عشق یعنی چیزی که در عصر کشتیهای جنگی
از بین میرود
arghavan
ذهن نمیتواند به غریزه غلبه کند. ذهن پدیدهٔ نوظهوری است؛ غریزه مدتها پیش از او سر جای خودش بوده است. وقتی عشق خاکستر میشود، از اندوه خجالت نکش، همینطور از دیوانگی و کجخلقی.
arghavan
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظهها
و عالیترین زمانها
میدانیم که هست
بیشتر از همیشه
میدانیم که هست
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
و ما
در همان فضا
انتظار میکشیم
ࡅ߭ܥߊ
آهنگم را از دست دادهام.
AHH
چه شد که به اینجا رسید؟
رخوت مرا از پا در میآورد.
کتابهایم نمیتوانند به دادم برسند
همینطور شعرها
هیچ کمکی از کسی ساخته نیست.
فقط خودم هستم، تنها و منتظر، نفس میکشم
فکر میکنم
چیزی نیست که به آدم شهامت بدهد.
اینجا اصلاً چیزی نیست.
کاربر ۳۱۹۱۹۸۳
چند روز بیهودهٔ دیگر
روزهای مجروح
روزهای تبخیر شده.
چند روز بر باد رفتهٔ دیگر
روزهای عاطل و باطل
روزهای کتکخورده
پاره پاره.
مسأله اینجاست
که روزها جمع میشوند
و میشوند زندگی
زندگی من!
کاربر ۳۱۹۱۹۸۳
برای من گریه نکنید!
برای من غمگین نشوید!
چیزهایی را که نوشتهام
بخوانید
و بعد
همه را فراموش کنید!
از چاه خودتان
بنوشید
و دوباره
شروع کنید!
abbas5549
در طول یک عمر، هفت یا هشتبار زندگی کردهام
و این برای هر آدمی کافی است.
این آخر کار همهٔ ماست
پس لطفاً سخنرانی بی سخنرانی
مگر اینکه بخواهید بگویید
«او روی اسبها شرطبندی میکرد و کارش درست بود.»
نوبت شما هم میرسد
و من چیزی را میدانم که شما نمیدانید
شاید.
abbas5549
شاید سقراط
یکی از پیرمردهای مست پیالهفروشی باشد
در عصر یک روز یکشنبه؛ و البته
بسیار جالبتر از همیشه
اما وقتی به خرد مرکب قرنها برسد
کاملاً درمانده میشود.
شاید از پیالهفروشی بیرون بزند
و مثل باقی ما
تلاش کند
با هر جانکندنی
شبِ پیشِ رو را
دوام بیاورد.
abbas5549
دردی عادی
مثل موش در دل و رودهام به تله افتاده است
چه شهامتی داریم که در این شعلهٔ وحشتناک
راه میرویم
abbas5549