بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برای من غمگین نشوید | صفحه ۳۰ | طاقچه
کتاب برای من غمگین نشوید اثر چارلز بوکوفسکی

بریده‌هایی از کتاب برای من غمگین نشوید

انتشارات:کارگاه اتفاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۳ رأی
۴٫۱
(۵۳)
فکر کردن به سقراط زمانی که شوکران را سر می‌کشید غم‌انگیز نیست؛ او در آن روزها با یک انتخاب ساده روبه‌رو بود: خوردن یا نخوردن. در روزگار ما میان این اَبَرساختار پریشان شاید سقراط یکی از پیرمردهای مست پیاله‌فروشی باشد در عصر یک روز یکشنبه؛ و البته بسیار جالب‌تر از همیشه اما وقتی به خرد مرکب قرن‌ها برسد کاملاً درمانده می‌شود. شاید از پیاله‌فروشی بیرون بزند و مثل باقی ما تلاش کند با هر جان‌کندنی شبِ پیشِ رو را دوام بیاورد.
sumit
تقریباً صبح است. توکاها روی کابل تلفن منتظرند و من رأس ساعت شش صبح ساندویچ فراموش شدهٔ دیروز را می‌خورم. صبح آرام روز یکشنبه. یک لنگه کفشم یک گوشهٔ اتاق راست ایستاده و لنگهٔ دیگر به‌پهلو افتاده است. بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن آفریده شده‌اند.
sumit
می‌توانم ببینم که زن صاحب‌خانه با یکی از خدمتکارهای پیر به سراغ وسایلم می‌آیند. «ببین این همه مجله زیر این میز چه کار می‌کند؟ تا به حال چنین مجله‌های مسخره‌ای ندیده‌ام...» و بعد همه چیز را در کیسه‌ای می‌ریزند و به ارتش آزادی‌بخش تحویل می‌دهند. خداحافظ چارلز بوکوفسکی.
leila13
سر در آوردن ون گوک گوشش را برید و فرستاد برای یک هرزه هرزه هم حالش به‌هم خورد و گوش را انداخت دور. ون! هرزه‌ها گوش نمی‌خواهند پول می‌خواهند. فکر می‌کنم به همین خاطر نقاش بزرگی شدی: بیشتر از این نمی‌فهمیدی.
Arezuwishi
در انتظار مرگ هستم مثل گربه‌ای که روی تخت‌خواب می‌پرد
Arezuwishi
نگران مردن نیستم نگران همسرم هستم که او می‌ماند و کلی هیچ. می‌خواهم بداند همهٔ شب‌هایی که کنارش می‌خوابیدم حتی جر و بحث‌های بی‌معنی هم حرف نداشت و کلمه‌های سختی را که همیشه می‌ترسیدم بگویم حالا می‌توانم بگویم: دوستت دارم.
Arezuwishi
انتظار دارند شاعر بزرگی باشم و من بعدازظهرها خوابم می‌گیرد خبر دارم که مرگ مثل یک گاو غول‌پیکر تهدیدم می‌کند و بعدازظهرها خوابم می‌گیرد. از جنگ‌ها و مردهایی که در رینگ مبارزه می‌کنند خبر دارم از غذا و نوشیدنی خوب و زن‌های خوب خبر دارم و بعدازظهرها خوابم می‌گیرد پشت پردهٔ زردرنگ، در آفتاب لم می‌دهم نمی‌دانم مگس‌های تابستان کجا رفته‌اند. یاد مرگ خون‌آلود همینگوی می‌افتم و بعدازظهر خوابم می‌گیرد.
Arezuwishi
به نظرم همه‌چیز به قدر کفایت خوب است چون وقتی عشقت می‌رود خدا را شکر سکوت حتمی است
Arezuwishi
مرگ می‌آید با پاهای ورم‌کرده و گل‌سرخی میان دندان‌هایش چ. ب
Arezuwishi
تا جایی که می‌شد زندگی کرده‌ام و اگر قرار باشد کسی به لبهٔ زندگی برسد من رسیده‌ام
Arezuwishi

حجم

۱۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان