بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کامی از نام (جلد اول) | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کامی از نام (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب کامی از نام (جلد اول)

۴٫۴
(۲۵)
این نوع نگاه خیلی مستهجن و زشت است که انسان به نفع نفس خود گناهی کرده باشد و بار دیگر دور خود می‌چرخد و با توبه می‌خواهد از تبعات گناهش به نفع نفسش فرار کند درحالی‌که از اصل عمل خود عذرخواه و نادم و پشیمان نیست. معلوم نیست که حالت توبۀ این‌گونه افراد چگونه می‌شود چون هنوز ریشه‌های گناه از دلشان کنده نشده است. مثل طبیب جراحی که یک غدۀ سرطانی را در می‌آورد اما اطمینان نمی‌دهد که توانسته باشد تمام ریشه‌ها و باقیمانده‌های آن را در ‌آورده باشد و ممکن است آن ریشه‌ها و باقیمانده‌ها عود کنند. توبه‌ای که به خاطر خدا نباشد مثل سرطان قابل برگشت است
mb
امام باقر (ع) فرمودند: «المُقیمُ عَلَی الذَّنبِ وَ هُوَ مُستَغفِرٌ مِنهُ کالمُستَهزئ» ‌ نعوذ بالله! کسی که از گناهی توبه می‌کند درحالی‌که در دلش قصد تکرار آن را داشته باشد، مستغفر نبوده بلکه مستهزء است. بنابراین خداوند توبۀ مستغفرین را قبول می‌کند نه مستهزئین را.
mb
بنابراین در توبه باید به دو نکته توجه شود: اولاً، توفیق توبه را از کجا کسب کنیم؟ ثانیاً، چگونه تا آخر عمر دوام توبه را حفظ کنیم؟ توبه حقیقی محقق شدن این هر دو است و با توجه به این‌ها انسان به اضطرار می‌رسد. بسیاری از توبه‌هایی که فاقد این دو رکن هستند توبۀ واقعی حساب نمی‌شوند و به قول معروف «توبۀ تو از گناه تو بتر»
mb
توبۀ موحدانه و مشرکانه در قابل‌التوبات بودن او به دو نکته باید توجه داشت: اول، باید او توفیق توبه بدهد و دوم، باید او توبه را قبول کند.
mb
شرح اسم یا قابِلَ‌التَّوبات یا قابِلَ‌التَّوبات‌ اسمی که همۀ ما بسیار بسیار نیازمند به آن هستیم، اسم یا قابل‌التوبات است؛ یعنی ای کسی که توبه را قبول می‌کنی
mb
اساتید و بزرگان اخلاق در کتب اخلاقی خود، حسنات صفات را بین‌السیئتین یعنی بین افراط و تفریط می‌دانند. قرار گرفتن در این مدار وسط خیلی مشکل است، چون انحراف از آن میلی‌متری است، مثلاً نیم میلی‌متر انحراف به این یا آن‌طرف از مسرفین یا اهل بخل سر در می‌آورد. با کمی انحراف از طرفین، شجاعت مشمول بی‌باکی یا ترس می‌شود. مثل خالدبن‌ولید که شجاع نبود ولی بی‌باک و احمق بود. دلیلش هم اینکه
mb
در مورد حسنه بین‌السیئتین صحبت می‌کند. این مرز باریک بین دو طرف، صراط مستقیم است.
mb
نسان یک‌بار می‌گوید خدایا، پدر و مادری مهربان قرار دادی که این حرف درست است اما این حرف خیلی خشن و ثقیل است، وقتی این حرف با دید نافذ مؤمن رقیق بشود، می‌گوید: خدایا، این خودت بودی که از کودکی که من کودک ضعیف و صغیر بودم، مرا بزرگم کردی.
mb
اگر قابض‌الارواح که یکی از مظاهر اسم «قابض» است و مسما که حضرت حق باشد را ادراک کنید، آن‌وقت می‌فهمید که هرچه با واسطه به شما می‌رسد در اصل خودش می‌دهد و ادراک این انسان را بیچاره می‌کند، اینکه انسان ادراک کند آن لقمه غذایی هم که به ظاهر خود انسان در دهان خویش می‌گذارد، خودِ خدا به مرحمت در دهان او می‌گذارد. یعنی خدا این‌کار را می‌کند؟! بله، اگر بفهمیم! تعجب نکنید که خود خدا متولی کارهای کوچک باشد، خدای به آن عظمت که «عَلا فَلا شَی‌ءَ فَوقَهُ» هست کسی است که آن‌قدر بالاست که فوقی بر او تصور نمی‌شود و فوق بودن و عظمتش اقتضا می‌کند که «دَنا فَلا شَی‌ءَ دونَه» ، یعنی آن‌قدر پایین آید که هیچ‌چیزی پایین‌تر از او نیست و کار را به هیچ‌کس واگذار نکرد، هیچ‌چیزی پایین‌تر از او نیست. او لقمۀ غذا را در دهانت می‌گذارد به دست خودت که اگر دقت کنی دست مبارک خودش است
mb
قرآن می‌فرماید: (ما أصابَک مِن حَسَنَۀٍ فَمِنَ‌ اللهِ)، خدا ولی‌الحسنات است یعنی در عالم هر حسنه‌ای به کسی برسد مال خداست، اگر خیری به واسطۀ افراد دیگر به انسان برسد و انسان دیدۀ بصیر داشته باشد اسباب را حذف می‌کند و مسبب اسباب را دیده، می‌بیند که جمیع این‌ها مال خداست.
mb
در عالم آخرت هم اصل آخرت که معناست مال اوست با این فرق که به اهل بهشت به صورت محدود می‌دهند، یعنی بهشتی می‌دهند که با همۀ عرض و طولش باز محدود است اما بهشت اهل مولا محدود نیست، هرچه بخواهند دارند چون آن‌ها چیزی در دستشان است که بهشت از آن آفریده شده است. این‌ها نیرویی دارند که خودشان بإذن‌الله ایجاد می‌کنند و این با کسی که بهشتش را برایش ایجاد کرده‌اند و برای استفاده در اختیارش گذاشته‌اند فرق دارد.
mb
اهل دنیا و مولا هر دو به باغ و صحرا می‌روند و هر دو غذا می‌خورند اما یکی فقط مغز را می‌خورد و همه‌اش علم می‌شود و دیگری فقط آشغال‌هایش را می‌خورد و برایش ثقل می‌شود که گفت: این خورد گردد پلیدی زو جدا آن خورد گردد همه نور خدا این خورد زاید همه بخل و حسد وآن خورد زاید همه نور احد اهل آخرت دنبال صور بلاموادی هستند که در این دنیا وجود ندارند، مثلاً حورالعین می‌خواهند که حورالعین اینجا نیست و مؤمن اگر ایمان دارد باید صبر ‌کند. اینجا محرومیت است و او نمی‌تواند در دنیا ببیند که گاهی در چمن و گاهی در باغ و گاهی در صحرا یک جلوه‌ای از آخرت هست و باید صبر کند اما صاحبِ دل مشغول به مولا کسی است که دنبال معنای بی‌صورت و بی‌ماده است. در عالم ماده به خاطر حسن انتخابشان فقط مغزها را بر می‌دارند و در دنیا بدون طمع و حرص خوب زندگی می‌کنن
mb
«القلب علی ثلاثۀ أنواع: قلب مشغول بالدّنیا و قلب مشغول‌ بالعقبی‌ و قلب مشغول بالمولی: امّا القلب المشغول بالدّنیا فله الشّدّۀ و البلاء و أمّا القلب المشغول بالعقبی فله الدرجات العلی و أمّا القلب المشغول بالمولی فله الدّنیا و العقبی و المولی.» برای قلب دنیایی محنت و بلا است. آشغال‌های دار دنیا آن‌قدر بر محتوا می‌چربد که اصلاً نمی‌توان اسم خوشی بر آن گذاشت بلکه پشت سر هم گرفتاری و بدبختی است. بدبخت اهل دنیا که دنبال خوشبختی هستند اما این خوشبختی به حدی در بدبختی گُم است که درصد آن اصلاً به حساب نمی‌آید. گروه بعدی مشغول بالعقبی هستند که بهشت دارند و واقعاً می‌ارزد و خدا هم به آن‌ها عنایت می‌کند ولی الان باید صبر کنند. گروه سوم مشغول بالمولی هستند که هم دنیا و عقبی و هم مولا دارند. چون سّر کار را فهمیده‌اند: اولاً، دنیا دارند چون با دنیا درست برخورد می‌کنند. ثانیاً، به علت شناختِ معنا، در قشرهای آلوده آن یک ذره معنا را هم بر می‌دارند و حواسشان جمع است. کثرت فایده ندارد که بار سنگین می‌شود، مغز را باید برداشت لذا آن‌ها از دنیا مغز را بر می‌دارند
mb
اما اهل معنا اسماء الهی را بی‌ماده و بی‌صورت می‌بینند. او دیگر انتظاری هم نمی‌کشد و از همین‌جا هم می‌توان شروع کرد. اهل ماده می‌تواند از همین‌جا شروع کند.
mb
ما نمی‌دانیم کدام اسم در ما قوت دارد که اگر آن را پیدا کنیم و به آن اسم توجه کنیم، خیلی سریع ما را می‌رساند لذا بعضی از بزرگان که نمی‌دانستند یا نمی‌توانستند دستوری بدهند، به خود مرید می‌گفتند خودت اسماء را مطالعه کن، ببین کدام اسم تو را بیشتر می‌گیرد و اگر اسمی از اسماء تو را بیشتر گرفت آن را ذکر زبانت قرار بده و به آن مداومت کن تا پرده‌های اسم برداشته شود و کم‌کم مسما را در اسم ببینی.
mb
اینکه اسم اعظم در این دعا است یعنی آن اسم اعظم سایه بر تمام این اسماء انداخته است. اگر کسی بتواند از برون این اسم‌ها به درون آن‌ها راه پیدا کند می‌فهمد که این‌ها همه‌اش یک اسم است. گفت: باده بی‌رنگ است لیکن رنگ‌های مختلف می‌شود ظاهر درو از اختلاف جام و کاس
mb
معنای اینکه «اسم اعظم در این دعا است» این‌ نیست که هر کسی همۀ این دعا را خوانده باشد پس اسم اعظم را هم در میان این اسماء خوانده است بلکه آن اسم به صورت کلمه‌ نیست. که امام صادق (ع) در بیانی رسماً فرمودند: «إنَ‌ اللهَ‌ تَبارَک‌ وَ تَعالی‌ خَلَقَ‌ اسماً بِالحُروفِ‌ غَیرَ مُتَصَوِّتٍ وَ بِاللَّفظِ غَیرَ مُنطَق» ‌ این اسم به حروف صوت ندارد و با لفظ بیان نمی‌شود.
mb
آتش هم اعم از آتشی است که بدن را می‌سوزاند و آتشی که روح را می‌سوزاند که همان فراق محبوب است و خلاصی خواستن از این نوع آتش سزاوارتر است. آتش فراق عجب آتشی است، جرقه‌ای از آن آتش جهنم است که خلق را می‌سوزاند. اولیاء خدا می‌فهمند ریشۀ آتش جهنم از کجا است. این معنای «خَلِّصنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ» معنای خالص‌تری است که خدایا، به تو پناه می‌بریم. ما را از آتش فراق نجات بده.
mb
بارت «سُبحانَک یا لا إلهَ إلا أنتَ الغَوثَ الغَوثَ خَلِّصنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ» که بعد از هر بند خوانده می‌شود تسبیح است و بندهای اسماء نوعی تحمید هستند.
mb
مرحوم سیدعلی نجفی روح مستمعین را با خود همراه می‌کرد و حتی اکنون نیز استماع سخنرانی‌های ایشان به جان آدمی طراوتی الهی می‌بخشد و روح را تا قله‌های بلند معرفت توحیدی بالا می‌کشد.
mb

حجم

۲۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

حجم

۲۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۹
۲۰
صفحه بعد