بریدههایی از کتاب کامی از نام (جلد اول)
۴٫۴
(۲۵)
بنابراین از باب دور بودن یا دیدنی نبودن نیست بلکه از شدت نزدیکی نمیتوان او را دید، چون بین رائی و مرئی باید فاصله باشد. او موجودی است که «هوَ فی الأشیاءِ عَلَی غَیرِ مُمازَجَۀٍ خارِجٌ مِنها عَلی غَیرِ مُباینَۀٍ فَوقَ کلِّ شَیءٍ فَلا یقالُ شَیءٌ فَوقَهُ وَ أمامَ کلِّ شَیءٍ فَلا یقالُ لَهُ أمامٌ داخِلٌ فی الأشیاءِ لا کشَیءٍ فی شَیءٍ داخِلٍ وَ خارِجٌ مِنها لا کشَیءٍ مِن شَیءٍ خارِج» . امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند او داخل در اشیاء است و برای اینکه با اشیای دیگر اشتباه نشود، بلافاصله میفرماید که نه امتزاج مادی، چون ذهن اکثر انسانها مادی است وقتی صحبت از داخل میشود خیال میکنند که مثل قاطی شدن شیر و سرکه است، مزج مادی داخل نیست بلکه قاطی است و اصلاً هیچ شیئی در شیئی دیگر داخل نمیشود، یک مزج ظاهری میشود که مسامحتاً به آن داخل میگویند ولی این داخل بودن حقیقی است و در تار و پود آن نفوذ دارد.
mb
معنای فرمایش پیغمبراکرم (ص) در تمثل به دیدن هم نه این است که این حالت کمتر از دیدن است بلکه بهشدت بیشتر از دیدن است، برای اینکه وقتی انسان چیزی را میبیند به وسیله چشم میبیند ولی دیدن ذات مقدس او بیوسیله است یعنی وسیله نیاز ندارد، چون وسیله برای دیدن شیئی لازم است که آن شیء جدای از انسان باشد اما چیزی که از خود انسان به انسان نزدیکتر است را نمیشود با چشم دید. یعنی استعمال فعل «دیدن» برای آن کم است. شخصی به امام (ع) عرض کرد: آقا، چرا خدا را نمیشود دید؟ امام (ع) فرمودند:
«چون در دیدن باید بین دیده و دیدهشده فاصله باشد.»
در اشیاء مادی هم اگر فاصله نباشد، نمیتوان دید. اگر شیئی روی چشم بچسبد آن را نمیبینید
mb
. اینکه میفرماید: «کأنَّک تَراهُ» ، مثل اینکه او را میبینی، نه به معنای این است که این حالت کمتر از دیدن باشد بلکه بیشتر و قویتر از دیدن است. مثلاً گاهی انسان میگوید این شیء مثل آن یکی است نه از باب این که این شیء مقدار شباهتی به آن شیء دارد بلکه گاهی معنای عبارت «مثل آن است» یعنی شدیدتر از آن است چون شدیدتر بوده و ما آن را پایینتر میکشیم میگوییم این «مثل آن است» .
خدا را عبادت کن مثل اینکه او را داری میبینی نه اینکه آنطور مجسم کنی که انگار میبینی، بلکه این حالت قویتر از دیدن بالعیان است و چون ما لغتی معادل آن نداریم، آن را پایین آورده به دیدن تشبیه کردهایم،
mb
شاید از این جهت است که ما نیکیای قشنگتر از اینکه یک شخص بتواند به جایی برسد که خدا را آنطور عبادت کند انگار که او را میبیند نداریم و احتمال دارد که این احسان از این جهت مصطلح شده است که افضل مراتب احسان است. اگر انسان خدا را عبادت کند بهگونهای که کأنّه او را میبیند درجۀ اعلای احسان است، درجۀ کمتر هم این است که اگر زورت نمیرسد اینگونه باشی و اگر او را نمیبینی، بدان که او تو را میبیند، «فَإنَّهُ یراک» . این هم احسان است
mb
«سئل عن النّبی (ص) : ما الإحسان؟ فقال: الإحسان أن تَعبُدَ ربّک کأنَّک تَراهُ فَإن لَم تَکن تَراهُ فَإنَّهُ یراک»
اینجا منظور از احسان تنها معنای لغوی نیست بلکه یک اصطلاح است که پیغمبراکرم (ص) این اصطلاح را در این حدیث بیان کردند. از پیامبر (ص) سؤال شد که احسان چیست؟ حضرت فرمودند: احسان این است که خدا را عبادت کنید همانند کسی که خدای حاضر را میبیند و عبادت او عبادت خدای غایب نباشد. اگر او را اینگونه عبادت کنید، مصداق احسان است. این غیر از معنای لغوی احسان است
mb
معنای لغت احسان کار خوب کردن است.
mb
و چون ذاتش عظیمترین است پس احسانش هم به همان نسبت عظیم است.
mb
خدا خیرالمحسنین است برای اینکه همۀ خیرات و احسانها از اوست و هرکسی هم احسان میکند از اوست
mb
درحالیکه همهچیز به خدا متصل است. اما وقتی دلها غافل میشود همهچیز را بریده بریده میبیند. ای داد بیداد! زهی حسرت که عالم پر از آیات حق است و ما غافل و اینجا بیچارگی برای ما اینگونه ایجاد شده است
mb
خلاصه اینکه این شکل چه چیزی از خدا را میخواهد نشان بدهد. وقتی عارفی یک آهن قطور باعظمت و قرصی را میبیند یاد اسماءالله میافتد که اینها چه اسمی را نشان میدهند و رجوع إلیالله اینگونه انجام میشود و اینگونه از مادیات برداشت میکند. وقتی پوسیدن و ورقورق شدن آهن قطور و محکم را میبیند به تسبیح خداوند منتقل میشود که خداوند آن عظمتی است که نمیشکند و هرگز ورقورق نشده و شکاف برنمیدارد.
اللهاکبر! که اگر خدا دید آدم را عوض کند به کجا میرسد
mb
: (أنزَلنَا الحَدید) ما آهن را نازل کردیم. نباید دنبال این بگردی که ما جسم آهن را نازل کردیم چون افرادی که مادی هستند، دنبال این میگشتند که ذرات آهن از خورشید مثلاً به زمین تزریق شده است درحالیکه اصلاً صحبت این نیست. ما همهچیز را نازل کردیم و آهن را هم نازل کردیم یعنی قبلاً صور بیماده داشته که در عالم حقیقت یک جایی دارد الان پیاده شده و صورت مادی پیدا کرده است. وقتی به موجودات مثلاً به آهن، شیء، در و دیوار، زمین و آسمان نگاه میکنید فقط یک سعی باید بکنید و آن این است که ریشههای آن را در عالم قبل بیابید، رجوع إلیالله اینگونه است.
mb
لبته واسطهها هم هستند، مثلاً جبرئیل خود، وحی را نازل میکرد یا شما هم چیزی را نازل میکنید و همۀ موجودات واسطۀ نازل کردن هستند و همه هم خودشان نازل میشوند، ولی خیرالمنزلین خداوند است برای اینکه اولالمنزلین و آخرالمنزلین است و همۀ منزلین به قوۀ او نازل میکنند و هر منزلی متناسب با هدف خودش و به اندازۀ فهم خودش چیزی را میآورد و خداوند تبارک و تعالی به تشخیص بلند و وسیع خودش نازل میکند و خوب نازل میکند.
mb
آسمان اصلی همان عالم العقل الکلی است که مطالب از آنجا نازل میشود.
mb
این بارانی هم که از آسمان میبارد، البته ظاهرش از این آسمان دنیا است و باطنش هم از آسمان تقدیرات الهی است که تنزل اصلی باران همان نزول از آسمان تقدیرات است و این نزول از ابر چیزی نیست
mb
پایین آمدن جبرئیل یعنی صورت پیدا کردن. صورت گرفت یعنی پایین آمد و معنی پایین آمدن و نزول همین است که مرتبه مرتبه است و مراتب نزول هم اینگونه است
mb
وقتی جبرئیل نازل میشد در مقام عقل کلی بود، بعد به عالم الأشباح و المقادیر نازل میشد. البته جبرئیل پایینتر از این نیامد و جبرئیلی که حقیقتی بیشکل بود، در عالم مثال تنزل کرده و شکل پیدا کرد که او را به شکل دحیۀالکلبی که تاجری بود
mb
ای ملائکه، شما هم بدون آدم به خدا راه ندارید، (فَقَعوا لَهُ ساجِدین) به انسان سجده کنید تا به سوی خدا برگردید.
mb
عروج اشیاء توسط نفس انسان است
در مبحث عروج اشیاء خلاصۀ حرف انسان است، مثلاً عروج این فرش به خدا چگونه است؟ عروج این غذا و میوه چگونه است؟ با ترکیب و تجزیۀ شیمیایی از خاک نباتی ایجاد میشود و نبات را حیوان میخورد، جزء بدن حیوان میشود و حیوان را انسان میخورد، جزء بدن انسان میشود و بدن انسان پایگاه روحش است، روح که جسمانیۀالحدوث است به وسیلۀ بدن تغذیه میشود و این روح وقتی برگشت، رجوع کل اینها به رجوع انسان کامل است. انسان است که به خدا بر میگردد و الا موجودات دیگر را کی آنجا راه میدهند؟ موجودات در انسان فانی میشوند و وقتی انسان کامل و انسان کل برگشت، همۀ عالم برگشته است.
mb
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: اگر کسی نفس خود را نشناسد هیچ چیز را نشناخته است. راه شناخت هر موجودی از نفس خود است. این را خودمان اقرار داریم، مثلاً وقتی شما میگویید این میوه شیرین است این مطلب زمانی است که شما شیرینی را در نفس خود ادراک کردید و از آنجا منتقل میشوید. همهچیز در درون خود است و لذا اگر به خود برسید، همهچیز را پیدا خواهید کرد.
mb
همۀ عالم اینگونه است و دائماً ینزِل و یعرُج است و اگر انسان نزول را خوب متوجه شود، عروج را هم خوب متوجه میشود. در مورد خیرالمنزلین هم جریانات دائماً نازل میشود، مثلاً این فرش مادی یک صور قبلی دارد، یک حقیقت عقلی دارد و یک حقیقت در مکمن غیب دارد که الان اینگونه پیاده شده و فرش شده است و تمام موجودات اینگونه تنزل پیدا کردهاند، نحوۀ تنزلش را هم در خودتان ببینید و تعجب نکنید که فرش چگونه از عالم غیب نازل شده است! همینگونه که این حرف لفظی و مادی از عالم غیب خودتان تنزل پیدا میکند. هر تنزلی که در مورد لفظ اتفاق میافتد در مورد سایر موجودات هم اینگونه است
mb
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان