نظام آموزشیمان میگوید
همهٔ ما میتوانیم
برنده باشیم.
اما دربارهٔ فاضلابها
و خودکشیها
چیزی نمیگوید.
یا دربارهٔ وحشت آدمی
که تنهاست
و در گوشهای از دنیا درد میکشد
آدمی
که بی آن که کسی لمسش کند
یا با او حرفی بزند
به گیاهی آب میدهد.
آدمها باهم خوب نیستند.
YaSaMaN
درون خودم مقبرهای دارم که میگوید:
ــ بذار دیگران این کار رو بکنن. بذار اونا برنده بشن!
YaSaMaN
مرگ میآید با پاهای ورمکرده و گلسرخی میان دندانهایش
YaSaMaN
از انتظار
از معلق بودن
از تنگنا خستهام
بگذارید بمبها منفجر شوند
شما ملتهای ترسوی دماغو
شما غولهای بیوجدان
تمامش کنید!
تمامش کنید!
تمامش کنید!
PARNIAN
آن قدر مردهایم که حالا حیران ماندهایم
که چرا هنوز غصه میخوریم.
پس یک گیلاس
برای همهمان
و یک گیلاس
برای خودم.
PARNIAN
عشق یعنی اسبی با پای شکسته
که تلاش میکند
جلوی چشم چهلوپنجهزار تماشاچی
سر پا بایستد
PARNIAN
بهخاطر این که قهرمانی ندارم، مرا سرزنش نکن!
بهخاطر این که قهرمان نمیسازم، مرا سرزنش نکن!
مرا بهخاطر این که از خندهٔ جماعت گیج میشوم، سرزنش نکن!
مرا بهخاطر این که با خودم میخندم، سرزنش نکن!
مرا بهخاطر ببری که توی قفس افتاده، سرزنش نکن!
مقصر منم که مرگ ترسناکی نخواهم داشت.
خودت را سرزنش نکن!
PARNIAN
به اینجا پا گذاشتهایم
به بیمارستانهایی چنان گرانقیمت که مردن بهصرفهتر است
وکلایی با دستمزدهای سنگین که گناهکار از آب درآمدن بهصرفهتر است
به کشوری که زندانهایش پر و دیوانهخانههایش تعطیلاند
به جایی که تودهٔ مردم از احمقها قهرمانان ثروتمند میسازند
.
تا جایی که میشد زندگی کردهام
و اگر قرار باشد کسی به لبهٔ زندگی برسد
من رسیدهام.
در طول یک عمر، هفت یا هشتبار زندگی کردهام
و این برای هر آدمی کافی است.
.
چوبهٔ دار با صدای ترومپتها برپا میشود
و مردان کوچک
دربارهٔ چیزهایی که از توانشان خارج است
یاوهسرایی میکنند.
.