بریدههایی از کتاب گتسبی بزرگ
۳٫۷
(۱۱۷)
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
شاهین
«... و ما همه چی را تولید میکنیم تا تمدن بسازیم،
AP
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
fatima
"ما این جا فقط برای دنبال کردن خواستههایمان آمدهایم و هر کس تا توان دارد خواستههایش را دنبال میکند."
osve
خودداری از قضاوت کارهای دیگران، امیدی بیکران در پی دارد.
Zoe
اما من آدم کنداندیشیام مملو از قوانین درونی که به نوعی در مقابل خواستههایم مثل ترمز عمل میکند و میدانستم به طور قطع ابتدا باید از این وضع به هم پیچیده درآمده، به خانه برگردم.
Lily
غنی، غنیتر میشه و فقیر بچهدار میشه
Lord_ARA
گتسبی به آن نور سبز ایمان داشت، به آیندهی طربناکی که سال به سال خودش را از ما عقب میکشاند. این آینده از ما فرار میکند، اما مهم نیست فردا ما تندتر میدویم، دستهایمان را بیشتر دراز میکنیم تا سرانجام... در یک صبح زیبا...
و این چنین است که ما کشتینشستگان برخلاف جریان آب پارو به سینهی دریا میکوبیم و با این بیدقتیمان است که یک سر به سمت گذشته رانده میشویم!
esrafil aslani
آنها آدمهای سهلانگاری بودند- تام و دی زی- همه چیز را به هم میریختند و پخش و پلا میکردند و یک چیز دیگر خلق میکردند و بعد خود را عقب میکشیدند و پشت پولشان یا اهمال کاری بیحد و حصرشان یا آنچه که آنها را با هم نگه داشته بود قایم میشدند و میگذاشتند دیگران گندکاریهای آنها را پاک کنند...
Nika
«گفتم خدا میداند که تو چه کارهایی میکردی، هر کاری کردی را خدا میداند. ممکن است من را گول بزنی، اما خدا را نمیتوانی!»
Nika
عشقی در آن جا جاری بود که نه کهنه بود، نه پیچیده در بقچههای ارغوانی معطر قدیمی، بلکه عشقی بود که تر و تازه نفس میکشید
Nika
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
نیومون
هیچ بارقهی آتش یا هیچ طراوت خنکی نمیتواند با آنچه که یک مرد در قلب شبح گونهی خود ذخیره میکند رقابت کند.
babaeiiinarges
لبخندش از آن دست لبخندهای ناب بود که موجی از آسایش خاطر پایدار در آن هویدا بود که ممکن است چهار، پنج بار بیشتر در طول زندگیات از آن دست لبخندها نبینی؛
Lily
قوهی درک خوبیها در زمان تولد به صورت یکسان بین همه تقسیم نمیشود.
م.ظ.دهدزی
«غنی، غنیتر میشه و فقیر بچهدار میشه،»
آزیتا
«یک چیز حقیقت داره و هیچی حقیقت نداره،»
«غنی، غنیتر میشه و فقیر بچهدار میشه،»
«در این بین... در این حین،»
Farzane H
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
Mahdie
«من سی سالم است، پنج سال بزرگتر از آنی هستم که به خودم دروغ بگویم و اسمش را بگذارم غرور!»
باران ریزوندی
هر کس میتواند حدس بزند که حداقل یک صفت خوب خودش چیست و آن صفت در من این است: من یکی از اندک مردم درستکاری هستم که تا به حال در عمرم دیدهام.
باران ریزوندی
حجم
۱۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان