بریدههایی از کتاب مثنوی معنوی
۴٫۵
(۴۲۰)
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود
meghdad
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
meghdad
* دمدمه این نای از دمهای اوست
های و هوی روح از هیهای اوست
معجزه ی سپاسگزاری
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
مصطفی
گر بدیدی حس حیوان شاه را
پس بدیدی گاو و خر الله را
Sajjad Nikmoradi
بانگ زد یارش که، بر در کیست آن؟
گفت بر درهم تویی ای دلستان
امیر حسن
بند بگسل، باش آزاد، ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
۱.۲۸
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند ُگنجد؟ قسمت یک روزه ای
۱.۲۹
کوزۀ چشم حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد، پُر دُرّ نشد
مطرب دلشکست ه
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش
۹۴.۱۷
خاک غم را سرمه سازم بهر چشم
تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم
۹۴.۱۸
اشک کان از بهر او بارند خلق
گوهر است و اشک پندارند خلق
Ahmad
موم و هیزم چون فدای نار شد
ذات ظلمانی او انوار شد
۸۶.۷
سنگ سرمه چون که شد در دیده گان
گشت بینایی شد آن جا دیدبان
۸۶.۸
ای خنک آن مرده کز خود رسته شد
در وجود زنده ای پیوسته شد
۸۶.۹
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست
Ahmad
ای بسا ظلمی که بینی در کسان
خوی تو باشد در ایشان ای فلان
۷۳.۲۸
Ahmad
پس بدان که کسبها از ضعف خاست
در توکل، تکیه بر غیری خطاست
۴۹.۳
نیست کسبی از توکل خوبتر
چیست از تسلیم خود محبوبتر؟
۴۹.۴
بس گریزند از بلا، سوی بلا
بس جهند از مار، سوی اژدها
۴۹.۵
حیله کرد انسان و، حیله اش، دام بود
آنکه جان پنداشت، خون آشام بود
Ahmad
هین غذای دل طلب از هم دلی
رو بجو اقبال را از مقبلی
۳۵.۳۷
* دست زن در ذیل صاحب دولتی
تا ز افضالش بیابی رفعتی
۳۵.۳۸
* صحبت صالح تو را، صالح کند
صحبت طالح تو را، طالح کند
Ahmad
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو، ناگفتۀ ما میشنود
۲۹.۱۷
نقش باشد پیش نقاش و قلم
عاجز و بسته، چو کودک در شکم
۲۹.۱۸
پیش قدرت، خلق ِ جمله بارگه
عاجزان، چون پیش سوزن کارگه
۲۹.۱۹
گاه نقش دیو و، گه آدم کند
گاه نقش شادی و، گه غم کند
Ahmad
* بگذر از ظن خطا، ای بدگمان
انّ بعض الظنّ اتم آخر بخوان
۱۰.۱۲
بهر آن است این ریاضت وین جفا
تا بر آرد کوره از نقره جفا
۱۰.۱۳
بهر آن است امتحان نیک و بد
تا بجوشد، بر سر آرد زر ز بَد
Ahmad
صد هزاران نیزۀ فرعون را
در شکست از موسئی، با یک عصا
hema
داد حق عمری که هر روزی از آن
کس نداند قیمت آن در جهان
۱۱۲.۳۰
خرج کردم عمر خود را دمبدم
در دمیدم جمله را در زیر و بم
Yasin Yarahmadi
سوختم من، سوخته خواهد کسی؟
Yasin Yarahmadi
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
Yasin Yarahmadi
گفت لیلی را خلیفه: کان توئی؟
کز تو مجنون شد پریشان و غوی؟
۱۷.۲
از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت: خامش، چون تو مجنون نیستی
Yasin Yarahmadi
هیچ گندم کاری و جو بر دهد؟
دیده ای اسبی، که کرۀ خر دهد؟
Aysan
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان