بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گتسبی بزرگ | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب گتسبی بزرگ

بریده‌هایی از کتاب گتسبی بزرگ

۳٫۷
(۱۱۷)
در این گرما هر حرکت اضافه‌ای به منزله‌ی هدر دادن ذخیره‌ی عمومی انرژی بود.
Farzane H
زندگی گتسبی از آن پس مبهم و به هم ریخته شده بود، اما اگر او می‌توانست یک بار به آن نقطه‌ی اصلی شروع باز گردد و به تدریج از این جا راه را بپیماید، به آنچه که می‌خواست می‌رسید و همه چیز از به هم ریختگی بیرون می‌آمد.
Farzane H
هیچ بارقه‌ی آتش یا هیچ طراوت خنکی نمی‌تواند با آنچه که یک مرد در قلب شبح گونه‌ی خود ذخیره می‌کند رقابت کند.
Farzane H
من یکی از اندک مردم درستکاری هستم که تا به حال در عمرم دیده‌ام.
Farzane H
صدایش از آن صداها بود که گوش به دنبال آن فراز و فرود می‌کند، گویی که هر واژه چیدمانی از نت‌های موسیقی ست که هرگز دوباره نواخته نمی‌شود.
Farzane H
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همه‌ی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
Mahdie
این قضیه سراسر خیلی اهمال‌کارانه و بی‌قیدانه بود! آ
باران ریزوندی
بدین ترتیب بود که با نور افشانی خورشید و زیر انبوه برگ‌هایی که رشد می‌کردند، درست عین رشد سریع درختان در فیلم‌های روی دور تند، در من این احساس اوج می‌گرفت که زندگی باز با آمدن تابستان در شروعی تازه است.
la Luna
حالا می‌خواستم باز به آنچه در زندگی‌ام ورق خورده بود برگردم و از آن تخصص گرایی خودم خارج شده، به فردی همه جانبه‌گرا تبدیل شوم. به نظرم چنین ایده‌ای در زندگی شیوه‌ی بدی هم نیست و زندگی را خیلی بهتر به سمت موفقیت می‌گرایاند تا اینکه به زندگی تنها از یک دریچه‌ی واحد نگاه کنیم.
narges
گاه باید با دنیا و ناملایمات و نا خراشیدگی‌های آن سازگار شد و دنیا را دور زد!
فاطمه
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همه‌ی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
mita
این جا بود که خانم ویلسون فریاد زد: «دی زی، دی زی، دی زی، تا هر وقت دلم بخواهد می‌گویم دی زی، دی زی، دی زی...» تام با یک حرکت تیز و ماهرانه بینی خانم ویلسون را با کف دستش شکست.
Nova
گتسبی به آن نور سبز ایمان داشت، به آینده‌ی طربناکی که سال به سال خودش را از ما عقب می‌کشاند. این آینده از ما فرار می‌کند، اما مهم نیست فردا ما تندتر می‌دویم، دست‌هایمان را بیشتر دراز می‌کنیم تا سرانجام... در یک صبح زیبا... و این چنین است که ما کشتی‌نشستگان برخلاف جریان آب پارو به سینه‌ی دریا می‌کوبیم و با این بی‌دقتی‌مان است که یک سر به سمت گذشته رانده می‌شویم!
MTA
«سپس کلاه زرین را بر سر بنه! اگر که این کلاه او را بر می‌انگیزاند؛ اگر که تو را توان اوج گرفتن هست، به خاطر او نیز اوج بگیر. آن قدر بی‌انتها که فریاد بزند: " آی عاشق زرین کلاه! آی عاشق اوج گرفته! من تو را باید!»
MTA

حجم

۱۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد