بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نه فرشته، نه قدیس | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نه فرشته، نه قدیس

بریده‌هایی از کتاب نه فرشته، نه قدیس

۳٫۶
(۴۲)
در واقع، تنها راه ادامهٔ حیات نادیده گرفتن چیزهایی است که دوستشان نداریم، و همچنین چیزهایی در مورد آدم‌ها و جهان که ما را آشفته می‌کنند.
پریسا
پیامبرانِ چنین باورهایی می‌دانستند که هر باور تازه را باید بر اساس مرزبندی با کسانی تعریف کرد که این باورها را نفی و با آن ها مخالفت می‌کردند؛ پس اینان را باید بدخواه و ملعون نامید. می بایست گولاک‌ها و کلیمی‌ها و ضد انقلاب را کشت، کشیش‌ها را تیرباران کرد، پادشاهان را گردن زد، کودکان را مسموم کرد و قربانیان هرچه بیشتری گرفت تا مذهب‌های جدید اعتبار کسب کنند.
پریسا
برای آن‌که مردم به صورت توده‌ای عظیم و بی‌فکر و مطیع و مُنقاد درآیند و گوش به فرمان رهبران‌شان باشند لازم است اعتقادی عمیق به چیزی داشته باشند که فوق بشری و نجات‌بخش باشد.
پریسا
برای کشتن بدون پشیمانی و تأسف و بدون احساس همدردی، بلکه کشتن از سرِ انجام وظیفه، اگر بخواهی کارَت را خیلی خوب انجام بدهی، باید قربانی خود را همچون موجودی ملعون و حقیر یا دشمنی مهلک و خیانت‌پیشه در نظر بیاوری. گویی قاتلان با نابود کردن او و اعقاب و سلاله‌اش به بقیهٔ بشریت خدمت می‌کنند و از ایمان و اهدافی پشتیبانی می‌کنند که سر در راه آن گذاشته‌اند.
پریسا
اگر کسی از من می‌پرسید چه چیزی را نمی‌خواهم، برایش جوابی داشتم. اما گفتن این‌که چی را می‌خواهم برایم دشوارتر بود.
خیر کثیر
ــ تو اگر غاز بودی به کجا پرواز می‌کردی؟ ــ معلوم است، به سوی تو!
خیر کثیر
برایم غیرممکن است بگویم چرا مجذوب کریستینا شده‌ام. شاید آگاهانه نبوده. انگار مرا به یاد آشنایی‌هایی در گذشته‌های دور می‌انداخت، در واقع آن‌قدر دور، که گویی هرگز در زندگی کنونی‌ام اتفاق نیفتاده است
خیر کثیر
راه فراری وجود نداشت. مرگ فرمانروای مطلق بود، و اگر تو را فرامی‌خواند می‌بایست بروی و هرگز بازنگردی.
خیر کثیر
من خوبم، فقط کمی خسته‌ام.
خیر کثیر
این چه اخلاق و چه طرز فکری است که کسی یقین پیدا کند و بگوید به حقیقت رسیده و بنابراین حق دارد دربارهٔ دیگران داوری کند، برای‌شان تصمیم بگیرد و هر چیزی را که نمی‌پسندد و با آن سازگاری ندارد ممنوع کند؟
پریسا
مادرم می‌گوید من دیوانه‌ام و اگر چهار چشمی از من مواظبت نکند آخر و عاقبت بدی پیدا می‌کنم
خیر کثیر
همیشه کسانی را که دوست دارم عملاً به عرش اعلا می‌برم ولی وقتی با واقعیت روبه‌رو می‌شوم با وحشت پی می‌برم که آرمان‌هایم را روی ریگ روان بنا کرده‌ام
خیر کثیر
کاملاً بی‌معنی است که فکر کنیم می‌توانیم همسر خود را تغییر دهیم و همهٔ شرارت‌ها را از روحش خارج کنیم.
خیر کثیر
کاش کسی چشم‌انتظار من بود، کسی که زنگ در را به صدا درمی‌آورد یا تلفن می‌زد و می‌گفت «چطوری کبوتر کوچکم؟»
خیر کثیر
آدم‌های بی‌آرمان مثل ماشین هستند. ماشین‌هایی برای نشخوار کردن کلمه‌ها و پول درآوردن، خوارکردن دیگران و بالا کشیدن خود؛ ماشین‌هایی برای پاسخ به خواهش‌های نفسانی و خودخواهی‌های خودشان. بابا آرمان داشت.
خیر کثیر
محبوبم به خاطر خدا یاد بگیر شاد باشی. این تنها آرزوی من است برای تو، و غیر از عشقت هیچ چیزی زیباتر از شادی‌ات نمی‌توانی به من بدهی
خیر کثیر
اما امروز شنبه است: برای خیال‌پردازی و غمگین بودن روز مناسبی است
خیر کثیر
زندگی، غیر از لحظه‌های نادری که عشق به ما رو می‌کند، چیز غم‌انگیزی است
خیر کثیر
از یکی از سفرهای اداری‌اش برایم یک شال ابریشمی آورد؛ رنگش آبی آسمانی است و در هر گوشه‌اش دسته‌ای غاز در حال پرواز گلدوزی شده است. پرسیدم: ــ این‌ها به کجا پرواز می‌کنند؟ ــ به آزادی. ــ فکر می‌کنی آدم می‌تواند به آزادی پرواز کند؟ ــ آدم‌ها نمی‌توانند، فقط غازها می‌توانند. ــ تو اگر غاز بودی به کجا پرواز می‌کردی؟ ــ معلوم است، به سوی تو! برای همهٔ این‌ها دوستش دارم. در عین حال نمی‌دانم چرا مرا دوست دارد.
ا.م
پس به چی گوش می‌کنی؟ ــ به نجوای جهان. شب که توی خیابان‌ها ماشین نیست، صدای گذر زمان را از درون فضای بی‌حرکت می‌شنوم. البته قشنگ نیست. علت این‌که دیگر ساعت را کوک نکردم همین بود. ساعت یادآور این است که زمان هرگز از حرکت باز نمی‌ایستد.
ا.م

حجم

۳۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

حجم

۳۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
۸۶,۱۰۰
۳۰%
تومان