بریدههایی از کتاب شهر خرس
۴٫۱
(۱۵۵)
«کرا، خواهش میکنم. من قرار دارم! اگه دیر برسم...»
«دقیقاً، عزیز دلم. من اگه دیر برسم، یه آدم بیگناه ممکنه سر از زندون دربیاره. ببخشید وقتت رو میگیرم اما بگو ببینم اگه تو دیر برسی دقیقاً چی میشه؟»
تا جایی که میتواند، با آرامش نفسش را بیرون میدهد و میگوید: «عزیزم، فردا بزرگترین بازی امسال رو داریم.»
«میدونم، عزیزم، و فردا حتماً وانمود میکنم که این موضوع خیلی مهمه. ولی تا فردا مجبوری بقیهی شهر رو مجبور کنی اینطوری فکر کنن.»
haniyeh
پانزده ساله است و تا کنون بارها عاشق شده، اما گیتار همیشه عشق اولش بوده است. گیتار به او کمک کرده زندگی در این شهر را تاب بیاورد، تا دختر مدیرعامل یک تیم هاکی بودن در یک جنگل را تحمل کند.
از هاکی متنفر است اما عشق پدرش را به هاکی درک میکند. ورزش هم یک ساز است اما متفاوت با ساز او. مادرش گاه دم گوشش میگوید: «به آدمی که تو زندگیش چیزی رو نداره که بیدلیل عاشقش باشه اعتماد نکن.»
haniyeh
یک روز بالاخره دست مادرش را میگیرد و او را از اینجا میبرد، ایمان دارد. یک روز بالاخره اینهمه یک قران و دو زار کردنهای ذهنی تمام میشود. فرق واضحی هست بین بچههای خانوادههای فقیر و بقیهی بچهها. و چقدر آدم ناگهان پیر میشود وقتی که این فرق را بفهمد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
مایا خوب میداند که این سکوت میتواند مثل آب عمل کند. اگر بگذاری زیادی به درونت نفوذ کند، یخ میزند و قلبت را میشکند.
Mari
ما عاشق برندهها هستیم، گرچه بهندرت آدمهای دوستداشتنیای هستند. آنها معمولاً آدمهایی وسواسی، خودخواه و پررو هستند، اما این که مهم نیست، ما میبخشیمشان. ما تا وقتی که برنده هستند، دوستشان داریم.
mansore
خواست و اراده از شانس بالاتره.»
kamand
هر کسی پیش از اتفاق افتادن یک فاجعه هزاران آرزو دارد، اما پس از آن فقط یک آرزو. وقتی نوزادی به دنیا میآید، پدر و مادر برایش رؤیاهایی بینظیر در سر میپرورانند، اما بیمار که شد تنها چیزی که میخواهند این است که همه چیز به حالت عادی برگردد.
Aysan
همهی ما بزرگسالان در زندگی روزهایی داریم که کاملاً احساس تهی بودن میکنیم. وقتهایی که دیگر نمیدانیم داریم اینهمه وقت را صرف جنگیدن برای چه میکنیم، وقتهایی که واقعیت و نگرانیهای روزمره به ما هجوم میآورد و نمیدانیم دیگر چقدر میتوانیم دوام بیاوریم. مسئلهی جالب این است که ما همه این توانایی را داریم که مدتها به همین ترتیب زندگی کنیم و دست از این افکار هم برنداریم، اما وحشتناک اینجاست که نمیدانیم دقیقاً چه مدت.
faeze
همهی سازمانها دوست دارند پز بدهند که دارند فرهنگسازی میکنند، اما سر بزنگاه همه نشان میدهند که تنها نگران یک نوع فرهنگ هستند: فرهنگ برد. سونه میداند که آسمان همهجا همین رنگ است، اما چنین چیزهایی در یک جامعهی کوچک بیشتر خود را به رخ میکشد. ما عاشق برندهها هستیم، گرچه بهندرت آدمهای دوستداشتنیای هستند. آنها معمولاً آدمهایی وسواسی، خودخواه و پررو هستند، اما این که مهم نیست، ما میبخشیمشان. ما تا وقتی که برنده هستند، دوستشان داریم.
faeze
اگر صادق باشی، سرت کلاه میگذارند، اما صادق باش.
اگر مهربان باشی، از سر خودخواهی متهمت میکنند، اما مهربان باش.
تمامی خوبیهای امروزت فردا به دست فراموشی سپرده میشود، اما خوبی کن.
Mina HH
حجم
۳۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان