بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کآشوب | طاقچه
تصویر جلد کتاب کآشوب

بریده‌هایی از کتاب کآشوب

انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۴.۲از ۱۹۴ رأی
۴٫۲
(۱۹۴)
اگر خواستی بر چیزی در این عالم گریه کنی، اگر خواستی بر ظلمی که به تو شده گریه کنی، اگر خواستی بر نداری گریه کنی، اگر دلت تنگ شده بود، بر حسین گریه کن.
میـمْ.سَتّـ'ارے
«السلام علیک یا اباعبدالله»
"Shfar"
این شهرهای بی‌امام‌زاده و حرم چقدر سردرگم‌اند. آدم باید در شهرش جایی داشته باشد که به سمتش جاری شود. آن‌جا آرام بگیرد. شاید هم آتش بگیرد.
چڪاوڪ
محرم برای اغلب مردم، محرمِ تقویمی است. سالی یک بار در گردش ماه‌ها و روزها می‌آید و می‌رود. محرمِ من ولی تمام نمی‌شود. اول و آخرش معلوم نیست. همیشگی است. هر روزه است.
S
«برا سلامتی امام زمان صلوات.»
Hope🌿
می‌شود شبِ عاشورا چند ساعت در روضه نشسته باشی و نَمی به چشمت ننشیند و می‌شود در یک روز کاملاً عادی، در اداره، وسط نوشتن یک مقاله، یکهو و بی‌مقدمه دست از تایپ بکشی و های‌های بزنی زیر گریه
F313
«بیا که خانه‌ی عباس باوفا این‌جاست دری که بسته نگردد به روی ما این‌جاست»
F313
«حرف‌هایی رو که نه خودت می‌فهمی نه مردم نزن
میـمْ.سَتّـ'ارے
دلم می‌خواهد بروم هیأت. یک جای تاریکِ تاریک که بشود گریه کرد
乙_みG
این شهرهای بی‌امام‌زاده و حرم چقدر سردرگم‌اند. آدم باید در شهرش جایی داشته باشد که به سمتش جاری شود. آن‌جا آرام بگیرد. شاید هم آتش بگیرد.
مطهره عباسی
اسم تو هوا را گرم می‌کند
F313
«هر سال می‌ترسیم از اشکی که تمام شود، از دلی که راه نیابد، نلرزد، خودش را بین بهشت و دوزخ مخیر نبیند. هر سال برای اشک‌های سال بعد نذر می‌کنیم. نذر جناب حر.»
زهرا سادات
تا شب اول محرم نیاید آدم یادش نمی‌آید دلش چقدر مرده است.
"Shfar"
هنوز هم باور دارم اگر کسی خودش را به گوشه‌ای از مجلس عزا می‌رساند دعوت‌نامه دارد. اصلاً تو بگو گبرِ گبر، بگو لادین، اگر آمد دعوت‌نامه دارد
F313
همه‌اش نگرانم که شب‌های محرم را دارم یکی‌یکی از دست می‌دهم و هنوز نرفته‌ام یک مجلس درست و حسابی که نفس حق یک آدم بزرگی در آن باشد و تهش یک دل سیر برای امام حسین یا شاید برای خودم اشک بریزم.
زهرا سادات
«من هم حسین را دوست دارم»
plato
«بی‌سعادت‌ها کجای مجلس نشسته‌اند؟» این را هیچ روضه‌خوانی نمی‌گفت اما من توی روضه‌ها همان‌جایی می‌نشستم که آن‌ها می‌نشینند
میـمْ.سَتّـ'ارے
«حبیب هشتاد سال داشت. صحابی رسول خدا. از حسین بن علی چند ده سال بزرگ‌تر بود. او خود را به امامش رساند. درنگ نکرد. کبر نداشت. کاش مثل حبیب زندگی کنیم. با رندانه‌ترین مرگ تاریخ. هشتاد سال عمر کنی. زن و فرزند را ببینی. از لذت‌شان پر شوی. صحابی باشی. قاری باشی. مجاهدت کنی و دست آخر جای آن‌که مثل ابن مسعود در بستر بمیری، در کنار شهیدترین شاهد تاریخ در شمار پر سلام‌ترین اصحاب عالم شهید شوی.»
چڪاوڪ
مثل بچه‌ای شدم که در هیاهوی بازار یک شهر غریب گم می‌شود. می‌فهمد تکاپو بین آن همه جمعیت بی‌فایده است
F313
این شهرهای بی‌امام‌زاده و حرم چقدر سردرگم‌اند. آدم باید در شهرش جایی داشته باشد که به سمتش جاری شود. آن‌جا آرام بگیرد. شاید هم آتش بگیرد.
میـمْ.سَتّـ'ارے

حجم

۲۳۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۳۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۴۴,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۲۳صفحه بعد