بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گربه‌ی لوبیا پز | صفحه ۳ | طاقچه
۳٫۹
(۸۲۲)
آیا به یادتان می‌‌آید که «مارمالاد» گربه‌ی فوق‌العاده تنبلی بود؟ امّا او از آن پس حقیقتاً پُرتلاش شد. او حتی در پاییز و زمستان هم که هوا سرد می‌‌شد، بسیار زحمت می‌‌کشید تا رضایت درخت محبوبش را جلب نماید و او را خوشحال سازد، زیرا دریافته بود که درختان در سراسر ایام سال حتی زمستان‌ها نیز نیازمند مراقبت و نگهداری هستند و توانایی آن‌ها برای برآورده ساختن کلیه‌ی نیازهایشان در شرایط عادی کفایت نمی‌کند.
کاربر ۸۰۵۱۷۸۱
بود. به هر جهت، «مارمالاد» با تلاش فراوان توانست درخت را متقاعد سازد که به خانه برگردد. با این وجود، مشخص شد که درخت هیچ گاه تمایلی به ترک محل زندگیش نداشته و با این رفتار فقط در صدد جلب توجه بیشتری از جانب «مارمالاد» بوده است. آن‌ها قدم‌زنان به سوی خانه به راه افتادند. آن دو وقتی از جلوی پارک رَد می‌‌شدند، آن گاه مارمالاد با صدای بلند گفت: «سلام برنارد». آن‌ها اندکی بعد به ایستگاه اتوبوس رسیدند که مطابق همیشه تأخیر داشت آن گاه «مارمالاد» گفت: «سلام تیرانس». سپس وقتی از مقابل خواروبار فروشی می‌‌گذشتند، مجدداً «مارمالاد» صدا زد
کاربر ۸۰۵۱۷۸۱
به هرحال در تمامی گوشه و کنار خانه‌ی «مارمالاد» هیچ چیز مهمّی به جز لوبیای پخته مطرح نبود و به چشم نمی‌آمد.
کاربر ۸۰۵۱۷۸۱
گریه‌ها آن قدر زیاد شدند که برکه اندک اندک بزرگ‌تر و عمیق‌تر می‌‌گشت،
فاطمه
آیا به یادتان می‌‌آید که «مارمالاد» گربه‌ی فوق‌العاده تنبلی بود؟ امّا او از آن پس حقیقتاً پُرتلاش شد. او حتی در پاییز و زمستان هم که هوا سرد می‌‌شد، بسیار زحمت می‌‌کشید تا رضایت درخت محبوبش را جلب نماید و او را خوشحال سازد، زیرا دریافته بود که درختان در سراسر ایام سال حتی زمستان‌ها نیز نیازمند مراقبت و نگهداری هستند و توانایی آن‌ها برای برآورده ساختن کلیه‌ی نیازهایشان در شرایط عادی کفایت نمی‌کند.
mbamkhntm
«مارمالاد» آهی سرد از سر افسوس و حسرت ایام گذشته از دل برکشید. به نظرش درخت راست می‌‌گفت. سایر گربه‌ها نیز درست می‌‌گفتند. او پیش از این کاملاً از درخت گران‌بهایش غافل مانده بود. به هر جهت، «مارمالاد» با تلاش فراوان توانست درخت را متقاعد سازد که به خانه برگردد.
دیبا جون
آیا به یادتان می‌‌آید که «مارمالاد» گربه‌ی فوق‌العاده تنبلی بود؟ امّا او از آن پس حقیقتاً پُرتلاش شد. او حتی در پاییز و زمستان هم که هوا سرد می‌‌شد، بسیار زحمت می‌‌کشید تا رضایت درخت محبوبش را جلب نماید و او را خوشحال سازد
athena
یک درخت لوبیاهای پخته‌بودن موضوع ساده‌ای نیست، لذا هیچ وقت حتی به خاطر اینکه یگانه و منحصر به فرد هستم، حاضر به گفت‌وگو با من نشدید
1212
او اصولاً آن قدر تنبل بود که زحمت‌رفتن به مغازه را برای خریدن لوبیای پخته به خودش نمی‌داد و همین موضوع باعث شده بود که از مزه‌کردن و چشیدن سایر غذاها محروم بماند. «مارمالاد» به مرور این چنین بی‌عار و پُرافاده شده بود.
خیلی اَبری
من اصولاً وقت کافی برای این قبیل کارها را ندارم، زیرا کارهایم خیلی زیاد هستند و فرصت سرخاراندن هم ندارم. او آن گاه با بی‌حوصلگی سری به اطراف تکان داد و دُمش را بر زمین کوبید. انگار هیچ ارزشی برای این گونه مسائل زندگی قائل نیست.
خیلی اَبری
صراحتاً می‌‌توان ادعا کرد که «مارمالاد» حوصله‌ی جست‌وجو و پیگیری هیچ کاری را بیش از ۵ دقیقه نداشت و از زحمت‌کشیدن و تلاش‌کردن برای رسیدن به اهدافش متنفر بود.
خیلی اَبری
شما تنها از این جهت قصد دارید مرا به خانه ببرید تا همچنان از لوبیاهای پخته‌ای که تولید می‌‌کنم بخورید و لذت ببرید، امّا من می‌‌خواهم تا برخی موضوعات مهم را برایتان روشن سازم؛ مثلاً اینکه شما هیچ گاه به من مواد غذایی و کود نمی‌دهید، هرگز مرا آبیاری نمی‌کنید، تاکنون علف‌های هرز اطرافم را وجین نکرده‌اید و هیچ موقع با من صحبت نمی‌نمایید. من می‌‌خواهم به شما بگویم که به عنوان یک درخت لوبیاهای پخته‌بودن موضوع ساده‌ای نیست، لذا هیچ وقت حتی به خاطر اینکه یگانه و منحصر به فرد هستم، حاضر به گفت‌وگو با من نشدید».
خیلی اَبری
شما فردی با حوصله و مدبّر می‌‌باشید که این خصیصه معمولاً افراد را به موفقیت می‌‌رساند. در هر صورت، از من گفتن و از شما نشنیدن.
r.zi
به یادتان می‌‌آید که «مارمالاد» گربه‌ی فوق‌العاده تنبلی بود؟ امّا او از آن پس حقیقتاً پُرتلاش شد. او حتی در پاییز و زمستان هم که هوا سرد می‌‌شد، بسیار زحمت می‌‌کشید تا رضایت درخت محبوبش را جلب نماید و او را خوشحال سازد، زیرا دریافته بود که درختان در سراسر ایام سال حتی زمستان‌ها نیز نیازمند مراقبت و نگهداری هستند و توانایی آن‌ها برای برآورده ساختن کلیه‌ی نیازهایشان در شرایط عادی کفایت نمی‌کند. یک روز، در موقع صرف چای، «سیلیا» همسایه‌ی دیوار به دیوار خانه‌ی «مارمالاد» بی‌مقدمه به خانه‌ی او آمد و بسته‌ای را که
dina Fayazi
امّا من می‌‌خواهم تا برخی موضوعات مهم را برایتان روشن سازم؛ مثلاً اینکه شما هیچ گاه به من مواد غذایی و کود نمی‌دهید، هرگز مرا آبیاری نمی‌کنید، تاکنون علف‌های هرز اطرافم را وجین نکرده‌اید و هیچ موقع با من صحبت نمی‌نمایید. من می‌‌خواهم به شما بگویم که به عنوان یک درخت لوبیاهای پخته‌بودن موضوع ساده‌ای نیست، لذا هیچ وقت حتی به خاطر اینکه یگانه و منحصر به فرد هستم، حاضر به گفت‌وگو با من نشدید».
sahar
فوق‌العاده تنبلی بود؟ امّا او از آن پس حقیقتاً پُرتلاش شد. او حتی در پاییز و زمستان هم که هوا سرد می‌‌شد، بسیار زحمت می‌‌کشید تا رضایت درخت محبوبش را جلب نماید و او را خوشحال سازد، زیرا دریافته بود که درختان در سراسر ایام سال حتی زمستان‌ها نیز نیازمند مراقبت و نگهداری هستند و توانایی آن‌ها برای برآورده ساختن کلیه‌ی نیازهایشان در شرایط عادی کفایت نمی‌کند. یک روز، در موقع صرف چای، «سیلیا» همسایه‌ی دیوار به دیوار خانه‌ی «مارمالاد» بی‌مقدمه به خانه‌ی او آمد و بسته‌ای را که «مارمالاد» روز قبل در خانه‌اش گذاشته بود برایش آورد. «مارمالاد» با تعجب گفت: «اوه،
شاهدخت کتاب ها
با این اوصاف، احتمالاً «مارمالاد» تنبل‌ترین گربه‌ی لوبیاپز دنیا بود. او آن چنان به تنبلی عادت کرده بود که غالباً حتی نمی‌خواست از رختخوابش برخیزد.
کاربر ۳۵۷۸۸۲۳
فرصت سرخاراندن هم ندارم. او آن گاه با
dina Fayazi
شما حدس می‌‌زنید که «مارمالاد» می‌‌خواست چه چیزی برای صبحانه‌اش آماده نماید؟
محمدرضا
آیا به یادتان می‌‌آید که «مارمالاد» گربه‌ی فوق‌العاده تنبلی بود؟ امّا او از آن پس حقیقتاً پُرتلاش شد.
बिल्ली

حجم

۱۱٫۰ کیلوبایت

حجم

۱۱٫۰ کیلوبایت

قیمت:
رایگان