بریدههایی از کتاب سوءتفاهم
۳٫۶
(۲۹۴)
من از وقتی که وارد این سرزمین شدهام، به همه چیز بدبینم؛ در این سرزمینی که به جستجوی یک قیافه بشاش، بیهوده در آن تلاش میکنم. این اروپا خیلی غم زده است. از وقتی که رسیدهام تاکنون هرگز ندیدهام که تو بخندی و من خودم هم بدگمان شدهام. آه! آخر چرا باید مملکت خودم را ترک گفته باشم؟ برویم، ژان! در اینجا خوشبختی را نخواهیم یافت.
ژان: ما به جستجوی خوشبختی نیست که اینجا آمدهایم. خوشبختی را ما خودمان داریم.
ماریا: (با تندی) پس چرا از آن راضی نیستی؟
ژان: خوشبختی تنها کافی نیست. همه چیز نیست، و مردها وظایفشان را نیز دارند و وظیفه من پیدا کردن مادرم، و پیدا کردن یک وطن است.
.
من دیگر بسم است، که هی روحم را با خودم همراه داشته باشم. من برای یافتن آن سرزمینی که مسائل دشوار را خواهد کشت خیلی عجله دارم. مسکن من، اینجا نیست.
.
و به جای اینکه خودش معرف خودش باشد؛ «نیروی وقایع» به سادگی او را معرفی میکند
omid217
برای ماندن در یک مکان، آدم باید دلایلش را هم داشته باشد؛ یعنی دوستانی را ومهر و محبت چند نفری را. وگرنه، محرکی برای ماندن در یک جا و نماندن در جای دیگر، وجود نخواهد داشت.
M.M. SAFI
عادت از جنایت دوم شروع میشود. با جنایت اولی، هیچ چیز شروع نمیشود. جنایت اولی چیزی است که تمام میشود. و بعد، اگر موفقیت نادر باشد جنایتهای بعدی در سالهای درازی اتفاق میافتد؛ و عادت به وسیله خاطره تقویت میگردد. بله، درست عادت بود که مرا واداشت به این مرد جواب بدهم. و عادت به من خاطرنشان ساخت که به او نگاه نکنم و مرا مطمئن کرد که او حتماً قیافه یک قربانی را دارد.
M.M. SAFI
آدم وقتی که کسی در انتظارش هست به این سادگی نمیمیرد.
amir
هیچ روحی به طور کامل جانی نیست و بدترین جنایتکاران هم ساعاتی را میشناسند که در آن خلع سلاح میشوند.
amir
مادر: (با همان لحن بیعلاقه) این مطلب ثابت میکند؛ در دنیایی که همه چیز را میتوان انکار کرد، نیروهایی نیز وجود دارد که قابل انکار نیستند و ثابت میکند روی این زمینی که هیچ چیزش مطمئن نیست، ما اطمینانهایی هم برای خودمان داریم
amir
برای ماندن در یک مکان، آدم باید دلایلش را هم داشته باشد؛ یعنی دوستانی را ومهر و محبت چند نفری را. وگرنه، محرکی برای ماندن در یک جا و نماندن در جای دیگر، وجود نخواهد داشت.
amir
مهم این است که آدم در فراموشی و یا در تبعید نمیتواند خوشبخت باشد. آدم نمیتواند همیشه بیگانه بماند. یک مرد راست است که به خوشبختی احتیاج دارد، اما همین طور هم به یافتن معنایی برای خودش هم نیازمند است و من گمان میکنم بازیافتن سرزمین خودم، و خوشبخت ساختن تمام آن کسانی که دوستشان دارم، در این کار مرا کمک خواهد کرد.
amir
معنای کلماتی مثل عشق و شادی و رنج را من درست درک نمیکنم.
usofzadeh.ir
پیش از مردن، چشمهایم را برای استغاثه به درگاه خدا بالا نخواهم کرد.
usofzadeh.ir
هیچ روحی به طور کامل جانی نیست و بدترین جنایتکاران هم ساعاتی را میشناسند که در آن خلع سلاح میشوند.
usofzadeh.ir
این اعمال تو است که تو را کامیاب میکند
usofzadeh.ir
بیگناهی، خوابی دارد که درخور خودش است
usofzadeh.ir
راستی همه مردهای خوابیده مثل این است که خلع سلاح شده باشند.
usofzadeh.ir
من دیگر برای این اروپایی که پاییز آن، قیافه بهار را دارد و بهارش بوی بدبختی را، شکیبایی و صبری در چنته ندارم.
usofzadeh.ir
عشق مردها چیزی بیش از یک پارگی و نفاق نیست. مردها میتوانند خودداری کنند و آنان را که ترجیح میدهند ترک نکنند.
usofzadeh.ir
جدایی برای کسانی که یکدیگر را آن طور که باید دوست میدارند، همیشه دلیل وجود چیزهایی است.
usofzadeh.ir
این اروپا خیلی غم زده است.
usofzadeh.ir
حجم
۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۶۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۴,۵۰۰۳۰%
تومان