بریدههایی از کتاب زایو
۴٫۴
(۴۹۵)
سپس رئیس سازمان آما با دکتر پارسا دست داد و روبوسی کرد و با لبخند گفت که دو روز بعد در همین سالن یکدیگر را ملاقات خواهند کرد. دکتر پارسا همراه دو محافظ در حال خروج از اتاق بود، که رئیس سازمان گفت: دکتر پارسا!... چیزی نیاز ندارین براتون تهیه کنیم؟
_ خیر... آ چرا! چرا! اگه امکانش باشه، یکی از این روباتهای خونهدار رو با هزینهٔ خودم خریداری کنین. میخوام قبل از ساعت نه شب، برسه خونه.
آنها با تعجب به دکتر پارسا نگاه کردند و بعد از لحظهای زدند زیر خنده. دکتر پارسا اول از عکسالعمل آنها تعجب کرد. اما کمی بعد او هم خندید و با شوخطبعی گفت: خب، میفرمایین این دو روز که بنده خونه نیستم و مشغول عملیات هستم، کی باید ظرفا رو بشوره و کارای منزل رو رفع و رجوع کنه؟
همه به دکتر پارسا نگاه کردند و دوباره زدند زیر خنده. سپس رئیس سازمان آما همان طور که میخندید گفت: چشم. درخواستتون انجام میشه. هزینهٔ اونم به عهدهٔ خودمون. نگران نباشین!
اعتمادی جم
_ دکتر علی پارسا، استاد دانشگاه تهران، متخصص در زمینهٔ میکروبیولوژی، میکروبشناس و همچنین پژوهشگر و مخترع در زمینهٔ مقابله با جنگهای میکروبی. ایشون از اعضای همون گروه ویژهٔ طراح و سازندهٔ دستگاههای امنیتی و ضد میکروبی کشور در سال ۱۴۱۶ بودن و طرح تولید ایستگاههای پاکسازی نیز از دستاوردهای علمی دکتره.
اعتمادی جم
«سازمان محرمانهٔ آلودگی میکروبی و امنیتی» و آرم مأمور ویژهٔ حفاظت بر تعجب دکتر پارسا افزود. سیاهی چشمانش میان کارت شناسایی و چهرهٔ عجیب آن دو مأمور ویژه در رفت و آمد بود.
_ دکتر علی پارسا! از این لحظه به بعد، ما محافظ ویژهٔ شما هستیم!
اعتمادی جم
در زندگی همیشه بزرگترین ضربهها رو اونهایی به آدم میزنن که اصلاً پیدا نیستن و نمیدونی کجا هستن و چهکارهاند!
Z.M
در زندگی همیشه بزرگترین ضربهها رو اونهایی به آدم میزنن که اصلاً پیدا نیستن و نمیدونی کجا هستن و چهکارهاند!
Z.M
همانطور که آرام نشسته بود، با چهرهای خونسرد و آرام توضیح داد: نتایج تحقیقات بخش استراتژی و اسناد ما، این رو مشخص کرد که تمام این جنگها و استفاده از سلاحهای میکروبی و این آخری، یعنی تست ویروس زی. اُ. در کشورهای استعمارشده و فقیر، همه و همه مثل شاخههای یک درخت، به یک ریشه ختم میشن. همهٔ اینها به یک فکر ختم میشن!
فرانس باز خندهای کرد و گفت: حتی میشه گفت به یکی دو اسم!
ساشا نگاه از فرانس گرفت و همانطور آرام گفت: چند نفر سرمایهدار!
r
پس از مکثی طولانی، مستقیم به مردم و دوربینها خیره شد. در نگاهش ذرهای خستگی دیده نمیشد. با چهرهای مصمم و با صدای بلند و قاطعانه گفت: امروز دنیا زنده میماند. وقت مرگ دنیا نیست!
و به سمت ورودی حفاریها رفت.
r
خراب کردن خیلی راحته. چیزی که دشوار و مهمه، ساختنه!
MOBINA
استاد بیل اسمیت به فکر فرورفت. بعد به دکتر پارسا و حافظ دوباره نگاهی انداخت و گفت: منم جزو همین مردمم. شما همه فکر میکنین به خاطر افشاگری من رو از امریکا اخراج کردن؟... همه فکر میکنن من به خاطر یک افشاگری ساده از خونهم رونده شدم. نه... این سادگیه؛ حماقته. این چیزیه که رسانهها به شما القا کردن! حتی خودم! اونچه واقعیت داره، اینه که با نظریهای که من در کتاب «حزب آسمان» مطرح کردم، موج جدیدی به وجود اومد. این موج داشت تبدیل به یک انقلاب میشد؛ یک انقلاب علیه حکومتی که این بلا رو سر مردم آورده. نظامی که میگه، چاقها چاقتر بشن و لاغرها بمیرن!
آبیِ آسمونی
حافظ همانطور که روی زمین افتاده بود و تقلا میکرد دستش را باز کند، ناامیدانه شروع کرد به توضیح دادن:
_ وقتی خبر این ویروس مرگبار توی دنیا پیچید، این گروهها به وجود اومدن تا از این قضیه سوء استفاده کنن و با ایجاد شورش و جنگطلبی، امتیازاتی برای خودشون بخوان. اوایل به اسم «مهاجرها» شناخته میشدن، اما بعد ماهیتشون معلوم شد.
_ چه خواستهای دارن؟ هدفشون چیه؟
_ مزدورن و کارشون قاچاق تجهیزات پیشگیری ویروسی، قاچاق مهاجرین و از این قبیل چیزاست.
حبیب ادامه داد: و البته دزدیدن یا ترور دانشمندان!
_ خب، این گروهها از کجا تأمین و تجهیز میشن؟
حافظ که روی زمین نفسنفس میزد، همانطور درازکش تنها یک جمله گفت: از طرف همونایی که میخوان دنیا رو سرگرم کنن!
آبیِ آسمونی
حجم
۲۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۲۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان