بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سقوط | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سقوط

بریده‌هایی از کتاب سقوط

۴٫۳
(۶۲)
حقیقت، همچون نوری است که چشم را کور می‌کند. برعکس دروغ، شفق زیبایی است که به هر چیزی جلوه می‌بخشد.
Ali Hosseinnejad
طبیعی‌ترین تصور بشر، تصوری که به سادگی به ذهنش خطور می‌کند، و گویی از اعماق فطرتش برمی‌خیزید، تصور بی‌گناهی خودش است.
Babak Z
متوجه نمی‌شوید چه می‌گویم؟ اقرار می‌کنم که خسته‌ام.
Babak Z
شیرجه‌های نرفته گاهی اوقات کوفتگی‌های عجیبی به‌جا می‌گذارد.
.
دوست عزیزم می‌خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم. منتظر روز قضاوت الهی نباشید. هر روز، روز قضاوت الهی است.
فاطمه
متوجه نمی‌شوید چه می‌گویم؟ اقرار می‌کنم که خسته‌ام.
Saeid
حتی در تنهایی هم، هر کسی می‌خواهد امتیاز بیشتری بدست آورد.
.
دوست عزیزم، بهانه‌ای، ولو بسیار کوچک، به آن‌ها ندهیم تا درمورد ما داوری کنند. وگرنه تکه‌تکه می‌شویم. ما مجبوریم همان‌قدر که دوراندیش هستیم، رام‌کننده هم باشیم. اگر رام‌کننده حیوانات، بدشانسی بیاورد و پیش از وارد شدن به قفس، صورتش را با خودتراش بِبُرد، عجب غذای لذیذی برای حیوانات وحشی می‌شود!
farnaz
برای خوش‌بخت بودن، نباید بیش از حد به دیگران پرداخت.
pejman
شما از روز قضاوت الهی حرف زدید. اجازه دهید با احترام به آن بخندم. با قاطعیت منتظر آن روزم، چراکه من چیزی از آن بدتر را شناخته‌ام: قضاوت بشر را.
hamid
این مجلات عاشقانه، صحبت کردن در مورد عشق را می‌آموزند، اما عشق ورزیدن را هرگز.
Babak Z
همه به دنبال آنند که ثروتمند شوند. برای چه؟ قطعاً به دلیل قدرت. و مخصوصاً برای آن‌که ثروتْ آدمی را از داوری فوری نجات می‌دهد، شما را از میان جمعیت داخل مترو بیرون می‌کشد و درون اتاقک اتومبیلی با روکش نیکل حبس می‌کند، شما را درون پارک‌های وسیع محافظت شده، در واگن‌های تخت‌خواب‌دار و در کابین‌های مجلل، از دیگران جدا می‌کند. دوست عزیز، ثروت هنوز برائت از حکم نیست، اما آن را به تعلیق می‌اندازد، بدست آوردن ثروت همیشه مفید است...
.
شما از روز قضاوت الهی حرف زدید. اجازه دهید با احترام به آن بخندم. با قاطعیت منتظر آن روزم، چراکه من چیزی از آن بدتر را شناخته‌ام: قضاوت بشر را.
amir
به ندرت با کسانی که از ما بهترند، درد دل می‌کنیم. بیشتر اوقات از معاشرت با آن‌ها فرار می‌کنیم. در واقع، اکثر اوقات با کسانی که شبیه به ما هستند و در ضعف‌های ما سهیم‌اند، دردل می‌کنیم. بنابراین، ما نمی‌خواهیم خودمان را اصلاح کنیم، و یا بهتر شویم: چراکه قبل از هرچیز لازم است خود را ضعیف بدانیم. ما تنها می‌خواهیم که برایمان دلسوزی شود و در راه‌مان تشویق شویم. در یک کلام، می‌خواهیم دیگر گناه‌کار نباشیم و در عین حال تلاشی هم برای تزکیه نفسمان نکنیم. نه خیلی بی‌شرم و نه خیلی با تقوا. نه نیروی شر داریم و نه نیروی خیر.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
مخصوصاً وقتی دوستانتان از شما می‌خواهند با آن‌ها صادق باشید، حرفشان را باور نکنید. فقط می‌خواهند آن‌ها را در تصور نیکی که از خود دارند، نگه دارید و مضاف بر آن، اطمینان بیشتری را در این تصور به آن‌ها دهید، اطمینانی که از درون قولِ صداقتِ شما، بیرون می‌کشند. چگونه صداقت می‌تواند شرط دوستی باشد؟ میل به حقیقت، به هر قیمتی که شده، شوری است که مراعات هیچ چیز را نمی‌کند و هیچ چیزی نمی‌تواند در برابرش مقاومت کند. یک نوع شهوت است، گاهی راحتی و یا خودخواهی است. بنابراین، اگر خود را در این وضعیت یافتید، تردید به دل راه ندهید: قول دهید که صادق خواهید بود و به بهترین وجه ممکن دروغ بگویید. بدین‌ترتیب به میل عمیق آن‌ها پاسخ خواهید گفت و لطف و محبت خویش را به دو طریق ثابت می‌کنید.
802
دختری به پدرش که با ازدواج وی با خاطرخواه اتوکشیده‌اش مخالفت کرده بود، می‌گفت «عوض اش را سرت در می‌آورم!» و خودش را کشت. اما هیچ عوضی از پدر درنیامد. پدر عاشق ماهی‌گیری بود. سه یکشنبه بعد به رودخانه رفت تا به قول خودش ماجرا را فراموش کند. درست حساب کرده بود، فراموش کرد. راستش را بخواهید، اگر غیر از این بود، باعث تعجب می‌شد. آدمی فکر می‌کند اگر بمیرد زنش تنبیه می‌شود، درصورتی که آزادی‌اش را به وی برمی‌گرداند.
.
احساس حقانیت،‌ رضایت از داشتن دلیل، شادی برای خود ارزش قائل شدن، این‌ها محرک‌های نیرومندی هستند که ما را پابرجا نگه می‌دارند و یا به جلو پیش می‌برند. برعکس، اگر بشر را از آن محروم سازید، از او سگ‌ِ هاری می‌سازید.
.
مردم تنها با مرگ شماست که پی به صداقت و وقاحت رنج‌هایتان می‌برند. تا وقتی که زنده‌اید، وضعیت شما برایشان مشکوک است، با تردید به شما نگاه می‌کنند.
amir
تقریباً؟ یک پاسخ عالی! یک پاسخ منطقی! ما در همه امور فقط تقریباً هستیم.
amir
مردی را می‌شناسم که بیست سال از عمرش را صرف زنی بی‌فکر کرد و هرچه داشت یعنی رفیق، کار و حتی روش زندگی‌اش را فدای او کرد. اما یک شب فهمید که از اول این زن را دوست نداشته است. در واقع او مثل اکثر آدم‌ها، دچار یکنواختی زندگی شده بود، فقط همین. به همین دلیل زندگی را مشکل و پُر غم کرده بود. اکثر تعهدات انسانی تنها به این دلیل به وجود می‌آیند که بشر می‌خواهد اتفاقی در زندگی یکنواختش روی دهد. باید اتفاقی بیفتد، حتی بندگی بدون عشق، حتی جنگ و یا مرگ.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان