بریدههایی از کتاب کامی از نام (جلد اول)
۴٫۴
(۲۵)
ملاحظه میکنید الان من این مطالبی که عرض میکنم از مکمن غیب خفی به مرتبۀ عقل پایین میآید و در عقل یک صور و حقایقی دارد، بعد در صور جزئیۀ خیالیۀ حقیر میآید که این مطالب عقلی را در ذهنم جزءجزء میکنم و بلافاصله میگویم. این قسمت تنزل است و شما هم بلافاصله این مطالب که گفته شد را میشنوید و میگیرید و به بالا بر میگردید، یعنی از لفظ من، صور جزئیۀ خیالیه را برداشت میکنید و بلافاصله از حرفی که زده میشود معنایی را میگیرید و از معنای جزئی خیالی آن معنای عقلی کلی برداشت میکنید پس اگر خدا عنایت کند به آن بالاترین مرحله که عرایض از آنجا پایین میآید بر میگردید و این هم قسمت صعود و عروج است
mb
عالم پر از آیات خداست. خدا میفرماید: (وَ فی أنفُسِکم أفَلا تُبصِرون)، در خودتان جستوجو کنید، کجا میگردید؟ گفت:
آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
حق همراه و عجین با خودمان است و خودمان آیات حق هستیم ولی در بیرون خودمان دنبالش میگردیم! لذا بزرگان اهل تحقیق گفتهاند هرچه هست در معرفۀالنفس است، همهچیز در درون خودتان است و ما از این غافل شدهایم و علم را در جای دیگری میطلبیم و گرفتار جهالت شدهایم. برگردید به خودتان، تمام آیات حق در نفس خودتان است
mb
اگر معنی تنزل و اینکه چگونه تنزل کردیم را بفهمیم آنوقت عروج و اینکه چگونه باید برگردیم را میفهمیم. اگر انسان راه آمدن را خوب یاد بگیرد راحت میتواند برگردد اما اگر از یادش برود راه را کج میرود. انبیا آمدند تا بگویند از
همان جاهایی که آمدید دقت کنید از همان جاها هم برگردید.
mb
: «أَنا وَ کافِلُ الیتیمِ کهاتَینِ فی الجَنَّۀِ» من و کفالتکنندۀ یتیم همانند این دو انگشت چسبیده به هم در بهشت کنار هم هستیم. همسایۀ رسولالله، اللهاکبر! و این خیلی امیدوارکننده است که انسان تا آن مقام بتواند برود.
mb
این حرف که سلمان افضل از جبرئیل بود یعنی چه؟ سلمان در طول از جبرئیل افضل بود نه در عرض. جبرئیل با آن قدرت و عظمت و آنهمه سطوت و سیطرهاش که واسطۀ وحی انبیا است و هر نبی مرسلی را ملاقات کرده است سلمان اینها را کجا دیده است؟ اما این افضلیت در طول است، یک چیز بالاتری میفهمد که جبرئیل نمیفهمد.
ممکن است این سؤال ایجاد شود که آیا ممکن است چیزی در طول بالا باشد ولی آن احاطۀ عرضی را نداشته باشد؟ جواب این است که بله میشود منتها نسبت قطره و دریاست. مثلاً اینکه در مورد عالم وجهالله کسانی هم به آنجا راه دارند و ما هم به عالم وجهالله راه داریم. امام
mb
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که إنَّا إلیهِ راجعون
mb
مواد عالم عمیقتر از این است ولی در فلسفه به قوت عقل بیان کرده که بیهوده دنبال اصلالمواد نگردید، مادۀالمواد فقط صرف قابلیت است و صرفشدنی بودن شیء را مادۀ شیء میگویند و مادۀ ما هم همین است. ما به عالمشدنی بودن تنزل پیدا کردیم که نهایت نزول ما بوده است و الان در حال برگشت و صعود هستیم. از مرحلۀ صرف قابلیت شدن گذشته و الان موجود و جسم شدیم. از این جسم و جسمانیت و ماده و طبیعت نیز به عالم مثال که عالم برزخ است باید برگردیم و از عالم برزخ باید به عالم عقول برگردیم.
mb
مواد عالم عمیقتر از این است ولی در فلسفه به قوت عقل بیان کرده که بیهوده دنبال اصلالمواد نگردید، مادۀالمواد فقط صرف قابلیت است و صرفشدنی بودن شیء را مادۀ شیء میگویند و مادۀ ما هم همین است. ما به عالمشدنی بودن تنزل پیدا کردیم که نهایت نزول ما بوده است و الان در حال برگشت و صعود هستیم.
mb
شما در دنیا چیزهایی را میخواهید اما مقدماتش نیست. در بهشت مقدمات نمیخواهد و صرف اراده است. وقتی آدم از آنجا به عالم دنیا هبوط کرد و به عالم طبیعت نازل شد، حالا دوباره باید برگردد. ما نیز از عالم عقل به عالم مثال و از عالم مثال به عالم طبیعت نازل شدیم و حالا باید برگردیم. از عالم طبیعت به عالم مثال که عالم برزخ است و از عالم برزخ هم به عالم عقول برمیگردیم. البته قلیلی از خلق میتوانند از عالم مثال به عالم عقول برگردند.
mb
. حضرت آدم (ع) در عالم تشریع نبود و عصیان کرد یعنی تکویناً به عالم حقیقت پشت کرد و خدا هم این را تقدیر کرده بود که آدم (ع) پایین بیاید. در پایین آمدن اول به عالم مثال رسید که بهشت او بود
mb
مثال این تنزل، هبوط حضرت آدم (ع) است. حضرت آدم (ع) هبوط کرد و در عالم مثال پیدا شد. عالم مثال همان بهشت آدم (ع) بود که روایت هم دارد آدم (ع) هفت ساعت بیشتر هم در آنجا نبود. و بدانید آدم (ع) آنجا ماندنی نبود و منظور از آیۀ (وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی) هم عصیان تشریعی نبود
mb
. جبرئیل هم تا اینجا با پیامبر (ص) برگشت. البته مقام جبرئیل تا این مرحله بود و همیشه میرفت و میآمد ولی دیگر به مقام «أو أدنی» راه پیدا نکرد که بحث مفصلی دارد.
mb
ما در دو قوس نازل شده و صعود پیدا میکنیم. بزرگان و عرفا همهجا بحث قوس نزول و صعود را مطرح میکنند و البته میگویند که کلمۀ قوسین را از قرآن استفاده کردهاند. اینکه میفرماید: (فَکانَ قابَ قَوسَینِ أو أدنی) پیغمبر (ص) در شب معراج بالا رفتند تا به جای دستگیرۀ دو قوس که این دو قوس را به هم متصل میکند رسیدند یعنی به جایی رسیدند که خلق از آنجا پیدا شده و به آنجا برمیگردند. کمان دو قوس دارد، وسط آنجایی است که دستگیره است و این دو قوس را به هم مرتبط میکند. خدا میفرماید: پیغمبر به اینجا رسید، پیغمبری که در قوس نزول از اینجا نازل شده و پایین آمده بود، در قوس صعود درست به همانجایی که خلق از آنجا پیدا میشوند، برگشت.
mb
وقتی آدم (ع) آفریده شد، به عالم مثال تنزل پیدا کرد منتها سریع از آنجا رد شد اما در برگشت آنجا میایستد و آنجا عالم برزخ است.
mb
اللهاکبر! اگر این برای انسان فتح باب شود که تمام موجوداتی که در عالم ماده و حس و طبیعت هستند تنزلیافتههای عالم مثالاند یعنی انسان اجمالاً معنای تنزل و اینکه عالم چگونه از جانب خدا نازل شده است را بفهمد آنوقت میل به بالا میکند. قهراً وقتی بفهمد که اینها تنزلیافتههای آن حقیقت است در او رجوع الیالله پیدا میشود ولی وقتی نمیداند که از کجا تنزل پیدا کرده و معنای تنزل چیست و اشیاء چگونه پیدا شدند میل به بالاترش هم ندارد
mb
به هر حال سهتا عالم هست: عالم عقل، عالم مثال، عالم طبع. خدا آقای شفیعی را رحمت کند، مکرر تذکر میدادند که وقتی مرگ رسید، این سه عالم دوتا میشود و یکی حذف میشود و مهم همین دو است برای اینکه عالم ماده جز ثقل هیچ چیز دیگری نیست. هرچه هست یا مال عالم عقل است و یا مال عالم مثال است. اگر در عالم ماده شیئی پیدا شد تنزلیافتۀ همانها است و با صدمَن آشغال قاطی کردهاند تا میوۀ ملکی شده است
mb
ولی اجمالاً میفهمیم که در خواب بدون اینکه ما از این دهان مادیمان میوهای خورده باشیم لذت خوردن میوه را درک میکنیم. آن صور بیمواد است که نیازی به ماده ندارد و اصالت هم مال آن است. هر غذا و میوه که شما میل میکنید یک مرحلۀ بالاتر هم دارد که (وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ) هر کس از مقام خدای خود بترسد دو بهشت برای او قرار میدهیم: یکی بهشت صور بیمواد و دیگری حقایق بیصورت و ماده.
mb
که نه فقط نماز خواندن حضور قلب و علم و توجه میخواهد بلکه والله، غذا خوردن و هر عملی که مربوط به نفس است هم حضور قلب و علم میخواهد درحالیکه غذا میخورید اگر علم نداشته باشید، میگویید خوردم و شکمم پر شد ولی اصلاً نفهمیدم چه خوردم، برای اینکه شکم پر شد ولی علم حاصل نشد. چیزی که شما ادراک میکنید علم است و همۀ لذتها و المها مربوط به علم است و اصلاً حیات خود علم است، همهچیز علم است ولی خلق علم را در دو پوشش غلیظ باید ببیند که یکی پوشش ماده و دیگری پوشش صورت است
mb
وقتی به افراد معمولی بگویند که آنجا علم میدهند خیلی اهمیت نمیدهند. در صورتی که متوجه نیستند که این علم است که تنزل پیدا کرده، صورت و شکل گرفته و بعد به صورت جسم در آمده است یعنی الان شما که یک میوۀ شیرین را میخورید، چیزی که به شما لذت میدهد علم از این میوه است نه خود میوه منتها چارهای ندارید این میوه را شما بخورید تا آن علم و لذت برایتان حاصل شود
mb
یک عالم، عالم عقل است که عالم حقایق بیصورت و بیماده است و یکی عالم مثال است که حقایق صورت پیدا میکند. آن مقام اول یا عالم عقل، بهشت متقین مترقی است و در آنجا فقط علم است. امام (ع) ذیل آیۀ ش
mb
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان