بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه قطره خون | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب سه قطره خون اثر صادق هدایت

بریده‌هایی از کتاب سه قطره خون

نویسنده:صادق هدایت
انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۴.۳از ۲۳۷ رأی
۴٫۳
(۲۳۷)
ولی دیروز بدون اینكه خواسته باشم كاغذ و قلم را برایم آوردند. چیزی كه آن قدر آرزو می‌كردم، چیزی كه آن قدر انتظارش را داشتم...! اما چه فایده؟ از دیروز تا حالا هر چه فكر می‌كنم چیزی ندارم كه بنویسم. مثل این است كه كسی دست مرا می‌گیرد یا بازویم بی‌حس می‌شود.
سپی خانم
یك دكتر داریم كه قدرتی خدا چیزی سرش نمی‌شود، من اگر به جای او بودم، یك شب توی شام همه زهر می‌ریختم می‌دادم بخورند،
سپی خانم
شب‌ها از دست عشق‌بازی نازی خوابم نمی‌برد. آخرش از جا در رفتم. یك روز جلو همین پنجره كار می‌كردم. عاشق و معشوق را دیدم كه در باغچه می‌خرامیدند. من با همین ششلول كه دیدی، در سه قدمی نشان رفتم. ششلول خالی شد و گلوله به جفت نازی گرفت. گویا كمرش شكست. یك جست بلند برداشت و بدون اینكه صدا بدهد یا ناله بكشد از دالان گریخت و جلو چینه‌ی دیوار باغ افتاد و مرد.
سپی خانم
میان این مردمان عجیب و غریب زندگی می‌كنم. هیچ وجه اشتراكی بین ما نیست، من از زمین تا آسمان با آن‌ها فرق دارم ـ
Roghi. Rad
پرنده‌اي كه به ديار ديگر رفت برنمي‌گردد!
Roghi. Rad
ولی چه فایده؟ من دیگر از چیزی نمی‌توانم كیف بكنم،
Roghi. Rad
ما همه‌مان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یك زندان است، زندان‌های گوناگون، ولی بعضی‌ها به دیوار زندان صورت می‌كشند و با آن خودشان را سرگرم می‌‌كنند. بعضی‌ها می‌خواهند فرار بكنند، دستشان را بیهوده زخم می‌كنند و بعضی‌ها هم ماتم می‌‌گیرند، ولی اصل كار این است كه باید خودمان را گول بزنیم. همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی می‌آید كه آدم از گول‌زدن خودش هم خسته می‌شود...
mehrii
ما همه‌مان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یك زندان است، زندان‌های گوناگون، ولی بعضی‌ها به دیوار زندان صورت می‌كشند و با آن خودشان را سرگرم می‌‌كنند. بعضی‌ها می‌خواهند فرار بكنند، دستشان را بیهوده زخم می‌كنند و بعضی‌ها هم ماتم می‌‌گیرند، ولی اصل كار این است كه باید خودمان را گول بزنیم. همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی می‌آید كه آدم از گول‌زدن خودش هم خسته می‌شود...
کاربر ۳۱۲۲۹۶۸
در عشق این مطلب بهتر معلوم می‌شود، چون هر کسی با قوه‌ی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوه‌ی تصور خودش است که کیف می‌برد، نه از زنی که جلوی اوست و گمان می‌کند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد!
malekshahi.mj
منوچهر از آن کسانی بود که در بیداری خواب هستند، راه می‌روند، و هزار کار می‌کنند ولی فکرشان جای دیگر است.
malekshahi.mj

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۱۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۱۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه