بریدههایی از کتاب آنک نام گل
۳٫۹
(۱۷۶)
جوان حقیری مثل من نیز میفهمید که دیرسالار از چیزی خبر داشت، اما آن را زیر مهر رازداریِ اعتراف فهمیده بود. حتماً از زبان کسی جزئیاتِ عملی گناهکارانه را شنیده بود که ارتباطی با مرگ فاجعهبار آدلمو داشت. شاید به همین دلیل از برادر ویلیام خواهش میکرد تا پرده از رازی که خود به آن مظنون بود بردارد، هرچند خود نمیتوانست آن راز را برای کسی فاش کند – و امیدوار بود استادم، به یاری هوش و ذکاوتش پرتویی بر آن بیفکند – رازی که او، یعنی دیرسالار باید آن را به سبب قانون متعالی احسان و دستگیری در پرده نگاه میداشت.
فاطمه
«و جز این؟ »
«جز این چیزی ندارم بگویم. »
«منظورتان این است که جز این چیزی نیست که توان گفتناش را داشته باشید؟ »
«خواهش میکنم، برادر ویلیام، برادر ویلیام. » و دیرسالار هر دو بار «برادر» را با تأکید گفت.
ویلیام به شدت سرخ شد و دعایش کرد: «تو کاهن خواهی بود تا ابدالآباد. »
دیرسالار گفت: «متشکرم. »
فاطمه
ویلیام متوجه تشویش دیرسالار شد و شاید به قصد عوض کردن موضوع پرسشی کرد که حتی باعث تشویش بیشتر شد.
«وقتی از قتل احتمالی حرف میزدید، گفتید "ای کاش قضیه به همین جا ختم میشد. " منظورتان چه بود؟ »
«من گفتم؟ خُب، هیچکس، هرچقدر نامعقول، بدون دلیل مرتکب قتل نمیشود. و من از فکر دلایل نامعقولی که راهبی را به کشتن برادر راهبش سوق بدهد، لرزه به جانم میافتد. همین. والسلام. »
فاطمه
«ولی شنیدهام سه سال پیش در محکمۀ کیلکنی که افراد خاصی متهم به ارتکاب جنایتهای مشمئزکننده شدند، با اینکه مجرمان شناسایی شده بودند، شما مداخلۀ اهریمن را انکار نکردید. »
«آن را به صراحت و آشکار تأیید نکردم. ولی راست میگویید تکذیب هم نکردم. من که هستم قضاوتم را در باب نقشههای شیطان ابراز کنم، مخصوصاً، » ظاهراً میخواست روی این دلیل پافشاری کند، پس اضافه کرد: «در پروندههایی که بانیانِ تفتیش، اسقف، قضات دادگاه شهر و عامۀ مردم و شاید هم خود متهمان به راستی میخواستند حضور شیطان را احساس کنند؟ آنجا شاید تنها مدرک واقعی از حضور شیطان جدیتی بود که همه در آن لحظه مایل بودند دست او را در کار بدانند....»
فاطمه
«... شما فقط وقتی حکم محکومیت صادر میکردید که حضور شیطان چنان به چشم همه مشهود بود که اقدام به شیوهای دیگر و مسامحه ننگآورتر از خود جنایت میبود. »
فاطمه
راستش من امروز به یاری شما در مقام یکی از این مردان احتیاج دارم. در این صومعه اتفاقی افتاده است که حلّ آن مستلزم توجه و مشاوره از جانب مردی تیزبین و سنجیده چون شماست. تیزبین در پردهبرداشتن و سنجیده (اگر نیاز افتد) در پردهپوشی. اگر چوپانی دچار لغزش شود، او را باید از دیگر چوپانان جدا کرد، ولی وای بر حال ما اگر گوسفند از چوپان سلب اعتماد کند. »
فاطمه
«ولی همچنین بر این اعتقادم که شیطان اغلب از طریق عوامل ثانوی دست به کار میشود. و میدانم که میتواند قربانیانش را طوری به ارتکاب کارهای پلید سوق بدهد که تقصیر آن به گردن مردی پرهیزگار بیفتد، و آنگاه شیطان شاد میشود که آن مرد پرهیزگار به جای دیوی که عامل اوست سوزانده شود. مفتشان اغلب برای نشان دادن تعصب و غیرت به هر ضرب و زور که شده از متهم اعتراف میگیرند و فکر میکنند مفتش خوب کسی است که محاکمه را با پیدا کردن یک بلاگردان به نتیجه برساند... »
ویلیام گفت: «مفتش هم میتواند تحت القائات شیطان قرار بگیرد. »
فاطمه
دِیرسالار ادامه داد: «من بسیار خوشوقتم که مطلع شدم در بسیاری از پروندهها رأی شما بر این بوده که متهم بیگناه است. من مخصوصاً بیش از هر زمان دیگری در این روزهای غمبار به دخالتِ پیوستۀ شیطان در امور بشری اعتقاد دارم»
فاطمه
در مواقع دیگر شنیده بودم که با شکاکیت بسیار در مورد مفاهیم عام و با ملاحظۀ فراوان دربارۀ چیزهای جزئی و منفرد حرف میزند
فاطمه
و نشانهها و نشانههای نشانهها فقط در فقدان چیزها به کار میآید. »
فاطمه
حجم
۶۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸۰ صفحه
حجم
۶۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۸۰ صفحه
قیمت:
۱۴۲,۷۵۰
۷۱,۳۷۵۵۰%
تومان