بریدههایی از کتاب مثنوی معنوی
۴٫۵
(۴۲۰)
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
{ آیه راد } کتاب نخوان همیشگی :)
گر گشاید دل سر انبان راز
جان به سوی عرش سازد ترک تاز
۸۱.۳۸
گر زبان گوید ز اسرار نهان
آتش افروزد بسوزد این جهان
فاطمه میرزائی
گر نخواهی در تردد هوش جان
کم فشار این پنبه اندر گوش جان
۸۱.۱۶
* پنبه وسواس بیرون کن ز گوش
تا بگوشت آید از گردون خروش
۸۱.۱۷
تا کنی فهم آن معماهاش را
تا کنی ادراک رمز و فاش را
فاطمه میرزائی
رو و سر در جامه ها پیچیده اید
لا جرم با دیده و نادیده اید
فاطمه میرزائی
هم زبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
۶۸.۵
ای بسا هندو و ترک هم زبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
۶۸.۶
پس زبان محرمی خود دیگر است
هم دلی از هم زبانی بهتر است
فاطمه میرزائی
ساحران با موسی از استیزه را
بر گرفته چون عصای او عصا
۱۱.۴۰
زین عصا، تا آن عصا فرقیست ژرف
زین عمل تا آن عمل، راهی شگرف
کاربر ۸۷۱۵۶۹
من چه گویم؟ یک رگم هشیار نیست
شرح آن یاری که او را یار نیست
M.J
جان من سهل است، جان جانم اوست
دردمند و خسته ام، درمانم اوست
M.J
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلّی پاک شد
۱.۳۱
شاد باش ای عشق ِ خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
۱.۳۲
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
۱.۳۳
جسم ِ خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
۱.۳۴
عشق، جان طور آمد عاشقا
طور مست و، خَرّ موسی صاعقا
۱.۳۵
ِسّر، پنهان است اندر زیر و بم
فاش اگر گویم جهان بر هم زنم
۱.۳۶
* آنچه نی میگوید اندر این دو باب
گر بگویم من، جهان گردد خراب
lordartan
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
۴.۲
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
Yasin
آن یکی خر داشت، پالانش نبود
یافت پالان، گرگ، خر را در ربود
۲.۱۰
کوزه بودش، آب می نامد به دست
آب را چون یافت، خود کوزه شکست
Yasin
روزها گر رفت، گو رو، باک نیست
تو بمان، ای آنکه چون تو، پاک نیست
Yasin
نی حدیث راهِ پُر خون میکند
قصه های عشق ِ مجنون میکند
۱.۱۴
* دو دهان داریم گویا همچو نی
یک دهان پنهانست در لبهای وی
☆rose☆
بشنو از نی، چون حکایت میکند
واز جدائی ها شکایت میکند
☆rose☆
مرغ بر بالا پران و سایه اش
میدود بر خاک، پران مرغ وش
۱۷.۱۶
ابلهی صیاد آن سایه شود
میدود چندان که بی مایه شود
۱۷.۱۷
بی خبر کان عکس آن مرغ هواست
بی خبر که اصل آن سایه کجاست
۱۷.۱۸
تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود در جست و جو
۱۷.۱۹
ترکش عمرش تهی شد، عمر رفت
از دویدن در شکار سایه، تفت
۱۷.۲۰
سایۀ یزدان چو باشد دایه اش
وارهاند از خیال و سایه اش
۱۷.۲۱
سایۀ یزدان بود بندۀ خدا
مردۀ این عالم و، زندۀ خدا
فرشته
اعتماد جمله بر گفتار او
اقتدای جمله بر رفتار او
Afra
دمبدم پا بستۀ دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
۱۵.۱۶
میرهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی میرویم ای بی نیاز
۱۵.۱۷
ما در این انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مهندس
از محبت مرده زنده می کنند
وز محبت شاه بنده می شود
Yasin
* گر نبودی ناله نی را ثمر
نی جهانرا پُر نکردی از شکر
۱.۲۰
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
۱.۲۱
روزها گر رفت، گو رو، باک نیست
تو بمان، ای آنکه چون تو، پاک نیست
کاربر ۸۶۷۲۸۲
هر که بی باکی کند در راه دوست
ره زن مردان شد و، نامرد اوست
۴.۱۶
از ادب پر نور گشتست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
۴.۱۷
بُد ز گستاخی کسوف آفتاب
شد عزازیلی ز جرات رد باب
۴.۱۸
* هر که گستاخی کند اندر طریق
گردد اندر وادی حیرت غریق
mhnz
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان