استراگون: به من دست نزن! ازم سوال نکن! باهام حرف نزن! با من بمون!
ولادیمیر: مگه تا حالا ترکت کردم؟
استراگون: تو گذاشتی من برم.
Mohammad
اشکهای جهان کمیت ثابتی دارند. هرگاه یه نفرشروع کنه به گریه، یه جای دیگه، یه نفر دیگه از گریه میایسته. در مورد خنده هم همینطوره.
Mohammad
استراگون: حالم خوب نیست.
ولادیمیر: واقعاً! از کی؟
استراگون: یادم نمیآد.
Mohammad
هوا پر از ضجه های ماست. (گوش میکند.) اما عادت بی حس کننده ی بزرگی است.
farnaz Pursmaily
ولادیمیر: چطوره توبه کنیم؟
استراگون: توبه از چی؟
ولادیمیر: آه ... (به فکر فرو میرود.) نباید زیاد وارد جزئیات بشیم.
استراگون: از به دنیا آمدنمون؟
Lea
به من دست نزن! ازم سوال نکن! باهام حرف نزن! با من بمون!
farnaz Pursmaily
امید که به تعویق بیفته
موجب بیماری میشه.
MARY
استراگون: به من دست نزن! ازم سوال نکن! باهام حرف نزن! با من بمون!
ولادیمیر: مگه تا حالا ترکت کردم؟
استراگون: تو گذاشتی من برم.
کسی درونم ، من است :)
چه لطفی داره آدم دلسرد باشه،
Gisoo
استراگون: حالم خوب نیست.
ولادیمیر: واقعاً! از کی؟
استراگون: یادم نمیآد.
کسی درونم ، من است :)