بریدههایی از کتاب برای من غمگین نشوید
۴٫۱
(۵۳)
و رنج، روح را میخورد.
بله، من فکر میکنم ما تحسینبرانگیز و شجاع هستیم
اما مدتها پیش باید میرفتیم.
شما اینطور فکر نمیکنید؟
با این وجود
سر جایمان مینشینیم
بطریهای جدید باز میکنیم
شوستاکوویچ گوش میدهیم.
آن قدر مردهایم که حالا حیران ماندهایم
که چرا هنوز غصه میخوریم.
sobhan mohammadi
وقتی همهچیز بههمریخته بود
حال بهتری داشتم.
چند ماه طول میکشد
تا به حال عادی برگردم
حتی یک سوسک حمام هم پیدا نمیشود
که با او معاشرت کنم.
آهنگم را از دست دادهام.
از خواب و خوراک افتادهام.
کثافت زندگیام را از من دزدیدهاند!
sobhan mohammadi
ون گوک گوشش را برید
و فرستاد برای یک هرزه
هرزه هم حالش بههم خورد
و گوش را انداخت دور.
ون!
هرزهها گوش نمیخواهند
پول میخواهند.
فکر میکنم
به همین خاطر نقاش بزرگی شدی:
بیشتر از این نمیفهمیدی.
sobhan mohammadi
هٔ وحشت آدمی
که تنهاست
و در گوشهای از دنیا درد میکشد
آدمی
که بی آن که کسی لمسش کند
یا با او حرفی بزند
به گیاهی آب میدهد.
آدمها باهم خوب نیستند.
آدمها باهم خوب نیستند.
آدمها باهم خوب نیستند.
فکر نمیکنم هیچ وقت باهم خوب باشند
حرفش را هم نمیزنم
اما گاهی دربارهاش فکر میکنم
sobhan mohammadi
نفرت بیشتر از عشق است.
آدمها باهم خوب نیستند.
شاید اگر باهم خوب بودند
مردنمان غمانگیز نمیشد.
sobhan mohammadi
برو تبت
شترسواری کن!
کفشاتو رنگِ آبی بزن!
ریش بذار!
با یه قایق کاغذی دور دنیارو بگرد!
فقط با یه طرفِ دهنت آدامس بجو!
با زنی ازدواج کن که یه پا بیشتر نداره
بعد اسمتو رو بازوش حک کن!
با یه تیغ کُند اصلاح کن!
با گازوییل مسواک بزن!
همهٔ روز بخواب و شب از درختا برو بالا!
سرتو ببر زیر آب و ویولن بزن!
جلوی چند تا شمع صورتی رقص شکم بکن!
سگتو بکش!
تو انتخابات شهرداری شرکت کن!
تو بشکه زندگی کن!
با تیشه بزن سرتو بشکن!
زیر بارون لاله بکار!
اما شاعر نشو!
sobhan mohammadi
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظهها
و عالیترین زمانها
میدانیم که هست
بیشتر از همیشه
میدانیم که هست
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
و ما
در همان فضا
انتظار میکشیم و
انتظار میکشیم.
sobhan mohammadi
کمی عشق یا کمی زندگی
چیز چندان بدی نیست
آنچه اهمیت دارد
روی دیوارها منتظر است
برای همین متولد شدهام
متولد شدهام که در خیابانهای بی رفت و آمد گل سرخ بفروشم.
کولر
چند روز بیهودهٔ دیگر
روزهای مجروح
روزهای تبخیر شده.
چند روز بر باد رفتهٔ دیگر
روزهای عاطل و باطل
روزهای کتکخورده
پاره پاره.
مسأله اینجاست
که روزها جمع میشوند
و میشوند زندگی
زندگی من!
hasti
شاید باور نکنید
اما آدم هایی پیدا می شوند
که بی هیچ غمی
یا اضطرابی
زندگی می کنند.
خوب می پوشند
خوب میخورند
خوب میخوابند
از زندگی خانوادگی لذت می برند.
گاهی غمگین می شوند
ولی
خم به ابرو نمیآورند
و غالباً حالشان خوب است
و موقع مردن
آسان میمیرند
معمولاً در خواب.
شاید باور نکنید
اما چنین آدم هایی پیدا می شوند.
Mary gholami
حجم
۱۸۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۸۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان