام‌های پیچیدهٔ درون خودش بیفته.»
شلاله
جمشیدخان گفت: «توی دنیا هیچ شغلی مطمئن‌تر از قاچاق انسان نیست... تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون می‌افتن... این‌که آدما خیال می‌کنن توی یه جای دیگه خوشبخت می‌شن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده.»
hamid
یک ارباب پرنده از طرفی مایهٔ ریشخند مردم است و از طرف دیگر ممکن است باعث سلب امنیت و آرامش مردم و به وجود آمدن مشکلات اخلاقی آن‌چنانی شود که بعدها حل آن‌ها کار ساده‌ای نباشد.
Baharak
«یه قاشق از نویسندهٔ بد رو با یه قاشق از سیاست‌مدار بد قاطی کن و خوب به هم بزن... بعد چند قاشق از محلولِ بی‌سوادی بِهش اضافه کن... مقدار کمی هم آب رو این معجون بریز و بذار رو آتیش تا خوب بجوشه... چیزی که درمیاد، روزنامه‌نگار تمام‌عیار مملکت ماست.»
نیما اکبرخانی
پیش‌تر تنها دیکتاتورهای بزرگی همچون استالین و هیتلر و موسولینی می‌توانستند چنین کارهایی بکنند... دیکتاتورهایی که ارتش و دولت و پلیس مخفی داشتند... اما حالا کافی است یک سایت داشته باشی تا بتوانی عقل و اندیشهٔ هزاران نفر را در مسیری که می‌خواهی هدایت کنی... هر کسی را که می‌خواهی، در نظر مردم محبوب و یا منفور کنی... دوستانت را بزرگ جلوه دهی و دشمنانت را رسوا کنی... چون انسان ذاتاً موجودی نادان است و هر چرندی را که در آنجا منتشر شود باور می‌کند...
lily
آن‌هایی که در آن سن‌وسال و پیش از دستگیری‌اش او را می‌شناختند، می‌گویند آن‌چه در آن زمان جمشیدخان را به سمت کمونیسم سوق داد، نه علاقهٔ او به آزادی و عدالت اجتماعی، بلکه عقیده‌اش به جامعه‌ای بود که در آن انسان آزادانه‌تر بتواند با جنس مخالف، رابطهٔ عاشقانه داشته و کمتر زیر نظر باشد.
Sabereh Ahmadzadeh
این‌که آدما خیال می‌کنن توی یه جای دیگه خوشبخت می‌شن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده
محمدرضا
«بزرگ‌ترین قدرتی که مردا در این مملکت ملعون می‌تونن بِهش برسن، اینه که از زنا نترسن
محمدرضا
در این دنیا، زن‌ها تنها مخلوقاتی هستند که ارزش دارند مردها وقت‌شان را با آن‌ها بگذرانند.
محمدرضا
«هر جای دیگه‌ای هم که می‌افتادم زمین، همچی توفیری نمی‌کرد... توی این مملکت، آدم از هر نقطهٔ آسمون که بیفته زمین، می‌افته تو ملک و املاک یه مسئول مملکتی.»
شلاله
«یه قاشق از نویسندهٔ بد رو با یه قاشق از سیاست‌مدار بد قاطی کن و خوب به هم بزن... بعد چند قاشق از محلولِ بی‌سوادی بِهش اضافه کن... مقدار کمی هم آب رو این معجون بریز و بذار رو آتیش تا خوب بجوشه... چیزی که درمیاد، روزنامه‌نگار تمام‌عیار مملکت ماست.»
شلاله
«توی دنیا هیچ شغلی مطمئن‌تر از قاچاق انسان نیست... تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون می‌افتن... این‌که آدما خیال می‌کنن توی یه جای دیگه خوشبخت می‌شن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده.»
شلاله
کتاب برای این به وجود اومده که آدم از طریق اون بتونه خودشو فراموش بکنه، نه این‌که توی حفره‌های تاریک و دام‌های پیچیدهٔ درون خودش بیفته.»
Baharak
کتاب برای این به وجود اومده که آدم از طریق اون بتونه خودشو فراموش بکنه، نه این‌که توی حفره‌های تاریک و دام‌های پیچیدهٔ درون خودش بیفته.»
Baharak
«توی دنیا هیچ شغلی مطمئن‌تر از قاچاق انسان نیست... تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون می‌افتن... این‌که آدما خیال می‌کنن توی یه جای دیگه خوشبخت می‌شن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده.»
Baharak
«توی دنیا هیچ شغلی مطمئن‌تر از قاچاق انسان نیست... تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون می‌افتن... این‌که آدما خیال می‌کنن توی یه جای دیگه خوشبخت می‌شن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده.»
Ghazal Hashemi
روزی کار به آن‌جا رسید که جمشیدخان دو فهرست متفاوت از نام عطرهای گوناگون را از همان بالا برای مردم خواند... یکی عطرهایی که بویشان برای ایمان ضرر دارد و نباید استفاده شوند! و دیگری عطرهایی که استفاده از آن‌ها برای تقویت ایمان مفید است! بعد معلوم شد که این مسئله با یکی از تاجران عطر ارتباط دارد که می‌خواست برای خود بازارگرمی کند و بازار عطرفروشان دیگر را از کار بیندازد.
Ghazal Hashemi
همچنان که من به این درد مبتلا شده بودم که یکریز از زمین به آسمان زل بزنم، او هم برخلاف من گرفتار این درد بود که همهٔ اشیای زمین را از آسمان بنگرد... او همه چیز را از بالا می‌دید... حتی زمانی هم که در پایین بود.
Baharak

حجم

۱۱۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱۱۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۷۰%
تومان