بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مسخ | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب مسخ اثر صادق هدایت

بریده‌هایی از کتاب مسخ

انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۳.۶از ۴۸۸ رأی
۳٫۶
(۴۸۸)
«چه شغلی، چه شغلی را انتخاب کرده‌ام! هر روز در مسافرت! دردسرهایی که بدتر از معاشرت با پدر و مادرم است!
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«کاش دوباره کمی می‌خوابیدم تا همه‌ی این مزخرفات را فراموش بکنم!»
Melika Ghorbani
کاش دوباره کمی می‌خوابیدم تا همه‌ی این مزخرفات را فراموش بکنم
Nahal🌱
خواهشمندم از روی مرحمت به آقای رئیس اطلاع بدهید و نظر لطف ایشان را نسبت به بنده جلب بفرمایید».
s.a.mousavi
تصمیم نومیدانه هرگز ارزش تأمل متین و منطقی را ندارد. عموماً در چنین مواردی نگاه خود را به پنجره می‌دوخت تا از آن درس تشویق و امیدواری بگیرد.
M Gh
وجود همه‌ی بدبختی، که با او روی آورده بود، نتوانست از لبخند خودداری بکند.
Mr Parsa
مطلب اینجاست که آدم همیشه تصور می‌کند که در مقابل ناخوشی استقامت خواهد کرد و بستری نمی‌شود.
Ladan
معاون گفت:‌ «این صدای جانور بود!»
مازیار تهمورسی
«هیچ چیز آن قدر خرف‌کننده نیست که آدم همیشه به این زودی بلند بشود. انسان احتیاج به خواب دارد.
helya.B
هر لحظه دیدن قیافه‌های تازه مردمی که انسان دیگر نخواهد دید و محال است که با آن‌ها طرح دوستی بریزد! کاش این سوراخی که تویش کار می‌کنم به درک می‌رفت!»
شیوا

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه