بریدههایی از کتاب کامی از نام (جلد اول)
۴٫۴
(۲۵)
عالم النفس الکلی پیدا شد که نفس مبارک خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) است و لذا فرمود: «إرادَۀُ الرَّبِّ فی مَقادیرِ أمورِهِ تَهبِطُ إلَیکم وَ تَصدُرُ مِن بُیوتِکم» یعنی جمیع موجودات که به ارادۀ حق پیدا میشوند و قرار است در عالم پیدا شوند، نزد شما و از در خانۀ شما صادر میشوند یعنی همۀ موجودات عالم که اول در مرحلۀ عقل بودند و بعد در مرحلۀ نفس تنزل پیدا کردند در حضور شما و در دست شما هستند و عالم مال شما و از شما است.
mb
خدا عقل را که آفرید همهچیز را آفرید. بعد یک پله تنزل کرده به مرتبه عالم النّفس الکلّیۀ رسید. آن وقتی که عقل به خود توجه کرده و خود را درک کرد مرحلۀ نفس کلی پیدا شد.
mb
اول موجودی را که خداوند خلق کرد عقل است و قبل از آن اصلاً صحبت خلق نیست و فقط صحبت خدا و وجه او است.
mb
چیزی از خدا خارج نشده به این معنا نیست که از خدا پیدا نشده است. چون ذات مقدس او (أحاطَ بِکلِ شَیءٍ) است. اگر بگوییم چیزی از او خارج شده باید یک مدار و حریمی برای او قرار بدهیم و یک حریم هم برای چیزی دیگر که از او خارج شده باشد ولی اینجا صحبت از دوئیت نیست
mb
مرحوم حاجی دو مرحلۀ ذات مقدس الهی و وجهالله را در مراتب نزول نمیآورد، برای اینکه آنها را جزء مُنزِلین قرار میدهد که خود نازلکننده هستند. از طرف دیگر، مگر ممکن است که موجودات عالم بریده پیدا شوند یعنی مَکمنی و اصلی نداشته باشند!
چیزی از خدا جدا نشده است
چیزی از خدا جدا نشده است
اینکه میفرماید: «یا مَن خَلَقَ الأشیاءَ مِنَ العَدَم» ای کسی که اشیاء را از عدم آفریدی، یعنی شیئیت و امکان وجود پیدا کردنش سابقۀ عدمی دارد و الا اصل هر موجودی سابقه در ذات خداوند تبارک و تعالی دارد
mb
نظر ملاهادی سبزواری در مورد مصدر نزول موجودات
حاجی سبزواری میفرماید: «ینزل الأشیاء من عالم العقل الکلّی إلی عالم النّفس الکلّیۀ و منه إلی عالم المثال و منه إلی عالم الطّبیعۀ و عالم الجسم» یعنی تمام موجودات اول در عالم عقل کلی آفریده شدند و اشیاء از آنجا نازل شدند. البته قبل از عالم عقل کلی در وجهالله بودند اما ایشان از آنجا شروع نمیکند برای اینکه آن مقام از بس مقام مرتفع و مقدسی است کأنَّه از آنجا چیزی در نمیآید یعنی آن مقام به حدی احاطه دارد که چیزی از آن خارج نمیشود و آن «مع کلّ شئ» ، «و مَعَ کلِ أحَد» است. خلاصه مقام آن نور اول را بالاتر از این میداند که او را مصدر اشیاء بشمارد درحالیکه در روایات هست که «خَلَقَ اللهُ المَشیۀَ بِنَفسِها ثُمَّ خَلَقَ الأشیاءَ بِالمَشِیۀ» . او واسطۀ خلقت است و اشیاء از آن تنزل پیدا کردند
mb
للهاکبر! اگر این برای انسان فتح باب شود که تمام موجوداتی که در عالم ماده و حس و طبیعت هستند تنزلیافتههای عالم مثالاند یعنی انسان اجمالاً معنای تنزل و اینکه عالم چگونه از جانب خدا نازل شده است را بفهمد آنوقت میل به بالا میکند. قهراً وقتی بفهمد که اینها تنزلیافتههای آن حقیقت است در او رجوع الیالله پیدا میشود ولی وقتی نمیداند که از کجا تنزل پیدا کرده و معنای تنزل چیست و اشیاء چگونه پیدا شدند میل به بالاترش هم ندارد
mb
حالا اگر اشیاء از ذات خدا خارج نشده چرا نمیفرماید از وجهالله، نورالله و مشیتالله خارج شدهاند؟ به خاطر مقدس بودن آن مقام است که نمیشود این نسبت را داد که اشیاء از آن خارج و نازل شدهاند برای اینکه در آن جایگاه اصلاً صحبت از شیء نیست و نمیشود آنجا شیئی را تصور کرد و بنابراین خداوند وجه خودش را بعد از فنای اشیاء نشان میدهد.
mb
حق است یعنی هرچه که در بیرون هست مجموعۀ آن در انسان هم هست لذا انسان میتواند عارف به چیزی شود که ملائکه نمیتوانند عارف به آن شوند چون هر آنچه در بیرون است در ملائکه نیست. مراتب و مراحل وسط در ملائکه هست اما مراتب و مراحل اعلای اعلی و ادنای ادنی در آنها نبوده و ملائکه در مراحل و مراتب میانه پیدا شدند ولی سابقۀ انسان دیرینهتر از ملائکه و لاحقهاش هم درازتر از ملائکه است فلذا انسان اگر عارف به خود بشود یعنی معرفت نفس پیدا کند، همهچیز را میفهمد
mb
معنی «بداء» این است که انسان با اعمال بد خود سرنوشت نیک خود را عوض میکند، همچنین که با اعمال نیک خود، سرنوشت بد خویش را دگرگون میسازد و آیۀ (یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده أمّ الکتاب) ناظر به همین معناست.
mb
آرزوهایت رسیدی نشان ترقی است بلکه برعکس این علامت متوقف شدن است. روایت دارد در حدیث قدسی خداوند به موسی (ع) فرمود: «إذا رَأیتَ الغِنی مُقبِلا فَقُل ذَنبٌ عُجِّلَت عُقوبَتُهُ» موسی اگر دیدی دنیا به تو رو کرده و درهای دنیا یکی پس از دیگری برایت باز میشود به خود بگو گناهی کردهای که خداوند در عقوبتش تعجیل کرده است
mb
ترفیع در اثر گرفتن است و اگر این را فهمیدیم، توجیه این آسان میشود که رسیدن بلاها به اولیاء خدا و به آرزو رسیدنها برای اشقیا چه دلیلی داشت.
mb
یکی به امام (ع) میگفت: آقا، هدایت در دست کسی هست؟ فرمود نه، عرض کرد: پس چه چیزی در دست ما است؟ فرمود: قبول کردن هدایت. چرا وقتی هدایت عرضه میشود قبول نکرده و پس میزنید!؟
«إنَّ للهِ فی أیامِ دَهرِکم نَفَحاتٍ ألا فَتَرَصَّدوا لَها»
«آگاه باشید که در ایام دهر شما نفحات و کششهایی است پس در کمین آن باشید.»
mb
حجابهای نورانی هم از موانع ترفیع است
و خلاصی جز با عنایتی از بالا حاصل نمیشود
mb
او در زمین خلیفۀالله است و این از شما دور نیست. این امر خیلی نزدیک است و الان به شما محیط است لکن در اثر ماندن در این مدارهای بسته ادراک موج نمیزند تا آن مدار باز را درک کند. الان فقط ادراک نمیکنیم و الا ما و همۀ عالم از همانجا اداره میشویم لکن توجه به آن نداریم و در این ظلمتکده باقی ماندهایم حالا تا چه کسی خلاص شود.
mb
اگر خداوند تبارک و تعالی آن مدار آخر را برای کسی بدرد به تعبیر اولیاء خدا به مقام فناء فیالله میرسد. در این صورت خدا دست و چشم و زبان او میشود که در آن حدیث قدسی قرب نوافل هست که عباد من به سوی من بالا میآیند و به نوافل تقرب پیدا میکنند. نوافل یعنی همین مستحباتی که اهمیت نمیدهیم، با مراعات این مستحبات بنده تا جایی میرسد که من او را دوست میدارم.
mb
عد از خلاص شدن از این حجب ظلمانی گرفتار حجب و مدارهای بسته نورانی میشویم که امام (ع) به درگاه خدا عرضه میدارد: «أنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إلَیک حَتَّی تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمَۀ» خدایا، عنایت کن تا بصیرتها حجب نور را هم بدرد که اگر حجب نور را هم درید، وصل به معدن عظمت میشود. معدن عظمت همینجا است و ما را مثل احاطۀ همۀ دایرههای درونی توسط آن دایرۀ آخری احاطه کرده است.
mb
ترفیع درجات پاره شدن مدارهای بسته است، بیشتر از صدهزار مدار اطراف ماست، آنقدر بین ما و بین حقیقت دایره دایره و مدار مدار بسته شده است که:
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صدهزار منزل بیش است در بدایت
و همین مدارها ما را در برزخ معطل میکند. هرکسی اینجا مدارها را ندرید و پاره نکرد در برزخ گرفتار میشود. بعضی از مدارها مدارهای ظلمانی است مانند عصیان، گناه، صفات رذیله و اعمال ناشایست. صدها مدار تاریک که به نام حجب ظلمانیه است. پناه بر خدا! کسی که عمل ناشایست میکند در یک مدار بسته کوچکی فکر میکند
mb
. غرض اصلی از انفاق برای این است که تو از خودت بکَنی لذا از آن چیزی که دوست دارید باید بدهید و خیال نکنید اگر دادید از دستتان رفت که فرمود: «فما فقد فی العبودیۀ وجد فی الرّبوبیۀ» شما به مقام ربوبیت و وجهاللهی بالا میروید. مقام وجهاللهی را مقام ربوبیت میگویند. آنجا مقام عبودیت نیست. از آنجا به جبرئیل و میکائیل و اسرافیل فرمان میرسد و شما را از آنجا صدا میزنند. انسان را از جایی صدا میزنند که ملائکه را از آنجا صدا نمیزنند
mb
. غرض اصلی از انفاق برای این است که تو از خودت بکَنی لذا از آن چیزی که دوست دارید باید بدهید و خیال نکنید اگر دادید از دستتان رفت که فرمود: «فما فقد فی العبودیۀ وجد فی الرّبوبیۀ» شما به مقام ربوبیت و وجهاللهی بالا میروید. مقام وجهاللهی را مقام ربوبیت میگویند. آنجا مقام عبودیت نیست. از آنجا به جبرئیل و میکائیل و اسرافیل فرمان میرسد و شما را از آنجا صدا میزنند. انسان را از جایی صدا میزنند که ملائکه را از آنجا صدا نمیزنند
mb
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان