بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کآشوب | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کآشوب

بریده‌هایی از کتاب کآشوب

انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۴.۲از ۱۹۴ رأی
۴٫۲
(۱۹۴)
می‌شود شبِ عاشورا چند ساعت در روضه نشسته باشی و نَمی به چشمت ننشیند و می‌شود در یک روز کاملاً عادی، در اداره، وسط نوشتن یک مقاله، یکهو و بی‌مقدمه دست از تایپ بکشی و های‌های بزنی زیر گریه.
Mary
نوسان عقربه‌های قطب‌نما نشان اختیارشان نیست. کمی که صبر کنی آرام می‌گیرند
fateme.sadat
«غصه‌ها برا زناست. حاجتی مردارَم زنا میآن می‌گیرند.» ا
مریم
وقتی وجود مبارک امام سجاد از دفن فارغ شد با انگشت ولایت روی قبر مطهر پدر نوشت: هذا قبر حسین بن علی بن ابی‌طالب، الذی قتلوه عطشانا.
Mary
آقا از روی اسب چند باری صدا می‌زنند کیست مرا یاری کند؟ وقتی آقا تنهاست و می‌دانند دیگه یاری تو این سپاه شقاوت ندارند، پس برای چی مدام می‌فرمایند هَل مِن ناصرٍ ینصُرُنی؟
Mary
بابا انگار صبر می‌کند تا استکان‌ها را جمع کنند. با دست می‌زنم به ران پایش و آرام می‌گویم «چرا نمی‌خونی بابا؟» سرش را می‌آورد پایین و آهسته می‌گوید «حواس‌شون جمع روضه نیست.»
آبرنگ
یک بار به جای مداح جوانی که موهایش را ژل زده بود، آمد شعر خواند. بعدش یک گروه آمدند سنج و دمام زدند و رفتند. دخترهای مأمور برقراری نظم مجلس هم یک شال سبز را حمایل انداخته بودند و شمع گرفته بودند دست‌شان. سخنران بعضی از این مجالس آن حس روحانی و معنوی را که من سراغ دارم به جمع نمی‌دهد. همه‌اش نگرانم که شب‌های محرم را دارم یکی‌یکی از دست می‌دهم و هنوز نرفته‌ام یک مجلس درست و حسابی که نفس حق یک آدم بزرگی در آن باشد و تهش یک دل سیر برای امام حسین یا شاید برای خودم اشک بریزم. این میان مجالسی هم هستند که از آن طرف بام افتاده‌اند و اصلاً به سیاست اعتقادی ندارند که بخواهند با دیانت جمعش کنند یا نکنند. کاری به انقلاب و امام و هیچ چیز دیگری ندارند. انگار توی یک کشور با مختصاتی دیگر و تاریخی دیگر روضه گرفته‌اند.
sadeghi
هر تجربه‌ی قدسی، هر آیین دینی، برای دین‌دار یک «آن» دارد. یک «آن» که زمان متوقف می‌شود.
میـمْ.سَتّـ'ارے
دوستم می‌گفت کربلای هر کسی از یک جایی شروع می‌شود. هر سهمی که از «زخم» به کسی می‌دهند انگار دعوت‌نامه‌ای باشد به مجلس روضه.
h.s.y
مست و مدهوش شش‌گوشه‌ام گوشه‌ای غرق چاووشم حَرمت آن‌قَدَر زیباست که بهشت شد فراموشم»
mohaddese
«یابن الشبیب ان کنت باکیاً فابک للحسین بن علی. پسر شبیب اگر خواستی بر چیزی در این عالم گریه کنی، اگر خواستی بر ظلمی که به تو شده گریه کنی، اگر خواستی بر نداری گریه کنی، اگر دلت تنگ شده بود، بر حسین گریه کن.»
fateme.mahmoudi
نوسان عقربه‌های قطب‌نما نشان اختیارشان نیست. کمی که صبر کنی آرام می‌گیرند.
SFatemehM
نوسان عقربه‌های قطب‌نما نشان اختیارشان نیست. کمی که صبر کنی آرام می‌گیرند.
چڪاوڪ
بدون محرم و شب‌های قدر هیچ چیز باارزشی در دنیا ندارم.
چڪاوڪ
«لشکر مثل سراب اکبر تشنه‌ی آب بابا در تب و تاب می‌چکد اشک ارباب»
چڪاوڪ
ایمان از مقولات چشیدنی است. طعم دارد. حلاوت دارد.
چڪاوڪ
رنج‌ها غبار از دل و جان آدم‌ها پاک می‌کنند. هر کس رنج بیشتری کشیده باشد به مصیبت کربلا نزدیک‌تر می‌شود. بعضی‌ها را هم روزگار قدم به قدم می‌رساند پشت خیمه‌ی حسین (ع).
پرواز
این شهرهای بی‌امام‌زاده و حرم چقدر سردرگم‌اند. آدم باید در شهرش جایی داشته باشد که به سمتش جاری شود. آن‌جا آرام بگیرد. شاید هم آتش بگیرد.
پرواز
هر کجا که باشم، هر مجلسی که باشد، روز اول محرم اگر بخواهم سخنرانی کنم، این روایت را از رو می‌خوانم. آخ که چقدر قشنگ است این روایت. «دخلت علی الرضا علیه السلام فی اول یوم من المحرم.» می‌خوانم و معنا می‌کنم. «فمن صام هذا الیوم...» معنا می‌کنم. «یابن الشبیب ان کنت باکیاً فابک للحسین بن علی. پسر شبیب اگر خواستی بر چیزی در این عالم گریه کنی، اگر خواستی بر ظلمی که به تو شده گریه کنی، اگر خواستی بر نداری گریه کنی، اگر دلت تنگ شده بود، بر حسین گریه کن.» گریه می‌کنیم. خس‌خس سینه‌هایشان و صدای گریه‌هایمان را می‌برند تا آسمان؟
چڪاوڪ
کاش مثل حبیب زندگی کنیم. با رندانه‌ترین مرگ تاریخ. هشتاد سال عمر کنی. زن و فرزند را ببینی. از لذت‌شان پر شوی. صحابی باشی. قاری باشی. مجاهدت کنی و دست آخر جای آن‌که مثل ابن مسعود در بستر بمیری، در کنار شهیدترین شاهد تاریخ در شمار پر سلام‌ترین اصحاب عالم شهید شوی.»
خانومِ کتابدار

حجم

۲۳۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۳۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۴۴,۰۰۰
۲۰%
تومان