سربازها
در خیابانهای خون میدوند
نیزه میزنند
و به دختران جوان تجاوز میکنند.
Ali431
سربازها
در خیابانهای خون میدوند
نیزه میزنند
و به دختران جوان تجاوز میکنند.
Ali431
رؤیا
تنهای تنها در اتاقی کوچک زندگی میکنم
و روزنامه میخوانم
و بهتنهایی در تاریکی میخوابم
و خواب جمعیت میبینم.
Eli N
آدمها
از عشق یا نفرت
پاره پاره و خستهاند.
آدمها باهم خوب نیستند.
پولدارها با پولدارها خوب نیستند
گداها با گداها.
ترسیدهایم.
نظام آموزشیمان میگوید
همهٔ ما میتوانیم
برنده باشیم.
اما دربارهٔ فاضلابها
و خودکشیها
چیزی نمیگوید.
PARNIAN
عشق یعنی داستایوسکی
کنار بساط قمار
PARNIAN
عشق یعنی شپشی که پیدایش نمیکنی
عشق یعنی پشه
PARNIAN
صدای آب را میشنوم
شبها مِیگساری میکنم
و اندوه چنان بزرگ میشود
که صدایش در ساعتم میپیچد
و میشود دستگیرهٔ کمد
میشود کاغذی روی زمین
میشود پاشنهکش
قبض خشکشویی
میشود
دود سیگار
که از معبد تاک تیرهای بالا میرود...
اهمیتی ندارد.
کمی عشق یا کمی زندگی
چیز چندان بدی نیست
PARNIAN
بله، بعضی زندگیها برای هدر دادن
آفریده شدهاند.
mimsin
و تعجب میکنم، تعجب میکنم
چه شد که به اینجا رسید؟
رخوت مرا از پا در میآورد.
کتابهایم نمیتوانند به دادم برسند
همینطور شعرها
هیچ کمکی از کسی ساخته نیست.
فقط خودم هستم، تنها و منتظر، نفس میکشم
فکر میکنم
چیزی نیست که به آدم شهامت بدهد.
اینجا اصلاً چیزی نیست.
.
مرگ باید آسان بیاید
مثل یک قطار باری
که وقتی پشتت را برمیگردانی
صدایش را
نمیشنوی.
.