بریدههایی از کتاب مثنوی معنوی
۴٫۵
(۴۲۰)
گر هزاران دام باشد هر قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
R.R
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
mah.gh
کل شی ء هالک، جز وجه او
چون نه ای در وجه او، هستی مجو
کاربر ۸۷۰۷۰۸
روزها گر رفت، گو رو، باک نیست
تو بمان، ای آنکه چون تو، پاک نیست
۱.۲۲
هر که جز ماهی، ز آبش سیر شد
هر که بی روزیست، روزش دیر شد
۱.۲۳
درنیابد حال پخته، هیچ خام
پس سخن کوتاه باید، والسلام
mina
۱۹.۱۱۹
آن چنان مستی مباش، ای بی خرد
که به عقل آید، پشیمانی خورد
۱۹.۱۲۰
بلکه زآن مستان که چون می میخورند
عقلهای پخته حسرت میبرند
Sayna
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست
ن ی
در شهیدان یرْزَقونَ فرمود حق
ali
بی طمع نشنیده ام از خاص و عام
من سلامی، ای برادر، والسلام
Yasin
محسنان مردند و احسانها بماند
ای ُخُنک آن را که این مرکب براند
۴۹.۳۸
ظالمان مُردند و، ماند آن ظلمها
وای جانی کاو کند مکر و دغا
۴۹.۳۹
گفت پیغمبر: ُخنک آن را که او
شد ز دنیا، ماند از او فعل نکو
۴۹.۴۰
* نام نیک او ز فعل نیک دان
پس نمرده است او یقین، بنگر عیان
Yasin
گرمیت را دزدد و، سردی دهد
همچو آن، کاو زیر کون سنگی نهد
Yasin
آن سگی که گشت در کویش مقیم
خاک پایش به ز شیران عظیم
Yasin
محتسب در نیم شب جائی رسید
در بن دیوار مردی خفته دید
۶۳.۲
گفت هی مستی، چه خورده ستی؟ بگو
گفت از آن خوردم که هست اندر سبو
۶۳.۳
گفت آخر در سبو واگو که چیست
گفت از آن که خورده ام، گفت آن خفیست
۶۳.۴
گفت آنچه خورده ای، خود چیست آن؟
گفت آن کاندر سبو مخفیست آن
۶۳.۵
دور میشد این سؤال و این جواب
ماند چون خر، محتسب، اندر خلاب
Yasin
ای خنک آن را که بیند روی تو
Yasin
پس عزا بر خود کنید، ای خفتگان
زانکه بَد مرگیست این خواب ِ گران
abc
با هوا و آرزو کم باش دوست
Yasin
در بلندی ِ کوه ِ فکرت کم نگر
که یکی موجش کند زیر و زبر
"Shfar"
هر کسی از ظنّ خود، شد یار من
از درون من نَجَست اسرار من
"Shfar"
هر کسی از ظنّ خود، شد یار من
از درون من نَجَست اسرار من
حسین اسدی
هان مشو مغرور زان گفت نکو
زانکه دارد صد بدی در زیر او
"Shfar"
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست
۴۱.۲۴
لعل را گر مُهر نبود، باک نیست
عشق در دریای غم، غمناک نیست
Pariya
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان