بریدههایی از کتاب کلود ولگرد
۴٫۵
(۲۸)
شما کلود ولگرد را خوب ببینید! این مرد بیشک هم مغز خوبی داشت و هم قلب خوبی. لیکن تقدیر او را در اجتماع چنان فاسدی انداخت که ناچار کارش به دزدی کشید. سپس اجتماع او را در زندان چنان بدی گرفتار کرد که عاقبت دست به آدمکشی زد.
مقصر واقعی کیست؟ آیا خود اوست یا ما هستیم؟
این سؤال سرسری نیست، مسألهای است جدی و اصولی، قضیهای است جانگداز و تأثرانگیز که امروز فکر و روح تمام متفکرین و هوشمندان عالم را به خود مشغول داشته و دامن قبای بشریت را گرفته است و میکشد.
محمدرضا نقوی
راستی اجرای مجازاتهای عمومی و قوانین مربوط به آن عجیب و تماشایی است! در همان روز که گیوتین منحوس هنوز برپا و به خون کلود ولگرد آغشته بود فروشندگانی که در آن بازار به فروش اجناس مشغول بودند به خاطر اعتراضی که به نرخ مقرره شهرداری داشتند دست به طغیان و آشوب زدند و نزدیک بود یکی از مأمورین عوارض نیز بر اثر آن بلوا و آشوب به پای گیوتین برود. راستی ای ملت مطیع و نجیب فرانسه، نمیدانم عاقبت این قوانین عجیب با شما چه خواهند کرد؟..
محمدرضا نقوی
کلود با شهامت و متانت از پلههای گیوتین بالا رفت و چشمش همچنان به صلیب مقدس دوخته بود. بیچاره میخواست کشیش و جلاد هر دو را در آغوش کشد. از یکی تشکر کند و دیگری را ببخشد، ولی چنانکه حکایت میکنند جلاد آهسته او را عقب زد. در آن لحظه که یکی از شاگردان جلاد کلود را به آن ماشین نفرتانگیز میبست بیچاره محکوم اشارهای به کشیش کرد و سکه پنج فرانکی را که در دست راستش بود به او نشان داد و گفت:
ـ پدر، این پول را به فقرا بدهید.
محمدرضا نقوی
کلود گفت:
ـ خیر، عرض چندانی ندارم. من که در نظر شما دزد و جانی تشخیص داده شدهام دیگر چه بگویم! البته دزدی کرده و مرتکب قتل هم شدهام ولی شما آخر از خود بپرسید که من چرا دزدی کردهام، چرا آدم کشتهام؟ آقایان قضات، اگر راست میگویید به این دو سؤال جواب بدهید!
محمدرضا نقوی
کلود رفیقش را تنگ در بغل گرفت و سپس با لبخند پرمعنایی روبه دادستانکل کرد و با اشاره به آلبن گفت:
ـ این دزدی است که نان خود را با گرسنگان تقسیم میکند.
و بعد دست آلبن را بوسید.
محمدرضا نقوی
انسان از روزی که به زندان میافتد دیگر انسان نیست بلکه به او به چشم سگ پستی مینگرند و از راه توهین و تحقیر همیشه به او «تو» خطاب میکنند.
محمدرضا نقوی
ـ آقای د، حیات و ممات من بسته به این تصمیم و آن هم به دست شماست.
مدیر گفت:
ـ من هیچ وقت از تصمیم خود برنمیگردم.
کلود پرسید:
ـ آقا، مگر من نسبت به شما بدی کردهام؟ چه کردهام؟
مدیر گفت: هیچ.
کلود گفت:
ـ در این صورت چرا مرا از آلبن جدا کردهاید؟
مدیر گفت:
ـ برای اینکه دلم خواسته.
محمدرضا نقوی
کلود در زندان دردی به جز گرسنگی نداشت و این درد را با هیچکس در میان نمینهاد زیرا خویشتنداری نیز یکی از صفات اخلاقی او بهشمار میرفت.
محمدرضا نقوی
کلود ولگرد پرخور عجیبی بود و این پرخوری از صفات ممتازه سازمان بدنی (ارگانیسم) او بهشمار میرفت. ساختمان معده او چنان بود که غذای دو نفر انسان معمولی به زحمت کفاف خوراک روزانهاش را میکرد. مسیو کوتادیلا M. de Cotadilla یکی از ملاکین و دوکهای معتبر اسپانیا نیز چنین اشتهایی داشت و از نشاط و شعف میخندید ولی همین پرخوری که برای ملاکی چون او با یک دنیا ثروت و پانصد هزار رأس گوسفند مایه شادی و فرح بود برای یک کارگر فقیر سر بار زندگی است و برای یک زندانی بینوا بدبختی و مصیبت.
محمدرضا نقوی
کلود به موجب واکنشی کاملا طبیعی که اثر آن در کلیه موارد نظیر حتمی و قطعی است چون محبوب زندانیان بود منفور زندانبانان گردید. این قانون استثناءپذیر نیست و تا بوده چنین بوده است. کسی که مورد توجه و علاقه مردم شود ممکن نیست خشم و بغض دشمنان مردم را برنیانگیزاند.
محمدرضا نقوی
بهطور کلی هر گاه بلایی خصوصی یا عمومی بر ما نازل شود، مثلا خانهای بر سر ما فرو ریزد و بخواهیم از آثار خرابهای که بر زمین ریخته پی ببریم که ساختمان آن خانه چگونه انجام گرفته است، تقریبآ همیشه به این نتیجه میرسیم که مردی لجوج و خیرهسر که اعتماد بیجا به خود داشته و جز خودستایی چیزی نمیدانسته کورکورانه چنین بنایی را پی ریخته و به آخر رسانده است.
محمدرضا نقوی
خیرهسری بدون هوش و ذکاوت حماقتی است که با جهل مرکب پیوند دارد و در واقع دنباله آن محسوب میشود، دنبالهای است که به زودی پایان نمیپذیرد.
محمدرضا نقوی
ای آقایانی که در قلب مجلس نشستهاید، ای ذوات محترمی که در طرفین آن جا گرفتهاید، بدانید و آگاه باشید که اکثریت قریب به اتفاق ملت رنج میکشد. شما هر نامی که به حکومت بدهید، اعم از جمهوری یا مشروطه یا حکومت مطلقه مختارید ولی بدانید که اصل این است که ملت رنج میکشد. و جز این هیچ موضوعی مطرح نیست.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
ارابه چند لحظه جلو دفتر عوارض ایستاد و مأمورین درون آن را تفتیش کردند. اگر در ارابه گوسفند یا گاوی میبود که به کشتارگاه میبردند قطعآ بایستی پولی جلو ایشان بیندازند و مالیاتی بدهند لیکن سر انسان مجانی است و مالیاتی ندارد. ما از بند عوارض گذشتیم.
Shahrouz
اکنون دیگر هیچگونه امید نجات ندارم و تقاضای پژوهشم را رد خواهند کرد، زیرا کلیه جریان محاکمه من بر طبق قانون و مقررات جاری صورت گرفته است، یعنی شهود قضیه به نحو احسن شهادت دادهاند و دیگر راه نجاتی برای من نیست مگر آنکه... خیر خیر، این فکر جنون محض است و به هیچ وجه امیدی به نجات نیست، پژوهش به منزله طنابی است که انسان را بر فراز گرداب فنا معلق نگاه داشته است و هر لحظه صدای گسستن آن به گوش میرسد تا روزی که به یکباره بگسلد، آنگاه مثل این است که فرو افتادن ساطور گیوتین بر گردن محکوم شش هفته طول بکشد.
Shahrouz
گیرم که من آنچه در اینجا مینویسم روزی برای دیگران بهکار آید، یا قاضیان را از صدور حکم اعدام بازدارد یا بیچارگان مجرم یا بیگناه را از این فلاکت و مصیبتی که من بدان گرفتارم نجات بخشد! خوب، این کار چه سودی دارد و برای من چه اهمیتی خواهد داشت؟ اصولا وقتی سر مرا بریدند دیگر به حال من چه تفاوت میکند که سر کسان دیگری را نیز ببرند یا نبرند؟ آیا این خیال جنونآمیز از مغز من گذشته است که به فریاد دیگران برسم؟ آیا تلاش من برای واژگون کردن داری که خود بر بالای آن جان سپردهام صحیح است؟ من از شما میپرسم، آیا این کار برای من فایدهای دارد؟...
Shahrouz
بهراستی قوانینی که اینان وضع کردهاند دهشتخیز و ترحمانگیز است!... روزی خواهد رسید که این یادداشتها، یعنی این آخرین محرم یک موجود بدبخت، در تنظیم و تدوین قوانین نو بهکار آید، اما به شرط آنکه پس از مرگم باد آنها را در حیاط زندان پریشان نکند و به گل و کثافت نیالاید و یا زندانبان آنها را به جای شیشههای شکسته به پنجره نچسباند و باران آنها را نپوساند.
Shahrouz
ای آقایانی که در قلب مجلس نشستهاید، ای ذوات محترمی که در طرفین آن جا گرفتهاید، بدانید و آگاه باشید که اکثریت قریب به اتفاق ملت رنج میکشد. شما هر نامی که به حکومت بدهید، اعم از جمهوری یا مشروطه یا حکومت مطلقه مختارید ولی بدانید که اصل این است که ملت رنج میکشد. و جز این هیچ موضوعی مطرح نیست.
کاربر ۲۷۴۷۰۱۲
در کتابی میخواندم که آدمیان همه محکوم به مرگند منتهی موعد اجرای حکم درباره هر یک از ایشان غیرمشخص است.
میشه گفت کتابخوان
جهل از علم بد بهتر است.
میشه گفت کتابخوان
حجم
۱۴۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۴۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۸۳,۰۰۰
۵۸,۱۰۰۳۰%
تومان