بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نه فرشته، نه قدیس | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نه فرشته، نه قدیس

بریده‌هایی از کتاب نه فرشته، نه قدیس

۳٫۶
(۴۲)
مردم به طور معمول یک چشم‌شان مهربان است و یک چشم‌شان نامهربان
Ailin_y
مگر همهٔ ما را چیزی از درون نمی‌خورد و نمی‌تراشد؟ زندگی، غیر از لحظه‌های نادری که عشق به ما رو می‌کند، چیز غم‌انگیزی است.
MTA
آدم اگر به زورگویی دیگری عادت کند حتی برای همان زورگویی هم دلش تنگ می‌شود. این مطلب فقط در مورد زندگی خصوصی صادق نیست.
MTA
این را می‌دانم که هم توش و توان بیشتری داشتم و هم آرزوهای دور و درازی. آدم تا وقتی زنده است که آرزو داشته باشد.
MTA
آدم‌ها در درون‌شان تکه‌ای بلور دارند، چیزی صاف و خالص و سخت، که با هیچ‌چیز مخلوط نمی‌شود و می‌گذارد هر چیز از رویش بلغزد.
Travis
زمانی بود که مردم دل‌شان می‌خواست وارث داشته باشند تا زمین و مغازه و املاک‌شان را برای آن‌ها به ارث بگذارند؛ ولی این روزها مردم چیزی ندارند که به ارث بگذارند.
Travis
از یکی از سفرهای اداری‌اش برایم یک شال ابریشمی آورد؛ رنگش آبی آسمانی است و در هر گوشه‌اش دسته‌ای غاز در حال پرواز گلدوزی شده است. پرسیدم: ــ این‌ها به کجا پرواز می‌کنند؟ ــ به آزادی. ــ فکر می‌کنی آدم می‌تواند به آزادی پرواز کند؟ ــ آدم‌ها نمی‌توانند، فقط غازها می‌توانند. ــ تو اگر غاز بودی به کجا پرواز می‌کردی؟ ــ معلوم است، به سوی تو!
Hana
یان می‌پرسد: ــ نخوابیدی؟ ــ بیدار شدم و به نگرانی‌هایم فکر می‌کردم. ــ نگرانی‌هایت چیست؟ نمی‌گویم به این فکر می‌کردم که روزی مرا ترک می‌کنی.
Hana
اوا به یک چیزهایی اعتقاد دارد. می‌گوید باید چیزی باشد که از انسان بالاتر باشد، وگرنه زندگی بی‌معناست. پسرهایش را این‌طور بارآورده. مشکل از این‌جاست که اعتقاد و ایمانی به دخترکم نداده‌ام، چون خودم ایمان ندارم که زندگی معنایی دارد.
Hana
در واقع، تنها راه ادامهٔ حیات نادیده گرفتن چیزهایی است که دوستشان نداریم، و همچنین چیزهایی در مورد آدم‌ها و جهان که ما را آشفته می‌کنند.
sahar akbari
آن حس گیجی و حیرانی ایستادن بر بالای یک مغاک معنایش این بود که من هنوز تنهایم.
sahar akbari
پسر آب خنک می‌خواست. کسی نبود به لب چشمه برود پس مادر پیرش روانهٔ چشمه شد. سر راه دختر نوجوانی را دید فرستاده‌ای از خدا و بس لطیف. آمده‌ام تا روح عزیزش را ببرم به بهشت به مأوای آسمانی‌اش. از این ترانه فهمیدم که مرگ بیگانه‌ای نیست که بین دو نفر قرار می‌گیرد. دختر کوچک یا پسر کوچکی است که کسی او را می‌فرستد تا روح را به آسمان ببرد، جایی که زندگی در آن از زندگی در زمین بسیار زیباتر است.
sahar akbari
می‌دانستم خطر اخراج از دانشگاه دور سرم پر می‌زند، و در بازجویی‌ها بارها بی‌شرمانه به این موضوع اشاره کردند، ولی نتوانستند از این راه کار خود را پیش ببرند. هر روز که می‌گذشت علاقه‌ام را به خواندن تاریخ بیشتر از دست می‌دادم، مخصوصاً به روایت مارکسیستی‌اش که به ما درس می‌دادند و سعی می‌کردند چند قانون قابل اندازه‌گیری و بسیار پیش پا افتاده را طوری فرمول‌بندی کنند که همهٔ پدیده‌ها را دربربگیرد.
sahar akbari
مردم هروقت در شرایطی غیرعادی قرار می‌گیرند معمولاً به هم نزدیک و با هم متحد می‌شوند. من فهمیده‌ام که درد و رنج و زجر و آزار در مقایسه با زندگی یکنواخت و آرام و بی‌دغدغه آدم‌ها را بیشتر به هم نزدیک می‌کند. این چیزی است که من از آن می‌ترسم. من از آن نوع زندگی متنفرم؛ از هر چیز خاص، استثنایی و حتی نامتعارف هیجان‌زده می‌شوم
نازنین بنایی
چیزی که فقط بعدها به آن پی بردم این بود که مردم معمولاً همیشه خواستار تغییرند. همین‌که حال و هوای تغییر همه‌جا را فرا می‌گیرد مردم سرشار از شور و شوق می‌شوند و اعتقادی راسخ و شورانگیز پیدا می‌کنند که آن تغییر فوری به زندگی‌شان معنایی غیرمنتظره می‌دهد. اما چون چشم‌شان به تغییر از خارج دوخته شده طولی نمی‌کشد که سرخورده می‌شوند. در تاریخ مواقعی هم پیش می‌آید که مردم سعی می‌کنند تغییر را در درون خود بجویند؛ اما به احتمال زیاد آخرین باری که این اتفاق افتاد در طول نهضت اصلاح دین بود.
نازنین بنایی
به کار من غبطه می‌خورد چون کاری است بامعنی و آن کاستن از درد و رنج دیگری است، حال آن‌که کار او افزودن بر غوغایی است که ما را از هرسو احاطه کرده است. مردم او را تشویق می‌کنند، اما مردم هرکسی را که برای لحظه‌ای آنان را از اندیشیدن به زندگی‌شان منصرف کند، تشویق می‌کنند
ا.م
زندگی، غیر از لحظه‌های نادری که عشق به ما رو می‌کند، چیز غم‌انگیزی است.
ایلیا
زورگویی هم دلش تنگ می‌شود. این مطلب فقط در مورد زندگی خصوصی صادق نیست.
ایلیا
برای لحظه‌ای در آینهٔ دشمن‌خو به خودم نگاه کردم. نخیر آینه دشمن‌خو نیست. آینه کاملاً بی‌طرف است؛ این زمان است که دشمن‌خو است
ایلیا
وقتی مادری از زنده بودن خودش راضی و خوشحال نباشد، بچه در دنیای کودکانه‌اش یکی از تکیه‌گاه‌هایش را از دست می‌دهد و بعد سعی می‌کند از آن فرار کند.
پریسا

حجم

۳۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

حجم

۳۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
۸۶,۱۰۰
۳۰%
تومان