بریدههایی از کتاب گتسبی بزرگ
۳٫۷
(۱۱۷)
هم مجذوب این تنوع و رنگارنگی «زندگی» شده بودم و هم از آن بیزار بودم.
Nika
گاه باید با دنیا و ناملایمات و نا خراشیدگیهای آن سازگار شد و دنیا را دور زد!
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
سالها پیش، آن وقتها که خیلی جوان و خام بودم، پدرم مرا نصیحتی کرد که تا به امروز آویزهی گوشم است؛
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
حرف دیگری نزد، اما با توجه به ارتباط کم و کم حرفی خاصی که بین ما رایج بود، این طور برداشت کردم که معنی آن جمله، بسیار عمیقتر و وسیعتر از آن چند کلمه بود.
کاربر ۲۸۷۰۶۲۱
خودداری از قضاوت کارهای دیگران، امیدی بیکران در پی دارد.
Lily
گاه باید با دنیا و ناملایمات و نا خراشیدگیهای آن سازگار شد و دنیا را دور زد!
Mosavi
میخواستم این طرف و آن طرف آواره و سرگردان بشوم تا بلکه غمی که توی دلم بود را فراموش کنم.»
Hossein shiravand
وقتی باران میبارید انگار پچ پچههای آنها پیچیده بود توی فضا و کمابیش صدای تندباد احساساتشان بلند هم میشد، اما حالا با قطع شدن باران و ساکت شدن فضا احساس میکردم خانه را هم سکوت فرا گرفته است.
zahra fasihi
سالها پیش، آن وقتها که خیلی جوان و خام بودم، پدرم مرا نصیحتی کرد که تا به امروز آویزهی گوشم است؛
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
erfan.y
گفتم: «من سی سالم است، پنج سال بزرگتر از آنی هستم که به خودم دروغ بگویم و اسمش را بگذارم غرور!»
آزیتا
شخصیت عبارت است از یک سری ژستهای موفقیتآمیز بدون شکست
SEPEHR
اگر که تو را توان اوج گرفتن هست، به خاطر او نیز اوج بگیر. آن قدر بیانتها که فریاد بزند: " آی عاشق زرین کلاه! آی عاشق اوج گرفته! من تو را باید!»
SEPEHR
و این چنین است که ما کشتینشستگان برخلاف جریان آب پارو به سینهی دریا میکوبیم و با این بیدقتیمان است که یک سر به سمت گذشته رانده میشویم!
آذیــن؛
«تو گفتی که یک رانندهی بد تا وقتی به تور یک رانندهی بد دیگر نخورده در امان است؟ خب من یک رانندهی بد دیگر دیدم، ندیدم؟ منظورم این است که از بیدقتی خودم بود که چنین گمان اشتباهی دربارهی تو داشتم. فکر میکردم تو حتی بهتر از یک آدم درستکار که یک آدم رو راست هستی. فکر میکردم این راز غرورت است.»
آذیــن؛
«سپس کلاه زرین را بر سر بنه! اگر که این کلاه او را بر میانگیزاند؛ اگر که تو را توان اوج گرفتن هست، به خاطر او نیز اوج بگیر. آن قدر بیانتها که فریاد بزند: " آی عاشق زرین کلاه! آی عاشق اوج گرفته! من تو را باید!»
تامس پارک دنویلیه
آذیــن؛
خودداری از قضاوت کارهای دیگران، امیدی بیکران در پی دارد.
Niloufar
سالها پیش، آن وقتها که خیلی جوان و خام بودم، پدرم مرا نصیحتی کرد که تا به امروز آویزهی گوشم است؛
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
Niloufar
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
Mahdie
این قضیه سراسر خیلی اهمالکارانه و بیقیدانه بود! آ
باران ریزوندی
بدین ترتیب بود که با نور افشانی خورشید و زیر انبوه برگهایی که رشد میکردند، درست عین رشد سریع درختان در فیلمهای روی دور تند، در من این احساس اوج میگرفت که زندگی باز با آمدن تابستان در شروعی تازه است.
la Luna
حالا میخواستم باز به آنچه در زندگیام ورق خورده بود برگردم و از آن تخصص گرایی خودم خارج شده، به فردی همه جانبهگرا تبدیل شوم. به نظرم چنین ایدهای در زندگی شیوهی بدی هم نیست و زندگی را خیلی بهتر به سمت موفقیت میگرایاند تا اینکه به زندگی تنها از یک دریچهی واحد نگاه کنیم.
narges
حجم
۱۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان