بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثنوی معنوی | صفحه ۳۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثنوی معنوی

بریده‌هایی از کتاب مثنوی معنوی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۲۰ رأی
۴٫۵
(۴۲۰)
منبسط بودیم و یک گوهر همه بی سر و بی پا بُدیم، آن سر همه ۳۳.۱۱ یک گهر بودیم، همچون آفتاب بی گره بودیم و صافی، همچو آب ۳۳.۱۲ چون به صورت آمد آن نور سره شد عدد، چون سایه های کنگره ۳۳.۱۳ کنگره ویران کنید، از منجنیق تا رود فرق از میان این فریق
Ahmad
چونکه گل بگذشت و، گلشن شد خراب بوی گل را، از که جوئیم؟ از گلاب
Ahmad
هر که او بیدارتر، پُر دردتر هر که او آگاه تر، رخ زردتر ۲۹.۳۶ گر ز جبرش آگهی، زاریت کو؟ جنبش زنجیر جباریت کو؟ ۲۹.۳۷ * بسته در زنجیر، شادی چون کند؟ چوب اشکسته، عمادی چون کند؟ ۲۹.۳۸ * کی اسیر حبس، آزادی کند؟ کی گرفتار بلا، شادی کند؟
Ahmad
این نه جبر، این معنی جباری است ذکر جباری، برای زاری است ۲۹.۲۴ زاری ما شد، دلیل اضطرار خجلت ما شد، دلیل اختیار ۲۹.۲۵ گر نبودی اختیار، این شرم چیست؟ وین دریغ و خجلت و آزرم چیست؟
Ahmad
گفت لیلی را خلیفه: کان توئی؟ کز تو مجنون شد پریشان و غوی؟ ۱۷.۲ از دگر خوبان تو افزون نیستی گفت: خامش، چون تو مجنون نیستی ۱۷.۳ * دیدۀ مجنون اگر بودی تو را هر دو عالم بی خطر بودی تو را ۱۷.۴ * باخودی تو، لیک مجنون بیخود است در طریق عشق بیداری بد است
Ahmad
* نیم جان بستاند و، صد جان دهد آنچه در وهمت نیاید، آن دهد ۱۰.۲۵ گر ندیدی سود او در قهر او کی شدی آن لطف مطلق قهر جو؟
Ahmad
چون کسی را خار در پایش خلد پای خود را بر سر زانو نهد ۷.۱۰ وز سر سوزن، همی جوید سرش ور نیابد میکند با لب ترش ۷.۱۱ خار در پا شد چنین دشوار یاب خار در دل چون بود؟ واده جواب
Ahmad
چون کسی را خار در پایش خلد پای خود را بر سر زانو نهد ۷.۱۰ وز سر سوزن، همی جوید سرش ور نیابد میکند با لب ترش ۷.۱۱ خار در پا شد چنین دشوار یاب خار در دل چون بود؟ واده جواب
Ahmad
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران
Ahmad
عقل در شرحش چو خر در گِل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت ۶.۱۷ آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید، از وی رو متاب
Ahmad
هر که را خواهی تو در کعبه بجو تا بروید در زمان پیش تو او
farzaneh
بند بگسل، باش آزاد، ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر ۱.۲۸ گر بریزی بحر را در کوزه ای چند ُگنجد؟ قسمت یک روزه ای ۱.۲۹ کوزۀ چشم حریصان پُر نشد تا صدف قانع نشد، پُر دُرّ نشد ۱.۳۰ هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلّی پاک شد
Ahmad
محرم این هوش، جز بی هوش نیست مر زبان را مشتری، جز گوش نیست
Ahmad
گفت پیغمبر: هر آنکو سر نهفت زود گردد با مراد خویش جفت
~sahar~
* صبر تلخ آمد، ولیکن عاقبت میوۀ شیرین دهد، پر منفعت
~sahar~
ای همیشه حاجت ما را پناه بار دیگر ما غلط کردیم راه
~sahar~
جان من سهل است، جان جانم اوست دردمند و خسته ام، درمانم اوست
~sahar~
آن یکی خر داشت، پالانش نبود یافت پالان، گرگ، خر را در ربود ۲.۱۰
~sahar~
تا تو بودی آدمی دیو از پیَت می دوید و می چشانید او میَت ۹۸.۳۰ چون شدی در خوی دیوی استوار می گریزد از تو دیو ای نابکار
Yasin Yarahmadi
ای زبان هم گنج بی پایان تویی ای زبان هم رنج بی درمان تویی
Yasin Yarahmadi

حجم

۱٫۷ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰۱ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰۱ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان