بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثنوی معنوی | صفحه ۴۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثنوی معنوی

بریده‌هایی از کتاب مثنوی معنوی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۲۰ رأی
۴٫۵
(۴۲۰)
کافرم من، گر زیان کردست کس در ره ایمان و، طاعت یک نفس ۵۳.۹ سر شکسته نیست، این سر را مبند یک دو روزی جهد کن، باقی بخند ۵۳.۱۰ بَد محالی جُست، کاو دنیا بجُست نیک حالی جُست، کاو عقبی بجُست
Ahmad
گر توکل میکنی، در کار کن کسب کن، پس تکیه بر جبار کن ۵۰.۲۰ * تکیه بر جبار کن، تا وارهی ورنه افتی در بلای گمرهی
Ahmad
پس اشارتهاش اسرارت دهد بار بر دارد ز تو، کارت دهد ۵۰.۸ حاملی، محمول گرداند تو را قابلی، مقبول گرداند تو را ۵۰.۹ قابل امر ویی، قابل شوی وصل جویی، بعد از آن واصل شوی ۵۰.۱۰ سعی شکر نعمتش قدرت بود جبر تو، انکار آن نعمت بود ۵۰.۱۱ شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند
Ahmad
پایه پایه رفت باید سوی بام هست جبری بودن اینجا طمع خام ۵۰.۳ پای داری، چون کنی خود را تو لنگ؟ دست داری، چون کنی پنهان تو چنگ؟ ۵۰.۴ خواجه چون بیلی به دست بنده داد بی زبان معلوم شد او را مراد ۵۰.۵ دستِ همچون بیل، اشارتهای اوست آخر اندیشی، عبارتهای اوست
Ahmad
آنکه او از آسمان باران دهد هم تواند کاو ز رحمت نان دهد
Ahmad
مرگ میدیدم گه زادن ز تو سخت خوفم بود افتادن ز تو ۳۹.۱۲ چون بزادم، رَستم از زندان تنگ در جهانی، خوش هوائی، خوب رنگ
Ahmad
آنچه از دریا به دریا میرود از همانجا کامد، آنجا میرود
Ahmad
نیست یکرنگی کز او خیزد ملال بل مثال ماهی و آب زلال ۲۳.۵ گر چه در خشکی هزاران رنگهاست ماهیان را با یبوست جنگهاست ۲۳.۶ کیست ماهی؟ چیست دریا در مثل؟ تا بدان ماند خدا عز و جل ۲۳.۷ صد هزاران بحر و ماهی در وجود سجده آرد پیش آن دریای جود
Ahmad
ظاهر نقره، گر اسپید است و نو دست و جامه، می سیه گردد ازو ۲۰.۱۲ آتش ار چه سرخ روی است از شرر تو ز فعل او سیه کاری نگر ۲۰.۱۳ برق اگر چه نور آید در نظر لیک هست از خاصیت، دزد بصر ۲۰.۱۴ هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود گفت او در گردن او طوق بود
Ahmad
هان مشو مغرور زان گفت نکو زانکه دارد صد بدی در زیر او
Ahmad
خان و مانها از حسد گردد خراب باز ِ شاهی از حسد گردد غراب
Ahmad
هر که در خواب است، بیداریش به مست غفلت، عین هشیاریش به ۱۷.۷ چون به حق بیدار نبود جان ما هست بیداری چو دربندان ما ۱۷.۸ جان همه روز از لگدکوب خیال واز زیان و، سود و، از خوفِ زوال ۱۷.۹ نی صفا میماندش، نی لطف و فر نی به سوی آسمان راه سفر
Ahmad
کاش چون اصحاب کهف آن روح را حفظ کردی، یا چو کشتی نوح را ۱۶.۱۶ تا از این طوفان بیداری و هوش وارهیدی این ضمیر و چشم و گوش ۱۶.۱۷ ای بسا اصحاب کهف اندر جهان پهلوی تو، پیش تو هست این زمان ۱۶.۱۸ غار با تو، یار با تو در سرود مُهر بر چشم است و، بر گوشت، چه سود؟
Ahmad
چون عنایاتت شود با ما مقیم کی بود بیمی از آن دزد لئیم؟ ۱۵.۲۸ گر هزاران دام باشد هر قدم چون تو با مایی نباشد هیچ غم
Ahmad
گر نه موش دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله کجاست؟ ۱۵.۲۳ ریزه ریزه صدق هر روزه، چرا جمع می ناید در این انبار ما؟
Ahmad
اول ای جان، دفع شرّ موش کن وانگه اندر جمع گندم جوش کن
Ahmad
صد هزاران دام و دانست، ای خدا ما چو مرغان حریص بی نوا ۱۵.۱۵ دمبدم پا بستۀ دام نویم هر یکی گر باز و سیمرغی شویم ۱۵.۱۶ میرهانی هر دمی ما را و باز سوی دامی میرویم ای بی نیاز ۱۵.۱۷ ما در این انبار گندم میکنیم گندم جمع آمده گم میکنیم ۱۵.۱۸ می نیندیشیم آخر ما به هوش کین خلل در گندم است از مکر موش
Ahmad
هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زآن نیش و، زین دیگر عسل ۱۱.۲۹ هر دو گون آهو گیا خوردند و آب زین یکی سرگین شد و، زآن مشک ناب ۱۱.۳۰ هر دو نی خوردند از یک آب خَر این یکی خالی و، آن پر از شکر ۱۱.۳۱ صد هزاران این چنین اشباه بین فرقشان، هفتاد ساله راه بین ۱۱.۳۲ این خورد، گردد پلیدی زو جدا آن خورد، گردد همه نور خدا
Ahmad
هر که او از همزبانی شد جدا بینوا شد، گر چه دارد صد نوا
mahmadi92
گفتمش پوشیده خوشتر سرّ یار
Ahmad

حجم

۱٫۷ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰۱ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰۱ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان