بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب دزد | صفحه ۱۲ | طاقچه
۴٫۱
(۳۳۳)
آن بیرون در میان شهر و برف، جنازۀ روس‌ها و آلمانی‌ها همه جا افتاده بود. باقی مانده‌ها به صفحات سفید روبه‌رویشان شلیک می‌کردند. سه زبان درهم بافته شده بودند: روسی، گلوله‌ها و آلمانی.
yasinds
شکی نیست که جنگ به مفهوم مردن بود، ولی همیشه، وقتی کسی بمیرد که زمانی در کنارتان زندگی کرده و نفس کشیده، زمین زیر پایتان می‌لرزد.
yasinds
بهترین واژه‌چین‌ها اونایی بودند که از قدرت واقعی واژه‌ها خبر داشتن. اونا همیشه می‌تونستن از بلندترین درختا بالا برن. یکی از این واژه‌چین‌ها دخترک کوچک و لاغری بود. او، بهترین واژه‌چین منطقه‌اش بود، چون اون می‌دونست بدون واژه‌ها یه نفر تا چه حد ضعیفه. دخترک به واژه‌ها علاقه داشت؛ تشنۀ اونا بود.
yasinds
بعد، نمادها رو را بهشون چسبوندن. همه خوشحال بودند. به زودی تقاضا برای واژه‌ها و نمادها به جایی رسید که آدم‌های زیادی لازم بود تا از جنگل‌های در حال رشد مراقبت کنن. بعضی‌ها استخدام شدن تا از درختا بالا برن و واژه‌ها رو برای باقی آدما پایین بندازن. اون واژه‌ها بعداً مستقیم به باقی آدم‌های پیشوا خورونده می‌شد، حالا، بگذریم از اونایی که دوباره برمی‌گشتند تا بیشتر بخورن. کسایی که از درختا بالا می‌رفتن اسمشون واژه‌چین بود.
yasinds
مردمش رو به طرف قلب باشکوهش دعوت کرد. با بهترین و زشت‌ترین واژه‌هایی که از جنگلش دست‌چین کرده بود اونها رو دعوت کرد. و مردم هم اومدن. همۀ مردم رو روی نوار نقاله‌ای می‌گذاشتن که از زیر یه دستگاه فشار رد می‌شد و یه عمر را توی چند لحظه در اختیارشون می‌گذاشت. واژه‌ها بهشان خورانده می‌شد. زمان ناپدید شد و اونها حالا هر چیزی رو که لازم بود بدونن می‌دونستن. هیپنوتیزم شده بودن.
yasinds
اولین نقشۀ حمله‌ش این بود که واژه‌ها رو در هرجای سرزمنیش که ممکن بود، بکاره. واژه‌ها رو روز و شب کاشت و ازشون مراقبت کرد. رشدشون رو تماشا کرد، تا این که بالاخره، جنگل‌های انبوه واژه توی تمام آلمان رشد کردن. این یه ملت از افکارکاشته شده بود. همان‌طوری که واژه‌ها رشد می‌کردن، پیشوا جون ما دونه‌هایی روی هم کاشت تا نمادها رو ایجاد کنه و اونا هم یواش یواش داشتند کاملاً می‌رسیدن. حالا وقتش شده بود. پیشوا آماده بود.
yasinds
اولین نقشۀ حمله‌ش این بود که واژه‌ها رو در هرجای سرزمنیش که ممکن بود، بکاره. واژه‌ها رو روز و شب کاشت و ازشون مراقبت کرد. رشدشون رو تماشا کرد، تا این که بالاخره، جنگل‌های انبوه واژه توی تمام آلمان رشد کردن. این یه ملت از افکارکاشته شده بود. همان‌طوری که واژه‌ها رشد می‌کردن، پیشوا جون ما دونه‌هایی روی هم کاشت تا نمادها رو ایجاد کنه و اونا هم یواش یواش داشتند کاملاً می‌رسیدن. حالا وقتش شده بود. پیشوا آماده بود.
yasinds
هانس هابرمان به دخترخوانده‌اش گفت: «من کودنم و مهربان. این دو تا با هم، بزرگ‌ترین احمق دنیا رو می‌سازن. موضوع اینه که می‌خوام اونا بیان دنبالم. هر چیزی بهتر از این انتظاره.»
yasinds
کلمات و نور خورشید بود. نور روی خیابان می‌درخشید و کلمات همانند امواجی بر پشتش می‌شکستند. فقط زمانی‌که از آنجا دور می‌شدند، متوجه تکه نانی شدند که پس زده روی زمین نشسته بود.
yasinds
چشم‌ها در جمجمۀ قحطی‌زده‌شان، بسیار بزرگ به نظر می‌رسیدند. و کثافت. کثافت قالب پیکرشان شده بود. وقتی با دست سربازها به جلو رانده می‌شدند، پاهایشان تلو تلو می‌خورد. گاهی چند قدم از سر اجبار می‌دویدند و بعد بار دیگر، همان راه رفتن قحطی زده‌شان را از سر می‌گرفتند.
yasinds
حافظه‌ام می‌گوید پشت آن کامیون آرزوهای زیادی وجود داشت. صداهایی درون آدم‌ها مرا صدا می‌کردند.
yasinds
تنها نشانۀ جنگ ابری از غبار بود که از شرق به غرب گذر می‌کرد. از پنجره‌ها سرک می‌کشید و سعی می‌کرد راهی برای ورود پیدا کند و در حالی‌که همزمان غلیظ‌تر و گسترده‌تر می‌شد، خیل آدم‌ها را به خیل اشباح بدل می‌کرد.
yasinds
یک فکر دلپذیر یکی کتاب دزد بود. دیگری آسمان را می‌دزدید. همه منتظر بودند تا زمین بلرزد.
yasinds
حرف آغازین جملۀ بعد، مکس هم حضور داشت.
yasinds
کتاب دزد فقط فعل و انفعال کلمه‌ها را می‌دید ـ جسمشان را می‌دید که بر روی کاغذ درهم تنیده و سرکوب شده بودند تا او بتواند رویشان قدم بزند. ضمناً جایی، در فاصلۀ بین نقطۀ پایان یک جمله و
yasinds
جنگ آشکارا مرز میان منطق و خرافات را از میان برداشته بود.
yasinds
لامپی حبابی از سقف آویزان و فضا سرد و مرطوب بود. لبه‌های تیز دیوار به پشت مردمی که ایستاده وحرف می‌زدند، فرورفته و سیخونکشان می‌زد.
yasinds
با خودش فکر کرد، تو باید در می‌زدی و اگرچه آنجا انبوهی از گناه وجود داشت ولی نشانه‌هایی از خنده‌های نوجوانی هم پیدا می‌شد.
yasinds
زیرا روشنایی راهگشای دردها شده بود. روزهای سخت در راه بودند. شبیه یک رژه.
yasinds
گاهی اوقات در زیرزمین با طمعی از آهنگ آکاردئون در گوشش از خواب بیدار می‌شد. می‌توانست سوزش لذت‌بخش شامپاین را بر زبانش حس کند.
yasinds

حجم

۷۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

حجم

۷۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۱۰۰,۱۰۰
۳۰%
تومان