بریده‌هایی از کتاب ابله

شما کسی را که به شما علاقه‌مند است بیشتر آزار می‌دهید.

می‌خواهم حداقل یک نفر را داشته باشم که بتوانم با او در مورد همه چیز صحبت کنم، درست همانطور که با خودم حرف می‌زنم

«همه چیز در وجود شما در حد کمال است... حتی لاغری و پریدگی رنگ‌تان... هیچ‌کس تصور نمی‌کند که دلش بخواهد شما را به صورت دیگری ببیند... آرزو داشتم به دیدار شما بیایم... مرا ببخشید.»

تواضع قدرت فوق‌العاده وحشتناکی است،

سیاستمداران، ژنرال‌ها و مدیران در امور مختلف در هر کارو به هر تعدادی که بخواهید فراوانند اما مرد عمل در این کشور وجود ندارد.

آه، چه آرزوهایی داشتم! الان دیگر هیچ چیز نمی‌خواهم، اصلاً نمی‌خواهم که آرزویی داشته باشم، با خود عهد کرده‌ام که هیچ نخواهم.

ابله فئودور داستایوسکی مترجم: نسرین مجیدی نشر روزگار

«شما کسی را که به شما علاقه‌مند است بیشتر آزار می‌دهید.»

دائم فکر می‌کردم چگونه باید زندگی کنم و سرنوشتم چگونه خواهد شد. در چنین لحظاتی دچار نگرانی شدیدی بودم. می‌دانید وقتی تنها هستید چنین لحظاتی را بیشتر تجربه می‌کنید.

نگاه می‌کرد بدون آنکه چیزی ببیند و گاهی گوش می‌کرد بدون آنکه چیزی بشنود. گاه می‌خندید بدون اینکه علت آن را بداند.