بریدههایی از کتاب عشق سالهای وبا
نویسنده:گابریل گارسیا مارکز
مترجم:اسماعیل قهرمانیپور
انتشارات:نشر روزگار
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸۸ رأی
۳٫۶
(۸۸)
چاقوی جراحی بزرگترین مدرک برای شکست در کار مداوای مریضهاست.
Naarvanam
اما نور چنان به اندازه بود که دکتر توانست جای پنجههای مرگ را تشخیص بدهد.
Naarvanam
«این زندگی است که حد و حدودی ندارد، نه مرگ»
MahShid Pourhosein
در همه جا و در همه وقت، عشق، همیشه عشق است. اما هرچه به زمان مرگ نزدیک بشود، استوارتر و پایدارتر میگردد.
MahShid Pourhosein
روزگار خوشی برای جوان ماندن نبود.
MahShid Pourhosein
«این زندگی است که حد و حدودی ندارد، نه مرگ»
حسین احمدی
و قراردادهایی برای حمل بار، مسافر، محمولههای پستی و چیزهای زیاد دیگری دارد که اکثر آنها غیرقابل فسخ هستند. و تنها زمانی میتوان همهی اینها را ندیده گرفته و یکسره حرکت کرد، که معلوم شود در روی کشتی مرض وبا مشاهده شده است. در چنین حالتی، کشتی به صورت قرنطینه درآمده، یک پرچم زردرنگ برافراشته و به صورت اورژانس به سفرش ادامه میدهد. و کاپیتان ساماریتانو به چند دلیل میخواست تحت چنین وضعیتی سفر بازگشت را انجام بدهد. یکی از آنها وجود چند مورد مرض وبا در بنادر بین راه بود. هرچند که بعدآ مقامات بهداشت مربوطه پزشکان را وادار نمودند تا برای مردهها تحت نام اسهال خونی جواز دفن صادر نمایند. ضمنآ در موارد دیگری هم از وجود پرچم زرد افراشته استفاده به عمل آمده بود، مثلا برای طفره رفتن از پرداخت عوارض، یا اجتناب از سوار نمودن یک شخص خاص یا در رفتن از بازرسی بیموقع.
حسین احمدی
فرمینا دازا در طول مسافرتهای زیادی که به اکثر نقاط دنیا کرده بود، هر چیز نو و بدیعی را که توجهش را جلب میکرد، خریده و با خود آورده بود. او آنها را دوست داشت ولی شوهرش وی ضمن اینکه از این بابت خوشنود بود، نظر خود را چنین بیان کرده بود:
آنها تا زمانی زیبا و مفید هستند که در جای اصلی خودشان یعنی داخل ویترینهای مغازههای رم، پاریس، لندن یا نیویورک قرار داشته باشند.
حسین احمدی
همیشه به یاد داشته باش که مهمترین چیز در زندگی، شاد بودن نیست، بلکه دوام زندگی مشترک است.
حسین احمدی
نگرانی او جنبهی سیاسی هم داشت و او دوست داشت این موضوع را مرتبآ تکرار نماید هرچند که مصداق نداشته باشد و چنین استدلال میکرد:
من تقریبآ صد سال سن دارم، و در طول این مدت خیلی چیزها را دیدهام که تغییر و تحول یافتهاند، حتی جای ستارهها در آسمان، اما هنوز چیزی را ندیدهام که در این کشور تغییر بکند. در اینجا آنها قانون اساسی جدید نوشتهاند، قوانین جدید تدوین کردهاند، هر سه ماه یک بار جنگ داخلی جدیدی را به راه انداختهاند، اما ما هنوز در عصر استعمار به سر میبریم.
حسین احمدی
فلورنتینو آریزا در جذبهی یک هوس آنی، قوطی رنگ قرمز دم دستش را گشود؛ انگشت اشارهی خود را در رنگ فرو برد و روی شرمگاه زن زیبا شکل یک پیکان را کشید، که نوکش رو به پایین بود و روی شکم زن نیز این جمله را نوشت: «این پیشی ملوس مال من است.» همان شب، اُلیمپیا زولهتا بدون اینکه آن نوشتهها را به یاد داشته باشد، در برابر چشمان شوهرش لخت شد. شوهر او به روی خود نیاورد و کلمهای حرف نزد. به طرف دستشویی رفت و تیغ ریشتراشی را آورد و در حالی که زن مشغول پوشیدن لباس شب بود، سر او را گوش تا گوش برید.
حسین احمدی
«سختی زندگی کردن در جامعه، چیره شدن بر دلهرههاست و سختی زندگی زناشویی، پیروز شدن بر یکنواختی و ملال است.»
حسین احمدی
«سختی زندگی کردن در جامعه، چیره شدن بر دلهرههاست و سختی زندگی زناشویی، پیروز شدن بر یکنواختی و ملال است.»
حسین احمدی
طی هفت سال آینده، فلورنتینو به خود اجازه میداد نزد او برود و مطمئن باشد خطر این که کاپیتان، آن دو را غافلگیر کند، وجود ندارد؛ زیرا او از آن دسته دریانوردانی بود که هر موقع به بندر میرسید، حتی اگر نیمههای شب بود، با سوت کشتی خود، آمدنش را خبر میداد؛ سه تا سوت پیاپی و بلند به خاطر همسر و فرزندانش و دو سوت کوتاه هم برای خبر دادن به معشوقهاش.
حسین احمدی
تنها چیزی که بدتر از بیماری است، بدنامی است.
vahid
او هنوز هم جوانتر و خامتر از آن بود که بداند، قلب آدمی خاطرات تلخ را میزداید و نیکی را درشتنمایی میکند. و چنین هست که ما میتوانیم ناراحتیهای گذشته را تاب بیاوریم و به دست فراموشی بسپاریم.
حسین احمدی
اگر او آن شخصی نبود که بود، به عبارت دیگر، اگر یک مسیحی معتقد قدیمی نبود، شاید با عقیدهی جرمیا دو سنت آمور موافق میشد که گفته بود، «پیری یک مرحلهی شرمآور از عمر آدمی است که باید تا دیر نشده است، به آن خاتمه داد.»
حسین احمدی
این اولین بار است که جرأت کرده است یک راست به چهرهی مرگ نگاه بکند و مرگ هم به صورت او نگریسته است. این ترس از مرگ نبود؛ هرگز! نه، بلکه این هراسی بود که سالها در درون وی جای داشت و با او به سر میبرد. شبحی بود که بر روی شبح خودش سایه افکنده بود؛ هرموقع که شبها در اثر دیدن کابوس، با تنی لرزان بیدار میشد، درمییافت که مرگ فقط یک احتمال دائمی نیست، آنگونه که او همیشه برداشت کرده بود؛ بلکه یک واقعیت دم دست است.
حسین احمدی
عقل موقعی به سراغ آدمی میآید که دیگر هیچ کار مفیدی نمیتواند انجام بدهد.
حسین احمدی
عقل موقعی به سراغ آدمی میآید که دیگر هیچ کار مفیدی نمیتواند انجام بدهد.
حسین احمدی
حجم
۴۸۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۵۲۵ صفحه
حجم
۴۸۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۵۲۵ صفحه
قیمت:
۸۹,۰۰۰
۴۴,۵۰۰۵۰%
تومان