بریدههایی از کتاب کفش باز
۴٫۱
(۴۲۹)
در مسیر بازگشت به پورتلند، غرق در فکر موفقیت ناگهانیام در فروش بودم. من نتوانسته بودم دایرةالمعارف بفروشم و از آن نفرت هم داشتم. در فروش اوراق بهادار اندکی بهتر بودم؛ اما در درون خودم احساس خستگی مرگآوری میکردم. پس چرا فروش کفشها اینقدر متفاوت بود؟ فهمیدم به این علت بود که این یکی فروش نبود. من دویدن را باور داشتم. باور داشتم که اگر مردم هر روز از خانه بیرون بزنند و چند مایلی بدوند، دنیا جای بهتری خواهد شد و باور داشتم که این کفشها برای دویدن انتخاب بهتری بود. مردم که این باور درونی مرا احساس میکردند، دلشان میخواست سهمی از آن داشته باشند.
با خودم گفتم، باور. باور مقاومتناپذیر است.
کاربر ۱۵۳۰۵۶۲
من نتوانسته بودم دایرةالمعارف بفروشم و از آن نفرت هم داشتم. در فروش اوراق بهادار اندکی بهتر بودم؛ اما در درون خودم احساس خستگی مرگآوری میکردم. پس چرا فروش کفشها اینقدر متفاوت بود؟ فهمیدم به این علت بود که این یکی فروش نبود. من دویدن را باور داشتم
کاربر ۱۵۳۰۵۶۲
به خودم گفتم: بگذار همه بگویند که ایدهات ابلهانه است… تو ادامه بده. نایست. حتا به ایستادن فکر هم نکن تا اینکه به آنجا برسی و فکرت را زیاد مشغول این نکن که "آنجا" کجاست. هرچه پیش آمد فقط نایست.
yasi🪄🐈⬛
هر دوندهای اینرا میداند. کیلومترها میدوی و میدوی، بدون آنکه واقعاً دلیلش را بدانی. به خودت میگویی بهخاطر هدفی این کار را میکنی یا دنبال جمعیتی هستی؛ اما دلیل حقیقی دویدن تو آن است که جایگزین آن، یعنی ایستادن تو را تا سرحد مرگ میترساند.
me
هیچ ماشین، آدمیزاد و یا نشانهای از زندگی وجود نداشت. تنهایتنها بودم و همهی دنیا مال خودم بود، انگار درختها بهطرز عجیبی از وجود من آگاه بودند. از طرفی آنجا اُورِگِن بود. در اورگن درختها انگار همیشه آگاه بودند. درختها همیشه مراقب آدم بودند.
uyu
در حقیقت در ۱۹۶۵ دویدن هنوز ورزش نبود. محبوب نبود. غیرمحبوب هم نبود. فقط بود. بیرونرفتن و سه مایل دویدن کاری بود که فقط آدمهای عجیبغریب انجام میدادند. احتمالاً برای آنکه انرژی جنونآمیزشان را تخلیه کنند. دویدن برای دویدن. دویدن بهعنوان تمرین. دویدن برای آزادکردن آندورفین. دویدن برای داشتن زندگی بهتر و طولانیتر… کسی دربارهی این حرفها چیزی نشنیده بود.
آسمان شب
چون درحالیکه دانشجویان امروز را بسیار زیرکتر و شایستهتر از دوران خودم مییابم، آنها را بسیار بدبینتر هم مییابم. هرازگاهی آنها در حیرت میپرسند: «امریکا به کجا میره؟ دنیا به کجا میره؟» یا: «کارآفرینهای جدید کجا هستن؟» یا: «ما بهعنوان یک جامعه، محکوم به آیندهای بدتر برای فرزندانمون هستیم؟»
من به آنها راجعبه ژاپن ویرانشدهای که در سال ۱۹۶۲ دیدم، میگویم. به آنها راجعبه آوارها و خرابههایی که به گونهای مردان عالمی همچون هایامی و ایتو و سومراگی را به دنیا آوردند، میگویم. به آنها راجعبه منابع طبیعی و انسانی دستنخوردهای میگویم که دنیا در اختیار دارد، راجعبه راهها و ابزارهای فراوانی که برای بحرانهای بسیار آن وجود دارد. به دانشجویان میگویم، تنها کاری که باید بکنیم این است که کار کنیم و مطالعه کنیم، کار کنیم و مطالعه کنیم، تا هرجا که میتوانیم.
به عبارت دیگر: همگی بایستی پروفسورهای جنگل باشیم.
حمید ثروت(تلگرام :hamid1408)
قبل از دیگران، قبل از پرندهها و قبل از خورشید از خواب بیدار شدم.
zahra.n
ورزش مهم نیست ـ درواقع سعی و تلاش آدمی مهم نیست ـ تقلای کامل، قلب انسانها را فتح میکند.
حسین(ع) همه جا با ماست
تلاش سخت، حیاتی است. یک تیم خوب، اساسی است. مغزها و ارادهها، بینهایت ارزش دارند؛ ولی شانس ممکن است نتیجه را تعیین کند. بعضی افراد آنرا شانس صدا نمیکنند. ممکن است آنرا تائو صدا کنند، یا لوگوس، یا جنانا، یا دارما. یا روح. یا خدا بنامند.
بگذارید اینطور بگویم. هرچه سختتر کار کنید، تائوی شما بهتر خواهد شد. و از آنجا که هیچکس بهقدر کافی تائو را تعریف نکرده است، حالا سعی میکنم که بهطور منظم به مراسم عبادی بروم. به آنها خواهم گفت: به خودتان ایمان داشته باشید؛ ولی به ایمان هم ایمان داشته باشید. ایمان، نه به آن صورت که دیگران تعریف میکنند، بلکه ایمان، به صورتی که خودتان تعریف میکنید. ایمان، به آن صورتی که ایمان خودش را در قلب شما تعریف میکند.
aydan
حجم
۴۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
حجم
۴۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان