گر هزاران دام باشد هر قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
sasha
* تا توانی پیش کس مگشای راز
بر کسی این در مکن زنهار باز
۷.۴۰
~sahar~
من غم تو میخورم، تو غم مخَر
بر تو من مشفق ترم از صد پدر
~sahar~
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
۶.۱۰
~sahar~
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
۴.۲
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
~sahar~
کای کمینه بخششت ملک جهان
من چه گویم؟ چون تو میدانی نهان
۳.۵
~sahar~
"گر خدا خواهد" نگفتند از بطر
پس خدا بنمودشان عجز بشر
~sahar~
* چونکه ُگل رفت و گلستان شد خراب
بوی ُگل را از که جوئیم؟ از ُگلاب
~sahar~
چون که ُگل رفت و گلستان در گذشت
نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت
~sahar~
* آنچه نی میگوید اندر این دو باب
گر بگویم من، جهان گردد خراب
۱.۳۷
~sahar~
خان و مانها از حسد گردد خراب
باز ِ شاهی از حسد گردد غراب
hema
میم و واو و میم و نون تشریف نیست
لفظ مومن جز پی تعریف نیست
hema
از بهاران کی شود سر سبز سنگ
خاک شو تا گل بروئی رنگ رنگ
۱۰۰.۹
سالها تو سنگ بودی دل خراش
آزمون را یک زمانی خاک باش
Yasin Yarahmadi
جان شو و، از راه جان، جان را شناس
یار ِ بینش شو، نه فرزند قیاس
arghavan
جان فدای یار دل رنجان من
Yasin Yarahmadi
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست
Yasin Yarahmadi
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
usofzadeh.ir
گفت حق: گر فاسقی و اهل صنم
چون مرا خوانی، اجابتها کنم
رزا
دوزخ است این نفس و، دوزخ اژدهاست
کاو به دریاها نگردد کم ّ و کاست
۷۷.۴
هفت دریا را در آشامد هنوز
کم نگردد سوزش آن خلق سوز
Yasin Yarahmadi
نکته ای کان جست ناگه از زبان
همچو تیری دان که جست آن از کمان
Aysan