بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کآشوب | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب کآشوب اثر نفیسه مرشدزاده

بریده‌هایی از کتاب کآشوب

انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۴.۲از ۱۸۷ رأی
۴٫۲
(۱۸۷)
بابا گفت «اومدی خداحافظی برای جبهه؟ بچه توی راه دارید که.» عمو سرش را زیر انداخت و گفت «امام حسین هم زن و بچه داشت.»
乙_みG
یا اباعبدالله، ابوالفضل برادری مثل تو دارد که به بالینش رفتی. مادری دارد که بالای مزارش گریه کند. شام عاشورا، تنها، بی‌برادر، مادرت فاطمه می‌آید بالای سرت؟
乙_みG
«دیگه این‌جا نیا روضه.» مکث می‌کند. ابروهاش را درهم می‌کشد و پلک‌هاش می‌افتند روی دو چشم بی‌نور. «چرا بابا؟» «نیا دیگه.» جلوی داروخانه ایستاده است و با آن همه عجله‌ای که دارد، می‌خواهد دلیل مرا بشنود. «سر لُخت بودند؟» «نه.» «به تو چیزی گفتند؟» «نه.» «پس چی؟» تمام خشمم را در صدایم جمع می‌کنم. «به من چایی ندادند.»
Gisoo
«الهی کیف ادعوک و انا انا و کیف اقطع رجایی منک و انت انت.
Erfan
«پدر فدای سر نورانی‌ات سنگ جفا که زد به پیشانی‌ات بس‌که دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله»
زیـنـب🍃🌸
مست و مدهوش شش‌گوشه‌ام
F313
آقا از روی اسب چند باری صدا می‌زنند کیست مرا یاری کند؟ وقتی آقا تنهاست و می‌دانند دیگه یاری تو این سپاه شقاوت ندارند، پس برای چی مدام می‌فرمایند هَل مِن ناصرٍ ینصُرُنی؟
زهرا سادات
شوق زیارت ضریح شش‌گوشه‌ی امام حسین (ع) امکان فکر و محاسبه را از ما گرفته بود
F313
همیشه که قرار نیست همه چیز ثابت بماند. موج است دیگر. می‌آید و همه‌ی آن‌چه را برای خودت ساخته‌ای یا دیگران ساخته‌اند، با خود می‌برد
F313
خار و خاشاک زمین جای تو نیست
LiLy !

حجم

۲۳۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۳۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۹,۲۰۰
۲۰%
تومان