بریدههایی از کتاب مثنوی معنوی
۴٫۵
(۴۲۰)
زرّ و نقره چیست تا مفتون شوی؟
چیست صورت تا چنین مجنون شوی؟
۲۴.۱۷
* این سرا و باغ تو، زندان توست
ملک و مال تو، بلای جان توست
۲۴.۱۸
* آنجماعت را که ایزد مسخ کرد
آیت تصویرشان را نسخ کرد
Ahmad
عقبه ای زین صعبتر در راه نیست
ای خنک آنکش، حسد همراه نیست
Ahmad
مرغ بر بالا پران و سایه اش
میدود بر خاک، پران مرغ وش
۱۷.۱۶
ابلهی صیاد آن سایه شود
میدود چندان که بی مایه شود
۱۷.۱۷
بی خبر کان عکس آن مرغ هواست
بی خبر که اصل آن سایه کجاست
۱۷.۱۸
تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود در جست و جو
Ahmad
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست
Ahmad
هر که او از همزبانی شد جدا
بینوا شد، گر چه دارد صد نوا
mahmadi92
* تا توانی پیش کس مگشای راز
بر کسی این در مکن زنهار باز
۷.۴۰
چون که اسرارت نهان در دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود
۷.۴۱
گفت پیغمبر: هر آنکو سر نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت
۷.۴۲
دانه چون اندر زمین پنهان شود
سِرّ آن، سر سبزی بستان شود
۷.۴۳
زرّ و نقره گر نبودندی نهان
پرورش کی یافتندی زیر کان؟
Ahmad
جان من سهل است، جان جانم اوست
دردمند و خسته ام، درمانم اوست
farzaneh
آن یکی خر داشت، پالانش نبود
یافت پالان، گرگ، خر را در ربود
farzaneh
کوزۀ چشم حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد، پُر دُرّ نشد
Homa
ای بسا گنج آکنان ِ، ُکنج کاو
کان خیال اندیش را، شد ریش گاو
۲۴.۱۵
گاو که بود تا تو ریش او شوی؟
خاک چه بود تا حشیش او شوی؟
۲۴.۱۶
* زرّ و نقره چیست تا مفتون شوی؟
چیست صورت تا چنین مجنون شوی؟
۲۴.۱۷
* این سرا و باغ تو، زندان توست
ملک و مال تو، بلای جان توست
hema
در تو هست اخلاق آن پیشینیان
mjd_hsn
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود
usofzadeh.ir
راست شو چون تیر و واره از کمان
کز کمان، هر راست بجهد بیگمان
Aysan
آب دریا جمله در فرمان توست
آب و آتش ای خداوند، آن ِ توست
۷۳.۴۴
گر تو خواهی آتش آب خوش شود
ور نخواهی آب هم آتش شود
Aysan
مومنان آیینۀ یکدیگرند
این خبر می از پیمبر آورند
Aysan
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان