بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق سال‌های وبا | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عشق سال‌های وبا

بریده‌هایی از کتاب عشق سال‌های وبا

۳٫۶
(۸۸)
چنین بود وضعیت آن‌ها که عمر خود را با فخرفروشی و افتخار به نیاکانشان سپری می‌کردند و به قابلیت‌های شهرشان می‌بالیدند، ارزش آثار باستانی آن‌جا را به رخ می‌کشیدند، به فداکاری‌های قهرمانان ملی خود افتخار می‌کردند، زیبایی آن را می‌ستودند، اما برای دیدن فرسودگی آن‌جا در گذر قرون و اعصار، چشمانی بینا نداشتند. دکتر اوربینو، برخلاف آن‌ها شهرش را دوست داشت تا با چشمان حقیقت‌بین حقایق پیدا و پنهانش را ببیند.
Naarvanam
روحیه‌ی تازه‌ی او، شور و شیدایی‌اش در پذیرش مسؤولیت اجتماعی، خلق و خوی متین او در سرزمین آدم‌هایی که اهل پذیرش شوخی‌های خرکی بودند. هر چیزی که پاک‌دامنی و درست‌کاری او را کمال می‌بخشید، نفرت همکاران او را فراهم می‌کرد و ریشخند همکاران جوان‌ترش را به همراه می‌آورد.
Naarvanam
او کوشید، آخرین یافته‌ها و نظریات پزشکی را در بیمارستان مایزریکوردیا به مرحله‌ی اجرا بگذارد؛ اما این کار، به آسانی آن‌چه که او با شوق و ذوق جوانی‌اش می‌اندیشید، نبود؛ زیرا فسیل‌های وزارت بهداشت و درمان، با آن روش‌های قدیمی‌اش با سماجت به خرافات اجدادی چسبیده بودند.
Naarvanam
او هنوز هم جوان‌تر و خام‌تر از آن بود که بداند، قلب آدمی خاطرات تلخ را می‌زداید و نیکی را درشت‌نمایی می‌کند. و چنین هست که ما می‌توانیم ناراحتی‌های گذشته را تاب بیاوریم و به دست فراموشی بسپاریم.
Naarvanam
هیچ‌کدام از هم‌سن و سال‌های هم‌دوره‌ی او از نظر تن دادن به آموزش و علم، ریاضت‌کش‌تر از او نبودند؛
Naarvanam
استفاده از گیاه خرگوشک، برای به خواب بردن ماهی‌ها، از زمان استعمار تاکنون قدغن بود، اما ماهیگیران منطقه‌ی کارائیب، بدون توجه به قانون، از آن استفاده می‌کردند تا آن‌گاه که دیگر به جای آن، از دینامیت بهره گرفتند.
Naarvanam
یک روز، وقتی از پیاده‌روی روزانه‌اش به خانه برگشت، متوجه این حقیقت شد که یک نفر می‌تواند چه با عشق و چه بدون عشق، از زندگی‌اش لذت ببرد و شاد باشد.
Naarvanam
در نتیجه، آشنایی وی با آن کلمات نه تنها آن وحشت لازم را ایجاد نمی‌کرد، بلکه بر ولع او برای ترسیدن هرچه بیش‌تر می‌افزود به همین دلیل وقتی او شروع به خواندن اشعار نمود، در مقایسه با خواندن آن الفاظ رکیک، آن را مانند واحه‌ای در میان کویر یافت.
Naarvanam
مادر او از فرصت لازم، برای بهبودی حال فرزند استفاده کرد تا او را به خاطر بی‌ارادگی و عدم مقاومت، در مدتی که منتظر پاسخ نامه‌اش بود سرزنش کند و به پسرش یادآوری کند که، در عالم عشق و عاشقی، آدم‌های سست بنیه جایی ندارند و دختران، خود را تنها در اختیار مردانی قرار می‌دهند که زورمند باشند و بتوانند آن‌ها را در پناه نیروی مردانه‌ی خویش جای دهند
Naarvanam
او را در زیر بارش برگ‌های خزان زده‌ی درخت بادام، در ساعت دو بعدازظهر چنان می‌دید که در نظر وی، با بودن او، در هر فصل و ماهی، جهان بهارانه می‌نمود.
Naarvanam
به او می‌گفت: از فرصت پیش آمده از عشق بیش‌ترین استفاده را بکن؛ عذاب فراق بکش و از آن لذت ببر؛ زیرا این چیزها تا پایان عمر برایت نمی‌مانند.
Naarvanam
بعدها فهمید، مرد جوانی که در پارک می‌نشست تا آمدن و رفتن آن‌ها را تماشا کند، مریض عشق بوده است.
Naarvanam
دختر او در مدرسه‌ی باکره‌ی مقدس مشغول تحصیل بود، جایی که بیش از دو قرن بود که دختران جوان جامعه در آن‌جا هنر و روش همسری کوشا و از خود گذشته بودن را فرا می‌گرفتند.
Naarvanam
او بعد از این همه سال آشنایی با مرگ و مبارزه با آن، به مدت طولانی و بعد از زیر و رو کردن همه‌ی لایه‌های آن، به نظرش رسید، این اولین بار است که جرأت کرده است یک راست به چهره‌ی مرگ نگاه بکند و مرگ هم به صورت او نگریسته است. این ترس از مرگ نبود؛ هرگز! نه، بلکه این هراسی بود که سال‌ها در درون وی جای داشت و با او به سر می‌برد. شبحی بود که بر روی شبح خودش سایه افکنده بود؛
Naarvanam
دل‌خوری‌ها، دل‌خوری‌های دیگری را به دنبال آورد و زخم‌های کهنه سر باز کردند و تبدیل به زخم‌های تازه شدند.
Naarvanam
می‌شد. بدین طریق هر روز تازه، روزی بود که او بر تباهی پیروز شده بود.
Naarvanam
یواش یواش او عدم تعادل در قدم‌های شوهرش را در موقع راه رفتن کشف کرد؛ یا تغییرات در حالت او، فراموش‌کاری‌هایی که گاهی به عمل می‌آمد، عادت اخیر او در گریستن در حین خواب. البته او این علائم را به عنوان نشانه‌های نهایی فرسودگی او تلقی نمی‌کرد؛ بلکه به عنوان بازگشتی شادی‌آفرین به رفتارهای ایام کودکی به حسابشان می‌آورد. به همین دلیل بود که او با وی مانند پیرمردی آزار دهنده رفتار نمی‌کرد؛ بلکه به صورت یک بچه‌ی سال‌خورده پذیرایش می‌شد
Naarvanam
اما بیش از آن اندازه که با گذر عمر از دست داده بود، با شخصیت و سخت‌کوشی خود جبران کرده بود.
Naarvanam
«مردمی که بیش از اندازه به حیوانات عشق می‌ورزند، قادرند بدترین ستم‌ها را در حق انسان‌ها مرتکب بشوند.» همچنین می‌گفت که سگ‌ها وفادار نیستند؛ بلکه پست و چاپلوس هستند؛ یا این‌که گربه‌ها فرصت‌طلب و خائنند؛ یا طاووس‌ها منادی گند؛ یا طوطی‌های دم بلند فقط پرنده‌های رنگارنگ ملال‌آوری هستند. یا خرگوش‌ها محرک حرص و آزند؛ یا میمون ناقل تب هوس است و نیز خروس‌ها ملعونند؛ زیرا آن‌ها شریک جرم سه‌نفر از انکارکنندگان حضرت عیسی مسیح بوده‌اند.
Naarvanam
جایی که مردمش درها و پنجره‌های خود را باز می‌کردند تا بلکه مقداری هوای خنک به داخل راه بدهند؛ هوایی که در واقع وجود نداشت. امّا در این جا برعکس درها و پنجره‌ها را می‌بستند.
Naarvanam

حجم

۴۸۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۲۵ صفحه

حجم

۴۸۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۲۵ صفحه

قیمت:
۸۹,۰۰۰
۴۴,۵۰۰
۵۰%
تومان